ورزش در رنجش| ورزش در نگاه دولتمردان یک اولویت نیست؛ یک گفت وگو بلند

توداک- ورزش برای جامعه یک ضرورت است. ضرورتی انکارناپذیر. اما این ضرورت، الزاماتی هم با خود دارد که اگر مهیا نباشد، معضل و آسیب، به انحاء مختلف، رخ خواهد نمود. برای رفع این معضلات چه باید کرد؟ ابتدا شناخت درست و دقیق از آن، لازم است.

برای دستیابی به این شناخت، می باید که رنج کشیده ها و عرق ریخته های این عرصه، نظر بدهند.

حمید بنی تمیم، مدیرکل ورزش استان خوزستان، سرپرست و دبیر سابق فدراسیون کشتی است. او طلا و نقره مسابقات کشتی دانشگاهی جهان را نیز در کارنامه دارد.

  

آقای بنی تمیم! سالهاست که در ورزش حضور دارید. چه به عنوان یک ورزشکار، چه به عنوان دبیر فدراسیون کشتی و چه مدیرکل ورزش استان خوزستان. این یعنی همواره از نزدیک دستی بر آتش داشتید. با توجه به تجربه این همه سال حضوردر ورزش، فکر می کنید مشکل ورزش کشور چیست؟

اگر بخواهیم کلی بگوییم، مشکلات ورزش را به چند دسته باید تقسیم کنیم. یعنی چند مورد اساسی دارد. به اعتقاد من سالهای سال است آنطور که باید به ورزش نگاه شود به عنوان یک اولویت چه از خانواده ها چه برسیم به دولت مردان نگاه نشده است. همه شاید در حرف و به زبان بگوییم ورزش جزو اولویت هایمان است اما در عمل اینطور نیست. چه ما خانواده ها، مردمان برای روزش کردن مثل کشورهای پیشرفته با این مقوله برخورد نمی کنیم چه نگاه دولت مردان در اعتبارات، افزایش زیرساختها، آنهم وقتی که نگاه می کنیم می بینیم نگاه اولیت داری نیست. این در بخش فرهنگی و اعتباری است. حالا مشکلات عدیده دیگری هم هست که خود ورزشکاران، مربیان، داوران و پیشکسوتان دارند نیز هست

گفتید ورزش برخلاف آنچه گفته می شود اولویت نیست. نه از طرف خانواده ها و نه از طرف دولت مردان. اما فکر می کنید چرا؟ چه چیزهایی باعث می شود ما باوجود اینکه ورزش قبل از هرچیزی سلامت شخص و خانواده را تضمین می کند چرا نباید جزو الویت هایمان باشد. مشکلات چیست که ورزش جزو اولویت ها نیست؟

 از نگاه دولت مردان چون ما کشوری هستیم که در حال رشد و توسعه است، درست و غلط اش را که کنار بگذاریم، من از نگاه خودم می گویم، فکر می کنم اولویت های زیادی وجود دارد در زیر ساخت ها مثل جاده، آب، برق، نفت، گاز که اینها به هر شکل برای دولتمردان از اولویت بیشتری برخوردار است به نسبت ورزش. کاری نداریم که این نوع نگاه درست است یا غلط، جدا از درست یا غلط بودن آن است که می گویم.یعنی بهداشت، بیمارستان و خیلی از این مسائل جلو تر از ورزش قرار گرفته است. در خانواده ها نیز همین طور. شاید مشکلات اقتصادی باعث شده اولین چیزی که از سبد خانوار ها بیرون بیایید، ورزش باشد.

گفتید مشکلات اقتصادی. پیشترها خانواده ها با توجه به جایگاه خواص ورزشکاران در جامعه و احترامی که داشتند، تشویق می کردن به ورزش. خصوصا که علاوه بر آن رسم جوانمردی و پهلوانی را نیز یاد می گرفتند. اما الان به نظر می رسد مشکلات مالی آنقدر زیاد شده که دیگر خانواده ها میل چندانی به این ندارند که فرزندان خودن را برای ورزش کردن تشویق کنند

