معضلات ورزش؛ «انتظار داشتم با دستیابی به مدال المپیک از شدت مشکلات کاسته شود اما اوضاع روزبه‌روز بدتر شد»

توداک- کمتر از 15 سال داشت که مربی ورزش مدرسه ای که در آن تحصیل می کرد او را به حضور در رشته جودو تشویق کرد.

اتفاقی که مسیر زندگی مسعود رستگار عضو تیم ملی جودو ناشنوایان را تغییر داد اما باوجود کسب مدالها و عنوان های مختلف نتوانست او را به آرزویی که برای حل مشکلات مالی خانواده داشت، برساند.

زمانی که وارد ورزش قهرمانی شدید، به مشکلات آن هم فکر کرده بودید؟

تصوری از مشکلات ورزش قهرمانی در ذهنم نبود. البته سن و سالی هم نداشتم. اولین حکم قهرمانی ام را پانزده سالگی گرفتم. آن زمان هیچ ذهنیتی در خصوص مشکلات ورزش نداشتم. درست برعکس. بعد از موفقیت های ابتدایی که در ورزش به دست آوردم ، این تصور برایم ایجاد شد که با کسب عنوانهای قابل توجه در میادین بزرگ می تواند باری از دوش خانواده بردارم.

استعداد مسعود رستگار چطور کشف شد ؟

در مدرسه توسط معلم ورزش. معلم ورزش ما جودو کار بود و باعث شد به این ورزش روی آورم. نمی دانم هنوز هم چنین معلم ورزشهایی هستند که بتوانند استعداد شاگردان خود را شناسایی کرده و در راستای شکوفایی آن گام بردارد یا نه اما زندگی مرا معلم ورزش زمان مدرسه ام تغییر داد و سبب شد که وارد ورزش شوم

اما بعد از زمان زیادی نکشید که ترک تحصیل کردید

متاسفانه همین طور است. به دلیل مشکلات مالی دیگر شرایط برای ادامه تحصیلم مهیا نبود. به همین دلیل تنها به ورزش پرداختم. تصورم این بود که می توانم به واسطه ورزش مشکلات مالی خانواده را حل و فصل کنم. سنی نداشتم که، از سال 88 کارم را آغاز کردم. آن روزها وقتی قهرمانان را در تلویزیون می دیدم انرژی، انگیزه و روحیه می گرفتم و تصور می کردم اگر روزی همانند آنها روی سکو بروم مشکلات مالی ام تمام می شود. یکسال بعد اولین حکم قهرمانی ام را گرفتنم. معلولیت مانع از ورزش کردنم نشد اما با کسب عنوان و مدال هم نتوانستم از سد مشکلات مالی عبور کنم .

به همین دلیل به دست فروشی روی آوردید؟

خب برای تامین نیازهای زندگی ناچار به کار کردن هستید. طولی نکشید که دریافتم کسب موفقیت در ورزش هم نمی تواند به مشکلاتم پایان دهد. ورزش برایم فقط در مدال آوری خلاصه شد. درحالیکه درست بعد از اولین مدالی که کسب کردم به سکوی المپیک می اندیشیدم. خصوصا که فکر می کردم بتوانم به واسطه ورزش به مشکلات مالی پایان داده و باری از روی دوش خانواده ام بردارم.  اما کسب مدال در این رویداد هم تغییری در شرایط من ایجاد نکرد که هیچ اوضاع را بدتر هم کرد.

چرا؟

خب ورش خرج دارد. آنهم ورزش قهرمانی. یعنی شما وقتی می خواهید به صورت حرفه ای برای قهرمانی تمرین کنید، دیگر نمی توانید مثل یک ورزشکارآماتور تمرین کنید. زمان تمرین افزایش می یابد و باید در مقابل تمرینات فشرده ای که انجام می دهید، تغذیه خوبی هم داشته باشید تا بدنتان با مشکل مواجه نشود . این یعنی خرج روی خرج و هزینه بیشتر.

یعنی بعد از مدال آوری در میادین جهانی و بین المللی نتوانستید از حمایت مسئولین بهره ببرید ؟

نه. انتظار داشتم با دستیابی به مدال المپیک از شدت مشکلات کاسته شود اما اوضاع روز به روز بدتر شد و رفتن روی سکوی المپیک هم نتوانست دردی دوا کند. اما وقتی وقتی حتی در شهر کرمانشاه که شهر خودت برای مسئولین فرقی نمی‌کند چه کسی ورزشکار است و چه کسی قهرمان دیگر چه انتظاری می توان از دیگران داشت ؟  با خودم می گویم باید ماند و جنگید اما تاکی ؟ آیا امیدی به تغییر هست ؟ جوابش شاید سرنوشت دیگر ورشکاران استان باشد . ورزشکارانی که کرمانشاهی هستند و موفق بودند از این شهر کوچ کرده و رفته اند و این یعنی نمی توان انتظاری از مسئولین استانی داشت و تنها از سوی خانواده تشویق می شدم . البته احترام مردم را هم نمی توان نادیده گرفت. مردم همیشه با قهرمانان با احترام برخورد می کنند اما مسئولین… چیزی نگویم بهتر است.

