تهران الگوی جهان اسلام

رضا خدابنده لو دانشجوی دکترای اندیشه سیاسی تحقق انقلاب اسلامی ایران ظرفیت نوینی را به جهان ارائه داد. این انقلاب از منظر تئوریک یک بن بست برای جهان غرب و گفتمان ایدئولوژیک مدرنیته ایجاد کرد. تا قبل از این واقعه -که تاثیر گذارترین پدیده در جهان و بدیل انقلاب کبیر فرانسه در شرق بود -، […]

رضا خدابنده لو دانشجوی دکترای اندیشه سیاسی

تحقق انقلاب اسلامی ایران ظرفیت نوینی را به جهان ارائه داد. این انقلاب از منظر تئوریک یک بن بست برای جهان غرب و گفتمان ایدئولوژیک مدرنیته ایجاد کرد. تا قبل از این واقعه -که تاثیر گذارترین پدیده در جهان و بدیل انقلاب کبیر فرانسه در شرق بود -، گفتمان مدرنیته، مرگ سنت را اعلام کرده بود . براین اساس 4مولفه هویت، تجدد، تمدن و انقلاب نیز صرفا در پارادایم مدرنیته قابلیت فهم پیدا می کرد. همان فهمی که ندای منورالفکران پسا مشروطه بود مبنی بر اینکه از ناخن پا تا فرق سر باید فرنگی شد . در این اندیشه ،مسیر توسعه لاجرم از غرب گذر می کرد ؛اروپا مرکز بود و سایر نقاط دنیا حاشیه آن به حساب می آمدند . اما وقتی امام راحل و بزرگوار ما با اندیشه اصولی خود انقلابی را از دل سنت و مبتنی بر سنت رقم زد ، اندیشمندان غربی دچار بحران شدند و ناگزیر یا این انقلاب را از منظر مدرن تحلیل کردند یا اینکه آنرا یک انقلاب فرامدرن دانستند. اما واقعیت این است که انقلابی که  امام پایه گذاری کرد، از مسیر غربی عبور نمی کرد بلکه عمیقا ریشه در سنت اسلامی داشت. امام امت به تعبیر “بابی سعید” چنان حرکت می کرد که انگار اصلا مدرنیته و غربی وجود ندارد ، این انقلاب برای اولین بار پس از اعلام مرگ سنت توسط غرب ، پوچی بنیانهای این ایدئولوژی را ثابت کرد و راهی را گشود که همان گفتمان تعالی و حرکت در مسیر سنت الهی بود؛ سنتی که به مستضعفان وعده داده است که آنها را وارثان روی زمین خواهد کرد .

مسیری که امام گشود در الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت حضرت آقا، تئوریزه گردید و افق خود را در تمدن نوین اسلامی دید . این الگو به بحث توسعه، نگاهی متدولوژیک داشت نه ایدئولوژیک. براین اساس توسعه در مسیر تعالی و دال مرکزی آن یعنی  همان عدالت مطلوبیت پیدا خواهد کرد . عنصری که در تمام طول امتداد سنت اسلامی تا به امروز حفظ شده است.

 از این منظر ایران اسلامی حامل رسالتی تاریخی در جهان اسلام است. رسالتی که می بایست در عرصه تمدنی آنرا به ظهور برساند براین اساس انقلاب اسلامی و پیشرفت‌های آن یک وجه سلبی و یک وجه ایجابی دارد. رویکرد سلبی‌اش در قبال فرهنگ و تمدن غرب است که داعیه‌ی جهانی‌شدن و جهانی‌سازی دارد.همان چیزی در جدال با سبک زندگی غربی دنبال آن هستیم.   اما از این طرف مقاومتی که ما می‌کنیم نمی‌تواند فقط در وجه سلبی باقی بماند؛ نهایتا می بایست  یک سنگر محکمی ایجاد کنیم که همان جنبه‌ی ایجابی انقلاب اسلامی است.این جنبه ایجابی همان بحث تمدن نوین اسلامی است.

در این رویکرد ایران ام القری و تهران نیز قلب تپنده این ام القری است و پرچم جهان اسلام از این شهر و از این کشور به اهتزاز در می آید و الگوی جهان اسلام می شود. این الگو، سمبل و معیاری است که سایر شهرهای جهان اسلام خود را با آن بسنجند و خودشان را در مسیر تمدن نوین اسلامی و تعالی و هسته مرکزی آن یعنی عدالت قرار دهند . بنابراین تفکر نوین شهری در تهران برخلاف اندیشه نئولیبرالی حاکم بر این شهر طی دهه های گذشته نه بر مبنای توسعه، بلکه بر اساس تعالی باید شکل بگیرد.
گفتمان حاکم توسعه ،دستاوردی جز طبقاتی شدن شهر ، شکاف فقیر و غنی و عدم توجه به مسائل انسانی شهر نداشته است و این درحالی است که گفتمان تعالی می تواند بحث عدالت را در افقی تمدنی برای تهران تئوریزه کرده و از منظر همین نگاه تمدنی، تهران را الگوی جهان اسلام کند. بنابراین بنیادی ترین مطلبی که در مدیریت شهری باید به آن عمیقا پرداخته شود بحث عدالت خواهد بود . نگاه عدالت محور به اداره شهر در حقیقت نوعی طغیان و خروج از چتر سلطه سرمایه داری بر شهر است.

مطابق این رویکرد طراحی اقتصاد شهری متناسب با این نوع نگاه، تولید دانش متناسب با این نوع نگاه، خدمات رسانی متناسب با این نوع نگاه و حتی کسب اطلاعات پایه متناسب با این نوع نگاه از ضروریات خواهد بود. در این رویکرد رجوع به شهروندان  و شنیدن و لمس مشکلات مردم می بایست بصورت جدی پیگیری شود. در این رویکرد ضرورت دارد که نهادهای اسلامی همچون مساجد و هیئات بعنوان حلقه واسط مردم و مدیریت شهری فعالتر شوند ، هدف گذاری طرحها بر مبنای الگوی تعالی، نه بر محور کسب سود و درآمد صورت گیرد و نگاه به ساکنین شهر بر اساس کرامت شهروندی صورت گیرد. نهایتا اینکه  با پرهیز از هرگونه تجمل و تفاخر طبقاتی، تهران را به یک شهر اسلامی با مبانی توحیدی و آرمانی تبدیل کرد و با توجه همزمان به اختصاص امکانات و رفاه عمومی شهروندان، بین جنبه‌های دنیوی و معنوی این شهر پیوند برقرار کرد. و در یک کلام تهران بعنوان یک شهر اسلامی بایستی بر محوریت روابط انسانی مبتنی بر عدالت تعریف شود نه بر  اساس برجها و سازه ها.

واضح است که برای تحقق این امر باید در تمامی زمینه ها اقدامات جدی صورت بگیرد ، اما این اقدامات بر خلاف جریان نئولیبرال که بر محوریت توسعه تعریف می شد باید بر محوریت تعالی استوار باشد . تنها در این نوع نگاه است که می توانیم معضلات فرهنگی اجتماعی شهر را به درستی درک کنیم، همان مشکلاتی که گفتمان توسعه نه تنها آنها را نمی دید بلکه خود خالق بسیاری از آنها هم بود.

 

انتهای پیام/