 نه اینکه میلی ندارند. عرض کردم بنا بر شرایط، ورزش کردن از اولویت هایشان خارج می شود. بدون تعارف اگر بخواهیم صحبت کنیم، یک خانواده 4 نفره را اگر در نظر بگیریم، یک زن و شوهر با دو فرزند، حداقل هزینه شهریه کمتر از 500 هزار تومان نیست به این باید هزینه ایاب زهاب هر ماهه را اضافه کنیم. باید لباس ورزش و هزینه های جانبی آن را اضافه کنیم که کتر از 4، 5 میلیون تومان در ماه برای خانواده هزینه ندارد. خب وقتی ببینیم دخل و خرج با هم نمی خواند طبیعتا همانطور که عرض کردم ورزش خود به خود از سبد خانوار خارج می شود و این یکی از واقعیت هاست. شما ببینید نگرش های مختلفی باعث می شود افراد به سمت ورزش بروند.یک نفر چاق است می خواهد لاغر شود. برعکس آن وجود دارد یک نفر با نگاه قهرمانی وارد می شود و برخی هم برای سلامتی به سمت ورزش می روند. شاید برخی بگویند ورزش کردن همه اش که باشگاه رفتن نیست. می توان یک کتانی پوشید و در خیابان هم راه رفت و دوید که اتفاقا هزینه ای هم ندارد. درست است اما ما به نوجوان و جوانمان نمی توانیم بگوییم علایق خودت را کنار بگذارد. حتی به یک کسی که شاید اولویت اش این باشد که بتواند روی تشک کشتی تمرین کند. برود نمی دانم وزنه بزند، در سالن تمرین کند. چرا که علایق و سلایق خیلی مختلف و متفاوت است و وقتی ما نرخ های ورزش کردن را بالا بردیم یکی اش از طریق همین واگذاری اماکن ورزشی از طریق ماده 50، ماده 88 سابق. خب این ها هزینه ها را برای مردم بالا برده است.این ها به اعتقاد من نه تنها سود آوری ندارد برای دولت نظام، بلکه برعکس. شاید ما با واگذاری اماکن ورزشی اندکی سود آوری داشته باشیم اما از آن طرف باید از طریق درمان همین مرد و سوبسید دادن به تامین اجتماعی و… باید چندین برابر بیشتر خرج کنیم برای درمان و برگرداندن سلامت مردم.

در صحبت هایتان به چند مورد اشاره کردید که جالب توجه بود. یکی دخل و خرج خانواده ها بود. می توانیم به این مورد از یک منظر دیگر هم نگاه کنیم؟ یعنی ما بچه هایمان را می گذاریم درس بخوانند که فردا بتوانند یک شغل آینده دار داشته باشد. به ورزش هم می توان با این دیدگاه نگاه کرد؟ یعنی خانواده ها شرایط ورزش کردن را برای فرزندانمان مهیا می کنیم که علاوه بر حفظ سلامت آنها و افتخار آفرینی، آینده شان هم تامین شود. اما وقتی می بینند ورزشکاران و مدال آوران باوجود کسب مدالها و عنوان های درخور توجه نه فقط نمی توانند آینده خود را تامین کنند، که برای تامین معیشت خود نیز با مشکل مواجه هستند، مردد می شوند؟

ببینید، وظیفه من این هست که نقطه پر لیوان راه هم بگویم. البته این ها برای تعداد خیلی خیلی محدود جامعه ورزش هست. ببینید یک نفر که به هر شکل قهرمان المپیک یا قهرمان جهان می شود، حالا بایکسال تاخیر، جوایزش را از دست ریاست جمهوری می گیرد. معمولا در شهرستان ها یک قطعه زمین برایشان در نظر می گیرند. بعضی هایشان مشغول شدند. به طوریکه به نظر من از بین آنهایی که موفق به کسب مدال المپیک، جهانی یا آسیایی شدند غالبا یک حداقل هایی را دارند اما این تعداد به نسبت تعداد ورزشکارانمان خیلی کم است. همه نمی توانند قهرمان المپیک بشوند. همه نمی توانند بازیهای آسیایی مدال بگیرند و شاید فقط مدال طلا در مسابقات جهانی جایزه اش نسبتا خوب است. لذا فکر می کنم ما آنطور که باید به جامعه نخبگانمان،چه جامعه هنری چه جامعه ورزشی یا حتی نخبه های اقتصادی و سیاسی توجه و رسیدگی داشته باشیم سیستماتیک، نداریم و خیلی خلع آن حس می شود

اینکه این نگاه را ما داشته باشیم که من بچه ام را با این نگاه بفرستم که در آینده از این طریق بتواند درآمدی داشته باشد نگاه فوق العاده حرفه ای است که باید شرایط اش را هم، چه به لحاظ ژنتیکی، ایدئولوژیکی و روانی آن بچه داشته باشد. برویم سراغ کار حرفه ای و استعداد یابی خاص و.. اما به نظر من خیلی محدود است افرادی که بخواهند اینگونه به مقوله ورزش نگاه کنند. به نظر من یک نگاه خیلی متفاوت تری وجود دارد در دنیا و آن نگاه این است که ما از طریق ورزش خیلی از آداب زندگی کردن را به فرزندانمان آموزش می دهیم. ببینید در محیط ورزش است که فرزند ما حس برد و باخت و شکست و پیروزی را می تواند تجربه کند. حس موفقیت و کار گروهی و به هدف رسیدن را تجربه کند. روزهای سخت و استرس و اضطراب و بعد از آن خوشحالی و حتی کنترل خشم را می تواند تجربه کند. همه اینها را در زمین ورزش می تواند تجربه کند و علاوه بر آن یک سلامت جسمی و روانی را هم می توانیم از طریق ورزش داشته باشیم. اما به نظر من باید تفکیک کنیم نگاه به ورزش همگانی و سلامت محور را با ورزش حرفه ای و قهرمانی.اگر سوال شما منحصرا ویژه ورزش حرفه ای باشد به نظر من کامل باید صحبت جداگانه ای داشته باشیم اما اگر بخواهیم ورزش را متصل کنیم به سلامت جامعه، باید در مورد ورزش همگانی و زیرساختهایش و ارزان کردن ورزش و… باید صحبت کنیم