یعنی اصلا تصورش را هم نمی کردید قرار است با چنین مشکلاتی مواجه شوید ؟

نه. تصور می کردم وقتی بتوانم برای پرچم کشورم افتخارآفرینی کنم شرایط تغییر می کند . اما هیچ تغییری حاصل نشد. به طوریکه روزها برای گذران زندگی دست فروشی می کنم و شب ها تمرین. درحالی که به عنوان یک ورزشکار حرفه ای باید بیش از این ها تمرین کنم.

به عنوان مدال آور المپیک ناشنوایان حقوقی دریافت نمی کنید؟

نه. هیچ حقوقی ندارم .حتی به عنوان مدال آور المپیک. البته که صحبت کردم اما تنها پاسخی که هر با می شنوم این است که پیگیری می کنم با سجادی و سلطانی فر با هر کسی صحبت کردم نامه ام دادم . شخصا نامه درخواستم را به دست خودشان هم دادم.  خواستم شرایط را مهیا کنند تا بتوانم بدون داشتن دغدغه های مالی و تامین نیازهای خانواده تمام تمرکزم را روی تمرین کردن بگذارم اما هیچ تغییری صورت نگرفت به طوریکه باید برای امرار معاش دست فروشی کنم.نه اینکه دست فروشی بد باشد. کار کردن عیب نیست. اما وقتی شغل و حقوق ثابتی داشته باشم می توانم با فراغ بال تمرکزم را روی ورزش و تمریناتم بگذارم تا بتوانم در رقابتهای مختلف به بهترین نتایج دست یابم. اما وقتی هیچ شغل ثابتی ندارم چاره ای جز دستفروشی نیست.

اما برخی مدال آوران و عنوان دار های المپیک اندک حقوقی در یافت می کنند. این مسئله شامل حال شما نمی شود ؟

بعضی ورزشکاران قدیمی که مدال کسب می گرفتند زیر نظر وزارت، فدراسیون یا کمیته ملی المپیک می رفتند و پولی دریافت می کردند اما هیچ یک از این مسائل شامل حال من یکی که نشد و هزار و یک بندو ماده هست که اجازه نمی دهد زیرنظر کمیته ملی المپیک بروم برای دریافت حقوق . همه بحث من این است که بتوانم ورزشم را ادامه بدهم به همین دلیل هم به هر دری که فکرش را بکنید زدم اما تا به امروز هیچ اتفاق مثبتی در این راستا شاهد نبودم

با دستفروشی می توانی ازعهده مخارج زندگی و ورزش کردن برآیی؟

نه. با دستفروشی و میوه فروشی سعی می کنم امورات زندگی ام را بچرخوانم اما این کار ساده ای نیست و به قول معروف کفاف نمی دهد. وقتی می خواهید برای کسب عنوان ورزش کنید هزینه های زیادی را متحمل می شوید. هزینه هایی که یک دستفروش نمی تواند از عهده آن براید. ضمن اینکه وظیفه چرخاندن خانه را هم به دوش می کشم. مشکلات مالی زندگی فشار زیادی به یک ورزشکار می آورد. اوضاع از وقتی که پدرم بیمار شد نیز به مراتب بدتر شد. خانه اجاره ، مادری که در آی سی یو بستری است، به دوش کشیدن بار خانواده و تمرین کردن برای کسب موفقیت در میادین مختلف. مرد باید قوی باشد اما هندل کردن همه این مسائل و مشکلات به راستی کار ساده ای نیست. این درآمد برای یک ورزشکار مبتدی هم کافی نیست چه رسد به ورزشکاری که در ورزش قهرمانی است و به دنبال رفتن روی سکوهای جهانی و المپیک. حرف اول را در ورزش پول می زند.

 

اما مسعود رستگار ورزشکاری است  که مدال هایی چون برنز المپیک ناشنوایان جهان را در کارنامه دارد . این برای هر استانی افتخار است.

