مانع مالی؛ دردسرهای قهرمانان

الیاس علی‌اکبری*

ما یک ورزش آماتور داریم و یک ورزشکار که در زمینه قهرمانی کار می کند و مشکلات آنها تفاوت های زیادی دارد. من سالها در ورزش حضور داشتم. از یک روستا ورزش را آغاز کردم و فکر می کنم توانستم موفق هم بشوم. اما به قیمت کسب تجربه های گرانبها. برای نمونه زمانی تصور می کردم که تنها امکانات است که باعث ایجاد موفقیت می شود و از یک ورزشکار یک قهرمان می سازد. اما بعد از دیدن امکانات ورزشی گرجستان صراحتا به چشم دیدم ورزشکارانی را که با اندک امکاناتی که تصورش را هم نمی کنید بهترین موفقیت ها را در جودو کسب می کند و آنجا بود که متوجه شدم این ذهن فرد از او قهرمان می سازد.

نه اینکه بگویم امکانات تاثیری ندارد نه اما می توانم بگویم که امکانات اگر چه شرط است اما اصل نیست. شما ببینید برزیل و آرژانتین کشورهای فقیری هستند اما بهترین فوتبالیست ها را ارائه می دهند. پس این ذهن و باور شماست که باعث می شود قهرمان شوید.

اما مسئله مهم این است که قهرمانان ما یک الگو هستند. به خصوص در شهرهای کوچک یک ورزشکار و یک قهرمان می شود یک متر و معیار برای مردم و جوانان شهر خود. که اگر موفق باشد. وقتی شما به عنوان یک قهرمان در یک شهر کوچک به موفقیت هایی مالی هم دست یافته باشید و بتوانید زندگی خود را بچرخانید بدون شک الگوی خوبی برای جامعه کوچکی که در آن هستید می شوید و خانواده ها سعی می کنند فرزندانشان را به راهی سوق دهند که شما در آن قدم برداشته اید. چرا که موفقیت شما را می بینند. اما وقتی با وجود کسب عنوان ها و مدالها نتوانید شغلی برای خود دست و پا کنید و از عهده تامین هزینه های زندگی خود بر آیید بی شک قدمی برای تشویق فرزندانشان جهت حضور در ورزش برنمی دارند. چرا که می بینند شما با وجود کسب موفقیت و مدالهای بسیار نتوانسته اید زندگی و آینده خود را تامین کنید. پس چه دلیلی دارد که فرزندشان را به کاری تشویق کنند که هیچ آینده ای ندارد.

اینکه شما برای کشورتان موفقیتی کسب کنید خیلی خوب و مهم است. لذتی دارد که توصیف شدنی نیست. با این وجود شما نیاز به درآمد دارید هم برای ورزش کردن و هم برای تامین معیشت خود. به هر حال هر کسی خانواده ای دارد که باید به فکر آینده آن باشد و ای کاش ورزش بتواند این اینده را تامین کند. چرا که هرچه در جامعه ای تعداد ورزشکاران و افرادی که ورزش می کنند بیشتر باشد بدون شک در آن جامعه بزهکاری کمتر خواهد بود و افراد ان جامعه سالم تر خواهند بود. یعنی در واقع تشویق مردم به ورزش کردن سرمایه گذاری است. شما نگاه کنید افراد بیمار هزینه هنگفتی روی دست هر جامعه ای می گذارند. درحالی که ورزش در نقطه مقابل سلامتی جامعه را تضمین می کند یعنی شما با اندک هزینه ای در ورزش نه فقط جامعه ای سالم تر و با نشاط تر دارید که می توانند افتخارات قابل توجهی را در میادین بین المللی کسب کرده و به موفقیت هایی دست یابند که شما در هیچ حوزه دیگری نمی توانید به دست آورید، که هزینه های جامعه را نیز در زمینه درمان کاهش می دهند و این یک مسئله دو سر برد برای هر جامعه ای است.

از سوی دیگر جامعه ای که با تفکرات ورزشی رشد می کند و جوانان آن به ورزش روی می آورند درصد بزهکاری در آن کاهش می یابد. چرا که ورزش تنها بدن افراد را ورزیده نمی کند و روی روح و روان افراد نیز تاثیر مثبت زیادی دارد.