فکر می کنم بسیاری از انهایی که وارد ورزش قهرمانی می شوند از ورزش اماتور آغاز می کنند و خیلی هایشان شاید حتی تصور ورزش قهرمانی را هم نداشته باشند اما بعد از تجربه موفقیت هایی چون قهرمانی استان، کشور و… به تیم ملی که راه پیدا می کنند می بینند می توانند در این مسیر قدم بردارند و در واقع همه چیز مثل حلقه های زنجیر به هم وصل است.

 ببیند من باشگاه ایذه و اندیمشک را برایتان مثال می زنم. شاید هزار نفر در طول یکسال به این باشگاهها بیایند و تمرین کنند اما از این هزار نفر خیلی خوشبینانه اگر نگاه کنیم شاید نهایت بتوانیم پنج ملی پوش داشته باشیم. یعنی 995 نفر از این بچه ها می آیند برای حفظ سلامت و در نهایت خوش بینانه پنج نفر به پیراهن تیم ملی می رسند. به همین دلیل هم ما اگر بخواهیم کارشناسانه صحبت کنیم نمی توانیم این دو مقوله را با هم پیش ببریم. یا باید نگاهمان و صحبت مان در مورد ورزش قهرمانی و حرفه ای باشد یا در مورد آن 955 نفر در باشگاهها حرف بزنیم.

البته که ورزش همگانی هم از اهمیت بالایی برخوردار است اما بحث ما بیشتر روی ورزش قهرمانی است و مشکلات آن.

اگر بحث ما ورزش قهرمانی باشد، ما باید یکسری شرایط خاص تر برای جامعه ورزش قهرمانی مان تعریف بکنیم. از یک شهرستان که قهرمان ما با یک انگیزه ای می آید تمرین می کند و مربی که می آید بالای سرش وقت می گذارد و تمرین می دهد این نوجوانان را. باید همان مربی را ببینیم برایش برنامه داشته باشیم.برای آن شهرستان هایی که واقعا پتانسیل داشتند و خودشان را نشان دادند. در والیبال مثلا ارومیه را داریم. در بسکتبال مثلا گرگان را داریم در وزنه برداری هفت هشت ده شهرستان را داریم. باید کاملا نگاهمان یک نگاه حرفه ای باشد و طبق طرح آمایشی که وجود دارد اما متاسفانه کمتر بهش پرداخته شده قدم برداریم. به اعتقاد من کار خیلی سختی نیست اعتبار گذاشتن برای این شهرستان ها و قهرمانان.

گفتید همه قهرمان و مدال آور نمی شوند و به قهرمانان و مدال آوران هم به هر حال یک جوایزی پرداخت می شود.حال سوالی که پیش می آید این است که با توجه به هزینه بالای قهرمانی، یک ورزشکار برای اینکه به جایگاهی برسم که بتوانم بر سکوی قهرمانی بایستم نیازمند آن هستم که یک هزینه هایی انجام دهم ولی خیلی ورزشکاران خودشان شخصا از عهده این هزینه ها برنمی آیند. فکر می کنید هزیننه های این مسیری که طی می شود تا ورزشکارانی که توان رفتن روی سکو را دارند به این موفقیت دست یابند باید چطور تامین شود. خودشان باید این هزینه ها را متقبل شوند؟ با نه مسئولان ورزش باید برایشان فکری بکنند