بله باوجود دو برنز المپیک و قهرمانی جهان فرانسه و ترکیه اما مسئولان استان هیچ گونه توجهی ندارد. اصلا به نظر می رسد برای آنها تفاوتی بین یک ورزشکار، قهرمان با یک شهروند عادی وجود ندارد. البته این فقط به مسئولان استانی ربط ندارد. من برای حل مشکلاتم به هر دری زدم. ساعتها پشت در اتاق وزیر به انتظار نشستم. خواهرم سرطان دارد، مادرم دیابت دارد و دو برادر معلول دارم و مستاجر هستیم . نصف بیشتر درآمدم را خرج بیماری خواهرم می‌کنم و برای ورزش و هدف خودم نمی‌توانم خیلی هزینه کنم . چرا که توان مالی‌ام اجازه نمی‌دهد. به همین دلیل بارها تصمیم گرفتم تا مشکلاتم را به گوش مسئولین برسانم اما برای دیدار با رئیس اداره ورزش باید ساعت ها دوندگی وانتظار را به جان بخرم و دست آخر هم هیچ! برخورد آقایان آنقدر سرد است که انگار نه انگار من مدال آور المپیک هستم. حتی یک بار قبل از مسابقه برای یک دست لباس جودو اقدام کردم . چرا که توان خرید یک دست لباس جودو را هم نداشتم اما اهمیتی برای خواسته من قائل نشدند. نه اینکه فکر کنید فقط سراغ آقای سجادی رفتم ها، نه. سراغ وزیر قبلی هم رفتم اما هیچ تفاوتی بین وزیر قبلی و فعلی نبود. من برای کشورم روزش می کنم اما با توجه به شرایط نامناسبی که دارم نیاز دارم مسئولین مرا در این مسیر کمک و همراهی کنند.

این مشکلات هیچ وقت باعث نشد که قید ورزش را بزنید ؟

خب چرا، مشکلات کم نیست. مخصوصا مشکلات مالی. از سوی دیگر مسئولان هم توجهی نمی کنند و هر بار که با آنها صحبت می کنم می گویند پیگیری می کنیم اما خبری نمی شود. همه اینها باعث می شود گاهی دلسرد شوم اما هر بار به خودم می گویم برای شاد کردن خانواده و مردم کشورت مسابقه می دهی، هر بار می گویم به این فکر کن که قرار است پرچم کشورت را بر فراز دنیا به اهتزاز در آوری. با خودم می گویم مرد باید قوی باشد و باز هم در اوج سختی ها و مشکلات سعی می کنم از جا بلند شوم و اجازه ندهم که مشکلات مرا از پای در آورد. حتی شاید باور نکنید اما پیشنهادهایی هم از کشورهای دیگر داشتم

برای گرفتن تابعیت یا مسابقه دادن زیر پرچم کشوری دیگر؟

بله . خیلی ها حتی از صربستا و آلمان. گاها در مسابقات مختلف با این دست از پیشنهادها مواجه می شدم. مدارک آن هم هست. حتی همین مسابقات ترکیه و پاریس سال قبل. پیشنهادهایی که می توانست شرایط مالی من و خانواده ام را تغییر دهد و مشکلات را برطرف کند. اما من آدمی نبودم که بخواهم زیر پرچم کشور دیگری مسابقه دهم. نمی گویم مشکلات نیست. هست خیلی هم هست. با دستفروشی نمی توان از عهده هزینه های یک خانواده برآمد و در عین حال نیز به درستی ورزش کرد. با این وجود برای من که از مال دنیا هیچ ندارم، همین یک مشت خاک باقی مانده و مردمی که تا به امروز برای خوشحالی آنها با هر مشکلی دست و پنجه نرم کردم و بعد از این هم همین کار را می کنم. به همین دلیل هر بار که چنین مسئله ای مطرح شد صراحتا آب پاکی را روی دستشان ریختم که من آدمی نیستم که بخواهم برای حل مشکلات مالی قید مسابقه دادن زیر پرچم کشورم را بزنم و زیر بار چنین کاری بروم. دنیا قهرمانی کوتاه است اما برای پول حاضر نیستم که کشورم را رها کنم . دست آخر برایم همین یک مشت خاک است که می ماند. شاید فکر کنید که برای خوشحالی مردم هزینه زیادی پرداخت می کنم اما خب هرکس یک فکرو نظری دارد.

 

با گفت وگوشونده در اینجا، بیشتر آشنا شوید

(نظرات مطرح شده در گفت وگو، دیدگاه توداک نیست و صرفا برای تضارب آرا، بازتاب داده شده است)

تولید شده در تحریریه toudak.ir