اما متاسفانه با وجود استعدادهای بسیاری که در ایران به خصوص در شهرستانهای مختلف وجود دارد، مشکلات مالی مانع از رشد و شکوفایی بسیاری از آنها می شود. چرا که ورزش هزینه دارد و وقتی فرد نتواند به واسطه ورزش هزینه های خود را تامین کند و ورزش هزینه های او را چند برابر کنند نمی تواند به این راه ادامه دهد. خصوصا با این شرایط اقتصادی کشور که در شهرهای کوچک به مراتب سخت تر است.

من زمانی که هفت هشت سال داشتم یک حریف تمرینی هم قد و قواره و هم سن و سال خودم داشتم که در وزن من تمرین می کرد. من در خانواده ای ورزشی بودم و او در یک خانواده ای معمولی که به لحاظ مالی هم شرایط مناسبی نداشتند. با این وجود در تمام مسابقات در مبارزه با او شکست می خوردم و هر چه تلاش و تمرین می کردم از سد هر حریفی عبور می کردم جز او اما بعد از دو سال به طور ناگهانی دیگر در ورزش حاضر نشد و خبری از او نشد. تا اینکه بعد از 15 سال که او را دیدم و خودش را معرفی کرد شناختم. چرا که همیشه به او می باختم و این را هرگز فراموش نکرده بودم. وقتی از او پرسیدم که چه شد که ناگهان ناپدید شد وبه تمرینات نیامد گفت لباسم پاره شد و لباس تمرین نداشتم و نیامدم. تا مدتها این مسئله ذهن مرا آزار می داد. او بهترین رقیب و حریفی بود که داشتم و وقتی من توانسته بودم به مدال های آسیایی و جهانی برسم او می توانست به بهتر از من برسد اما مشکلا ت مالی و پاره شدن یک لباس باعث شد ورزش ایران یک استعداد ناب را از دست بدهد. این اتفاق را سالها بعد نیز شاهد بودم. بودند ورزشکارانی که تا نوجوانی و جوانی کار می کردند و اتفاقا استعدادهای خوبی هم داشتند اما از یک جایی به بعد خانواده از عهده هزینه های آنها بر نمی آمد و برای تامین نیازهای زندگی ناچار به بوسیدن و کنار گذاشتن ورزش شدند. این ها درد های سنگینی ست برای ورزشکاری که از یک روستای کوچک و از نونهالی در یک خانواده ورزشی کار کرده پیشرفت کرده اما در این راه استعدادهای زیادی را دیده که به دلیل مشکلات و مسائل مالی هدر رفتند درحالی که اگر اندکی حمایت می شدند می توانستند در میان قهرمانان و نامداران ورزش کشور حضور داشته باشند.

مسئله ای که بسیار حائز اهمیت است این است که ما نگاه طول و درازی به ورزش نداریم. من سالها کوراش کار کردم. زمانی بود که ازبکستان برای برگزاری مسابقات به ما پول می داد. لباس می داد هزینه رفت و آمد و هتل و کلی جوایز. برای اینکه کوراش را در جهان جا بیندازد اما الان شما برای داشتن یک لباس کوراش حداقل باید 700 دلار هزینه کنید. همچنین برای حضور در مسابقات کوراش باید هزینه پرداخت کنید. ازبکستان چند سال هزینه کرد اما حالا برای همه عمر از نتیجه کارش بهره برداری می کند. حتی لباسی که ما بر تن می کنیم پرچم کشور ازبکستان است. این نتیجه هزینه کردن در ورزش است.