طبیعتا جامعه ورزش و متولیان ورزش باید این استعداد ها را هم کشف کنند هم پرورش دهند و هم معرفی کنند. باید نگاه دولتمردان به ورزش نگاه بسیار سیستماتیک و بیشتر از این ها اولویت دار بشود. این وظیفه دولت و نظام است که این استعدادها را کشف و معرفی کرده و پروش دهد. برای این کار هم الحمد الله در خیلی از رشته هایمان زیرساختهای خوبی هم داریم و کمتر به لحاظ زیرساختی کمتر مشکل داریم. ولی مشکل مان این است که برنامه ریزی و تخصیص اعتبار در این زمینه به شدت کم است. یعنی ما کمتر دیدیم مربی فعال و استعداد پرورمان را زیر پر و بالش را بگیریم. تا حالا نشنیدم واقعا فلان مربی که فرضا در باشگاه چندین سال است که دارد با حداقل حقوق تمرین می دهد صدایش کرده باشیم و قراردادی با او عقد کرده باشیم از طریق فدراسیون، اداره کل یا… قراردادی باهاش ببندیم و بگوییم شما در این باشگاه به استعداد پروری ادامه بده. از آن طرف یک ورزشکار که می خواهد وارد ورزش حرفه ای شود هزینه ایاب و ذهاب و مکمل ها و تغذیه و… هست ولی باید نگاه حرفه ای داشته باشد. نمی خواهم بگویم همه این ها را باید دولت تامین کند. خب دولت به تنهایی از عهده همه این کارها و هزینه ها برنمی اید. در خیلی از جاهای دنیا این هزینه ها را شرکت های مختلف و اسپانسرها متقبل می شوند. منتها برای ما هنوز مقدمات و زمینه های آن وجود ندارد بخاطر نقص قوانین و مقررات. اما نمی توان کتمان کرد که ما وظیفه داریم برای برطرف کردن دغدغه های ورزشکارانی که قرار است برای مملکت مان افتخار آفرینی کنند برنامه ریزی کنیم.

گفتید کمتر می بینیم که سراغ امربیان استعداد پرور برویم و آنها را برای ادامه کارشان حمایت کنیم. چرا؟ چه چیزی مانع از انجام این کار می شود؟یعنی بودجه نداریم یا مدیرانی داریم که خیلی کارآمد نیستند و در این قضایا ورود نمی کنند یا آشنایی ندارند؟

دو دلیل عمده وجود دارد. واقعا انقدر چاله چوله های ورزش زیاد است که بیشتر درگیر همین روزمرگی هستیم. یعنی اولویت برایمان برگزاری رقابتهای استانی است و اعزام به مسابقات که در همین هم به دلیل کمبود اعتبارات خیلی از هیئت ها و ادارات کل ما با مشکل مواجه هستند. برای نمونه وقتی ما یک جا مسابقه می گذاریم و از ورزشکارمان ورودی می گیریم این اوج ظلم در حق ورزشکار و خانواده اش هست اما یک هم واقعیت وجود دارد که اعتبارات در بسیاری از شهرستانها و استانها اجازه نمی دهد که غیر از این عمل کنیم.

گفتید اولویت دولت مردان ما یکسری مسائل دیگر است. برق سلامت و…. اما این سوال پیش می آید که هرچه سرانه ورزش بالا برود سرانه سلامت هم بالا می رود به همان اندازه سرانه بزهکاری هم پایین می آید. غیر از این است؟

نه دقیقا همین طور است.

خب فکر نمی کنید با این حساب، اگر در ورزش سرمایه گذاری کنیم به مراتب برایمان کم هزینه تر از آن است که بخواهیم برای درمان هزینه کنیم یا هزینه پر شدن زندانهایمان را بپردازیم؟ نه اینکه بگوییم ورزش هزینه ندارد اما بی شک هزینه هایش به مراتب کمتر از درمان است و مقابله با بزهکاری.

بله. دقیقا همین طور است.هزینه کردن در ورزش در واقع سرمایه گذاری است. این ثابت شده است که هر چقدر ما در پیشگیری که ورزش خودش یکی از موارد و عوامل آن است سرمایه گذاری کنیم هزینه های مربوط به درمان را کاهش می دهیم. شما ببینید پولی که دولت سالانه برای هزینه درمان پرداخت می کند چندین برابر پولی است که برای ادارات ورزش و جوانان می گذارد و سال به سال هم این اختلاف دارد بالا تر می رود. خصوصا کشور ما که یک واقعیت است که دراد به سمت سالمندی پیش می رود. به طوریکه ده پانزده سال بعد غالب جامعه ما جامعه سالمندی خواهد بود و اگر با همین شیوه بخواهیم ادامه دهیم هزینه های درمان مان بیشتر و بیشتر خواهد شد. لذا تایید می کنم صحبت شما را. این به لحاظ علمی هم ثابت شده است و در خیلی از کشورها و در بسیاری از مقالات علمی بارها و بارها اشاره شده که هر اندازه در ورزش هزینه کنیم و به آن اهمیت دهیم به همان اندازه هزینه های درمان مان را کمتر کرده ایم اما متاسفانه این ها همه در حرف است و فقط روی کاغذ و در همان مقالات و در عمل اتفاقات دیگری دارد رخ می دهد.

به نظر می آید که ورزش در روابط بین الملل هم تاثیر قابل توجهی دارد و ما به واسطه ورزش خیلی بهتر می توانیم خودمان را به دنیا معرفی کنیم تا از طرق دیگر. یعنی هزینه ای که از در ورزش می کنیم برای به اهتزاز در آوردن پرچم پر افتخار کشورمان به مراتب کمتر از هزینه ای است که باید در علم، سیاست، اقتصاد و… بکنیم برای دیده شدن.

کاملا درست است. ورزش مخاطب گسترده تری حتی به نسبت سیاست دارد به اعتقاد من و یکی از شاخص های پیشرفت کشوها همین مقوله ورزش است. میزان مدال آوری شان در دنیا. میزان میزبانی رقابتهای رسمی شان در دنیا. مثل جام جهانی برگذاری مثل بازیهای قاره ای، المپیک. همه اینها یکی از شاخص های توسعه کشورهاست. یک واقعیت است. ما متاسفانه در چند سال اخیر هیچ یک از رویدادهای مهم جهانی و حتی آسیایی را نتوانستیم میزبانی کنیم که خب دلایل خودش را دارد که پرداختن دارد. اما می خواهم باز در تایید صحبت های شما بگویم که ورزش یکی از شاخص های اصلی ارزیابی کشورهاست. چه در مدال آوری چه در میزبانی ها و چه در زیرساختهایی که دارند.

یعنی ما نیاز داریم نگاهمان را عوض کنیم تا به این نتیجه برسیم که اگر اولویت مان ورزش باشد می توانیم در خیلی مسائل دیگر هم هزینه هایمان را کاهش دهیم و هم نتیجه بهتری داشته باشیم.

دقیقا.

ما گلایه های زیادی را از ورزشکاران می شنویم. از بی توجهی مسئولان. باوجود اینکه حالا شما می گویید پاداش ها نهایتا یکسال بعد از کسب موفقیت ها پرداخت می شود اما خیلی ها گله مند هستند و می گویند به وعد هایی که داده می شود آنطور که باید عمل نمی شود. مصداق داریم به سهراب مرادی به خاطر طلای المپیک وعده یک واحد آپارتمان داده می شود اما بعد از تحویل کلید مقابل دوربین ها حتی کلید را هم از او پس می گیرند و می گویند شهرداری نمی تواند آپارتمان اهدا کند. به مدال آوران گوانگژو وعده تحویل آپارتمان می دهد اما بعد از چند ماه مشخص می شود ورزشکاران باید خود پول آپارتمان هایشان را بدهند. آنهم آپارتمان هایی که در نقاط دور افتاده است. یا مثلا وعده های پاداش سکه که جای سکه حواله ریالی پرداخت می شود آنهم با رقمی که صدای همه در می آید. یا آنقدر زمان می برد پرداخت پاداش ها که آنچه دست ورزشکار را می گیرد با آنچه که تصورش را داشته نمی خواند. این چقدر در ناامیدی و پایین اومدن انگیزه و روحیه ورزشکاران تاثیر دارد؟

ببینید بسیار اثر گذار است. به هر شکل خصوصا با این شرایط اقتصادی این یک واقعیت است که اگر نپردازیم بهش و مشکلات اجامعه ورزش را در حد توان حل نکنیم، مطمئن باشید سخت تر می شود کار و این گله مندی ها توسط جامعه ورزش بیشتر و بیشتر می شود و این یک زنگ خطری است که من به عنوان یک کوچکترین در این جامعه بزرگ ورزش وظیفه ام هست عرض کنم. شرایط سخت اقتصادی باعث می شود از این به بعد این گله مندی ها را بیشتر و بیشتر بشنویم و طبیعتا خارج از کشور گله هر یک از ورزشکاران را چندین برابر بیشتر به خود ما برمی گردانند. یعنی می خواهم بگویم که باید یک فکر اساسی برای این قشر بشود. وگرنه تبعات سخت تری خواهد داشت. از طرفی به ورزشکار و خانواده اش حق می دهیم. چرا که یک استعداد است و این استعداد هرچه که باشد باید شکوفا شود.اما اگر بخواهیم علل و منشا این را بدانیم که چرا به قول شما به ورزشکار ما قول خانه می دهند و نمی دهند یا آنکه حتی کلید خانه را هم می دهند ما از او پس می گیرند برای این است که ما قوانین الزام آوری در این خصوص نداریم. یعنی قوانینی که می گذاریم الزام آور نیست. همین قانون استخدام قهرمانان شما نامه می دهید به ورزشکار که برود فلان شرکت فلان ارگان استخدام شود خیلی راحت مدیرعامل آن شرکت یا ارگان می گوید که من نمی توانم این امکان برایم وجود ندارد. خیلی جاها هم حق دارند ها. مدیر می گوید من هیچ پست خالی ندارم که استخدام کنم. اما خیلی جاها هم می توانند اما سر باز می زنند. چون این قوانین الزام اور نیست

یعنی چون فردا هیچ کس این مدیر را زیر سوال نمی برد و بازخواست نمی کند که چرا فلان وعده را دادی و اجرا نکردی؟!