نباید فقط نوک بینی خود را ببینیم. باید افق دیدمان را افزایش دهیم. سرمایه گزاری روی ورزش یعنی یک سرمایه گزاری سود ده. شما می توانید یک ورزشکار را از نونهالی آموزش دهید. در مقابل فردی را دارید که هم به لحاظ ذهنی و هم جسمی سلامت است و هزینه ای برای درمان و…. برای کشور ندارد. از سوی دیگر برای کشور افتخار آفرینی می کند و نه فقط پرچم کشورش را بر فراز دنیا به اهتزاز در می آورد که می تواند واقعیت کشورش را در دنیا به نمایش بگذارد. ورزش می تواند حتی فرهنگ یک کشور را به نمایش بگذارد و توانمندی های آن را به رخ بکشد. شما وقتی در یک رویداد ورزشی یک قالیچه ایرانی به طرف مقابل هدیه می دهید در واقع هنر کشورتان را عرضه و معرفی کرده اید. از سوی دیگر می توانید از ورزشکاری که دوران قهرمانی خود را پشت سر گذاشته در زمینه های مربیگری استفاده کنید. این یک سرمایه گذاری بهینه است. خصوصا این روزها که همه بر این باورند که استفاده از مربیان داخلی هزینه ها را تا اندازه زیادی کاهش می دهد. ما می توانیم در این مورد با یک تیر دونشان را بزنیم. یکی از مشکلات ورزشکاران بعد از مسئله مالی، داشتن شغل است. بر کسی پوشیده نیست که یک ورزشکار حرفه ای به دلیل ساعتها تمرین در طول روز نمی تواند به راحتی شغلی برای خود دست و پا کند خصوصا که اکثرا جز ورزش کار دیگری هم بلد نیستند. اما می توان بعد از پایان دوران حرفه از این همین ورزشکار به عنوان مربی استفاده کرد. البته با گذاشتن او در کلاسهای آموزشی و آموختن علم روز دنیا. اما یک ورزشکار به مراتب مربی بهتری خواهد شد تا شخصی که هیچ آشنایی با ورزش ندارد. در واقع با این کار هم ایجاد شغل می کنیم و هم روی ورشکاران خود به عنوان مربی سرمایه گذاری می کنیم و از سوی دیگر از خروج ارز از کشور به دلیل استخدام مربی خارجی ممانعت می کنیم. در واقع هزینه کردن در ورزش از هر سمت و سویی که حساب کنید سودآور است. به شرط آنکه اصولی کار کنیم. دست از شعار دادن و لابی کردن برداریم و دلسوزانه و کارشناسانه کار کنیم تا به ازای هر دانه ای که می کاریم یک خوشه برداشت کنیم.

ورزش امروزه به یک صنعت در دنیا تبدیل شده است. برای پیشرفت در این صنعت ما مواد اولیه (استعداد) بسیار خوبی داریم فقط نیاز به یک برنامه و فکر اصولی داریم تا به درستی از این مواد اولیه برای تولید بهترین محصولات استفاده کنیم.

سالهاست که شاهد هدر رفتن استعدادهای بسیار هستیم.سالهاست که بسیاری از ورزشکاران ما به دلیل مشکلات مالی برخلاف میل باطنی ناچار می شوند قید ورزش کردن را بزنند تا شرمنده خانواده و زن و بچه خود نشوند. سالهاست که شاهد مهاجرت ورزشکارانی هستیم که بدقولی ها و بی توجهی ها و مشکلات مالی آنها را متقاعد می کند که برخلاف میل باطنی زیر پرچم کشور دیگری مسابقه دهند. اتفاقات ناگواری که می توان با یک نگاه اصولی جلوی آن را گرفت. اما به شرط اینکه بخواهیم و بدور از هر گونه لابی بازی به صورت اصولی در این مورد برنامه ریزی کنیم تا با استفاده بهینه از استعدادهای فراوانی که داریم موفقیتی مثل زدنی را رقم بزنیم.

اینکه حرف استعداد یابی بزنیم یا وعده های زیبا بدهیم کافی نیست. باید کار کرد. باید هزینه کرد باید اصولی کار کرد تا نتیجه گرفت. درست مثل کاری که ازبک ها روزی با کوراش کردند و حالا دارند نتیجه اش را هم می گیرند. آنها نه فقط ورزش محلی خود را به تمام دنیا شناساندند، که فرهنگ خود را هم معرفی کردند و از اندک داشته خود به چنان نتیجه دست یافتند که شاید حتی خود نیز باور نداشتند. ما هم می توانیم با الگو برداری درست ورزش ایران را به یک قطب و صنعت در دنیا تبدیل کنیم به شرط آنکه دلسوزانه کار کنیم و دست از شعار دادن برداریم. ورزش حمایت می خواهد. حمایت مادی و معنوی. اتفاقی که اگر رخ دهد نتیجه ای باور نکردنی در پی خواهد داشت. این را تجربه سالها حضورم در ورزش به من ثابت کرده است.

*کاپیتان سابق تیم ملی کوراش ایران دارنده طلای بازیهای آسیایی جاکارتا و مرد سال کوراش جهان در سال 2018

 

با نویسنده یادداشت در اینجا، بیشتر آشنا شوید

(نظرات مطرح شده در یادداشت، دیدگاه توداک نیست و صرفا برای تضارب آرا، بازتاب داده شده است)

تولید شده در تحریریه toudak.ir