دقیقا چون هیچ الزامی نداریم. یعنی ما وقتی می گیریم قانون استخدام و جذب و به کار گیری قهرمانان، الزامی پشت آن نیست.بعضی ها می توانند برخی هم نمی توانند. برخی می خواهند و برخی هم نمی خواهند. از طرف دیگر اعتبارات مربوط به اجرای این قوانین را هم به دستگاهها نمی دهیم. یعنی مشخصا ممکن است شهرداری و شورای شهر دوست داشته باشند و دلشان بخواهد به ورشکار شهرشان یک خانه هدیه بدهند اما بعد می بینند که مرجع قانونی ندارد و ممکن است نهادهای نظارتی ایراد بگیرند که مثلا شما ده قهرمان دارید اگر می خواهید کمکی کنید باید به هر ده نفر کمک کنید انها هم می بینند خب نه نمی توانند به ده نفری که ورزشکار قهرمان جهان سال قبلی است الان بیایند کمک کنند یا کسی که چهار سال پیش مدال آورده کمکی هم بهش نشده الان بیان کمک کنند. یعنی می خواهم بگویم دو دلیل وجود دارد که این وعده ها عملی و اجرا نمی شوند. یکی عدم الزام آور بودن قوانین حمایتی از قهرمانان است و دوم عدم تخصیص اعتبارات دستگاههای متولی. مشخص هم نمی کند که شورای شهر وظیفه اش چیست. فرماندار وظیفه اش چیست. استاندار وظیفه اش چیست. فقط در حد همان جوایز ریاست جمهوری یک قانون داریم که حالا اون هم عرض کردم دارد با تاخیر دارد انجام می شود.

شما در جایگاههای مختلفی در ورزش بودید که به واسطه آن می توانید هم از دید یک مدیر،هم دبیر فدراسیون و کسی که مدتی سرپرستی فدراسیون کشتی را به عهده داشت و هم کسی که زمانی خودش ورزشکار بوده می توانید به این مسئله نگاه کنید. گفتید جامعه ما رو به مسن شدن هست. خب چنین جامعه ای نیاز بیشتری به نشاط دارد. ما همین امروز اگر یک مسابقه در اندیشمک یا درفول برگزار کنیم ( باتوجه به تجربه ای که این دو شهر در میزبانی از مسابقات کشتی دارند ) سالنها پر می شود از تماشاگران و علاقه مندان. این نشان از پتانسیل بالای ورزش در کشور ما ندارد؟ اگر دارد فکر می کنید چرا امروز شاهد هدر رفتن این پتانسیل هستیم؟

ببینید عرض کردم. این همان واقعیتی است که داریم حول آن می چرخیم. نگاهی که به ورزش می شود نگاه اولویت داری نیست. برای نمونه از ابتدای فصل تا الان ما 70 میزبانی را در استان خوزستان داشتیم. این موضوع بحث ما نیست اما به آن اشاره می کنم که مشکلات را بررسی کنیم. برای هر میزبانی کلی باید هزینه پرداخت کرد از خوابگاه گرفته خورد و خوراک ایاب و ذهاب آن وقتی که باید گذاشته شود. اما وقتی می بینیم باید از منابع آن شهرستان هزینه شود و عایدی آن به اندازه هزینه هایی که می شود هم نیست طبیعتا کار را روز به روز دارد سخت تر می کند. اما منکر این نیستیم که برگزاری مسابقات می تواند علاقه جوانان را به ورزش بیشتر کند و می تواند شور و نشاط را به دنبال داشته باشد. مثلا به فرض ما چندین بار ماهشهر میزبان بوده ما امروز یک ملی پوش از ماهشهر داریم. در تنیس روی میز شادگان که اصلا تا به امروز در هیچ رویداد کشوری میزبان نبوده یک رویداد کشوری که میزبانی تنیس روی میز می گیرد دو ملی پوش می دهد. میزبانی ها هم می توانند شور و نشاط ایجاد کنند و هم می توانند تولید اعتماد به نفس کرده و استعدادهایی را معرفی کنند که می توانند قهرمانان خوب آینده باشند. اما دلیل اینکه استانها دارند پشت سر هم میزبانی ها را لغو می کنند شرایط بد اقتصادی است. وقتی ورزش در اولویت نباشد و نگاه حداکثری بهش نباشد برگزاری رویدادها را هم با سختی و چالش مواجه می کند.

هزینه ورزش در دنیا و در کشورهای پیشرفته روی دوش دولتها نیست واسپانسرها سهم زیادی در این موضوع دارند اما فکر می کنید چرا در ایران اسپانسرها خیلی علاقه ای برای حضور در ورزش ندارند؟

چون کشورهای دنیا قوانین حمایتی از اسپانسرها دارند. اسپانسرها از فضای تبلیغاتی خوبی بهره مند می شوند. معافیت های مالیاتی خوبی دارند. منتها ما عرض کردم فقط روی کاغذ است. اینجا طرف وقتی میخواهد بیاید در ورزش هزینه کند تا بخواهد این هزینه ها جز اسناد مثبتش لحاظ بشود آنقدر پیچ و خم دارد که خیلی ها قیدش را می زنند. خیلی از فضاهای تبلیغاتی که باید داشته باشند را ندارند خیلی از شرایطی که باید داشته باشد مثل کشورهای دیگر ما نه به آن پرداختیم و نه به آنها اجازه دادیم به آن وادی ها وارد شوند.

و این به ضرر ورزش کشور تمام خواهد شد، خصوصا که دولت هم نمی تواند خیلی هزینه کند.

بله. ما حتی الان در لیگ برتر هم بسیاری از تیم را می بینیم که با کمبود بودجه مشکلات اعتباری مواجه هستند در حالی که معمولا تیم های فوتبالی در دنیا کمترین دغدغه را به لحاظ مالی دارند.

مدتی است که به بهانه مسائل و مشکلات مالی تصمیم به اعزام کیفی می گیریم و می گوییم تنها شانس های مدال را اعزام می کنیم. باشد. المپیک جایی برای کسب تجربه نیست (آنطور که مقامات می گویند) اما وقتی ما مسابقاتی را که خیلی حائز اهمیت نیستند را به دلیل کمبود بودجه لغو می کنیم و مسابقات حائز اهمیتی چون المپیک و بازیهای آسیایی و… را نیز اعزام کیفی می کنیم، این وسط نسلی که از آنها به عنوان شگفتی سازها اسم برده می شود، حذف نمی شوند؟

اتفاقا به نظر من توجیه خوبی نیست. اتفاقا میدانی مثل المپیک جای کسب تجربه است. ورزشکاری که امروز به عنوان یکی از اعزای کاروان راهی المپیک می شود فردا قرار است مربی یا مدیر شود و همین المپیک برایش بهترین جاست برای کسب تجربه. یعی المپیک پیک است. آخرش است. شاید آنجا موفق به کسب مدال نشود اما بی شک آنجا تجربیات گرانبهایی کسب می کند. در رقابتهای پایین تر، چه بین المللی، چه قاره ای چه جهانی، این حق ورزشکار است که اعزام شود و ما حق این را نداریم به بهانه کمبود اعتبار و بودجه، ورزشکار مان را اعزام نکنیم.

با وضع این گونه قوانین به نظر می رسد که داریم از هر طرف به نحوی سر ورزش را می بریم. یک بار به دلیل مشکلات مالی. یک جا استعدادیابی هایمان مشکل دارد و لنگ می زند. یک جا اعزام کیفی می کنیم و به نظر می رسد با ادامه این روند چند سال دیگر از ورزشی که به این باشکوهی است و مملو از مدال آور و قهرمان، دیگر هیچ چیزی باقی نمانده باشد.

دقیقا. متاسفانه کاملا درست می فرمایید. اگر با همین روزش پیش برویم ما هم مربیانی که دارند در باشگاهها تمرین می دهند و یکی از ستون های اصلی ورزش کشورمان هستند از دست می دهیم. حتی مدیرانی که به عنوان رئیس هیئت شهرستان و استان افتخاری کار می کنند را هم از دست می دهیم وقتی که این همه بار روی دوش اینها باشد و اعتبار لازم را نداشته باشند برای مهیا کردن حداقلی ها. از سویی شرایط اقتصادی هم به گونه ای پیش می رود که ما داریم به دلیل مشکلاتی که پیش رو هست حتی بخش خصوصی را هم از دست بدهیم. اینها باعث می شو که باشگاهها را خالی از مربی ببینیم. وقتی مربی با انگیزه و با دانش نباشد نمی توانیم ورزشکار خوب پرورش دهیم. وقتی ورزشکار ملی پوش ما به بهانه کمبود اعتبار به یک میدان و یک رویداد بین المللی و بالاتر اعزام نشود همه اینها انگیزه ها را از بین می برد باشگاهها را خالی می کند. اردوهای تیم ملی با حداقل نفرات برگذار می شود. رقابت از بین می رود. همه اینها زنجیر وار به هم متصل هستند.

این برای ورزش باشکوه ایران ناامید کننده نیست؟

حقیقتا ما نمی خواهیم فقط حرف از ناامیدی بگوییم اما وظیفه داریم واقعیت ها را بگوییم. باید به داد ورزش کشور برسیم.

این شرایط باعث نمی شود ناخودآگاه ورزشکارمان را به سمت مهاجرت سوق دهیم؟ همانطور که خیلی ها در نیمه راه به دلیل همین بی توجهی ها و مهیا نبودن شرایط ورزش قهرمانی را بوسیده و کنار می گذارند یا متاسفانه تن به مهاجرت می دهند.

ببینید متاسفانه اینکه یک ورزشکار بخواهد مهاجرت کند به شدت افزایش یافته است. یک زمانی ورزشکاران ما کارد که به استخوانشان می رسید میل مهاجرت به کشورهای پیشرفته اروپایی را داشتند اما الان این مسئله به کشورهای همسایه همجوار و بیخ گوش مان رسیده و این در شان ورزش ایران نیست که بخواهیم از کشورهای همجوار خود عقب بمانیم.

ولی اولین واکنشی که در مقابل این ورزشکاران می بینیم انتقادهای تند و تیز است.

به نظر من انسانها همه حق انتخاب دارند که کجا زندگی کنند. چطور زندگی کنند. ما حق توهین به هیچ کس به خصوص مردم عزیز کشورمان را نداریم. 2 مقوله را باید مجزا کرد خب خیلی از کشورها از بازیکنان خارجی استفاده می کنند. اقدامی که باعث تبادل عمل دانش و تجربه می شود و در عین حال ایجاد نشاط هم می کند. اما تغییر تابعیت و مهاجرت یک بحث دیگر است. هر انسانی می تواند برای خودش تصمیم بگیرد که کجا و چطور زندگی کند. خصوصا مواقعی که بخواهد به بدترین و سخت ترین شکل در کشوری زندگی کند اما از نگاه حرفه ای باید مجزا کنیم. برخی ورزشکاران به عنوان لژیونر راهی کشورهای دیگر می شوند. همانطور که ما هم در لیگ های مختلف رشته ها داریم. مثلا والیبال بسکتبال فوتبال. خیلی ها می آیند و می روند اما تابعیت شان را هم استفاده نکردند. اما خیلی ها هم این حق را برای خود قائل هستند که بروند یک گوشه ای از این دنیا زندگی کنند یا حتی تابعیت بگیرند. همانطور که ما هم از کشورهای هم جوار خود داشتیم انسانهای خوبی که می آیند و در ایران زندگی می کنند و به نظر بنده ایرادی ندارد و یک حق و تصمیم شخصی است. مگر آنکه خدایی نکرده ما ورزشکارانمان فراموش کنند که کشورشان چه کرده برای ورزشکار. که پرورشش داده به یک جایی رسانده. خدایی نکرده انهایی که پشت پا می زنند به خدماتی که در کشور بهشان شده نقد دارم اما روی اینکه ورزشکار ما بخواهد انتخاب کند از این تاریخ به بعد تابعیت یک کشور دیگری را بگیرد برای شرایط زندگی بهتر به نظر من باید اندکی منصفانه تر این به موضوع نگاه کنیم.

و وقتی تعداد مهاجران بیشتر می شود ما نباید به صرافت این بیفتیم که چرا دارد این اتفاق رخ می دهد؟ آیا شرایطشان مهیا بوده و رفتند؟ چون ما در رشته هایی مثل فوتبال، والیبال و بسکتبال همچین چیزهایی را نمی بینیم. بیشتر در رشته هایی می بیبنیم که در کنار پر مدال و پر افتخار بودن با مشکلات مالی مواجه هستند!

حتما باید ریشه یابی کنیم. هر چند که خیلی دلایل آن عیان هست.اما بعد از ریشه یابی باید به رفع این عیب ها بپردازیم. البته ما یکسری خدمات به ورشکاران خود می دهیم، مثلا دانشگاه بدون کنکور، مثل معافیت خدمت و گاها استخدام ها هستند اما واقعا این ها کفاف نمی دهد

یعنی باید شرایط را مهیاتر کنیم تا مانع از این رخ دادن چنین اتفاقاتی باشیم. چون ضرر آن برای خودمان و ورزش کشورمان است.

بله دقیقا.

 

با گفت وگوشونده در اینجا، بیشتر آشنا شوید

(نظرات مطرح شده در گفت وگو، دیدگاه توداک نیست و صرفا برای تضارب آرا، بازتاب داده شده است)

تولید شده در تحریریه toudak.ir