دکتر افشارنادری: انحرافات سبک پوشش، آسیب اجتماعی نیست

هنجار جنسیتی یا انحرافات سبک پوشش نمی تواند آسیب محسوب شود، مگر سبک پوشش قاعده ای دارد که انحراف از آن مطرح باشد؟

امنیت اخلاقی شرایطی است که در آن هنجارهای اخلاقی جامعه از هرگونه نقض و تعرض و نادیده گیری، بدور بمانند. همچنین آبرو، شرافت، ناموس، عرف و ارزش های اخلاقی عموم مردم در معرض هیچ تهدید و تعرضی نباشد و چیزی بر خلاف ارزش های اخلاقی و هنجارهای اخلاقی در جامعه اتفاق نیفتد. ناامنی اخلاقی یا فقدان امنیت اخلاقی، شرایطی است که ارزش ها و هنجارهای اخلاقی جامعه نقض شده و یا نادیده گرفته شوند و اعمال و رفتارهایی در جامعه انجام شود که نافی ارزش ها و هنجارهای اخلاقی و دینی باشد. از آنجا که جامعه ایرانی با مسائلی در زمینه امنیت اخلاقی مواجه است، توداک به سراغ تنی چند از کارشناسان و پژوهشگران آشنا با این حوزه رفته تا نظرات آنان را جویا شود. در این مصاحبه، دکتر افسر افشارنادری، جامعه شناس و استاد دانشگاه، از مسائل امنیت اخلاقی ایران صحبت کرده است که در ادامه می خوانید.

برخی معتقدند که اعتیاد (مشروبات الکلی، سیگار، قلیان، ماری‌جوانا، حشیش، مواد مخدر صنعتی)، فحشا و ابتذال اخلاقی و جنسی، هنجارهای جنسیتی، انحرافات سبک پوشش و مد، انحرافات سبک زندگی، قاچاق دختران، رواج عمل‌های زیبایی و تغییر برداشت‌ها از زیبایی و غیره ازجمله مواردی است که امنیت اخلاقی جامعه ایرانی را نقض می‌کنند. لطفاً نظر خود درباره وضعیت امنیت اخلاقی در جامعه ایرانی را توضیح دهید و شرح دهید که چقدر و چرا موافق یا مخالف هستید که موارد عنوان‌شده ناقض امنیت اخلاقی جامعه ایران هستند و اینکه از نظر شما امنیت اخلاقی در جامعه ایران با چه موارد نقض دیگری مواجه است؟

من مقداری با این مساله در مواردی موافق و در مواردی موافق نیستم. اولاً درباره مشکلات اجتماعی که شما تحت عنوان آسیب به آنها اشاره کردید، باید بگویم که به طور کلی آسیب یک مفهوم زیست شناسی است و ما جامعه شناسان مساله اجتماعی را بیشتر مطرح می کنید و یا اینکه همه اینها را تحت عنوان آسیب می شناسیم.

شاید آسیب مقداری فرضی تر باشد ولی مساله اجتماعی جمعی تر است و تحت عنوان آسیب های اجتماعی مسایلی در جامعه هستند که در حال حاضر خیلی بیشتر از مساله ای نظیر «انحرافات سبک زندگی» امنیت اخلاقی را در جامعه ما زیر سوال بردند.

اصلاً سبک زندگی یعنی زندگی به هر فرد، فرصت انتخاب سبک زندگی می دهد به عبارت دیگر سبک زندگی در اختیار و انتخاب ما نیست، یک نفر پول زیاد دارد و فرصت زندگی دارد و زندگی خیلی اشرافی انتخاب می کند و فرد دیگر، مجبور می شود که از سطل های آشغال تغذیه کند، این فرد نمی خواهد اینگونه زندگی کند بلکه جامعه به او این فرصت را داده که اینطور زندگی کند. بنابراین انحراف سبک زندگی محسوب نمی شود یا اگر انحراف سبک زندگی را شما بخواهید به کار ببرید، جزء چیزی نیست که امنیت را به خطر بیاندازد.

معتقدم جامعه باعث شد که همه مسایلی که شما نام بردید، اتفاق بیافتد یعنی اعتیاد را مردم به وجود نمی آورند بلکه اعتیاد را دولت ها هستند که با سست شدن قوانین، آزاد گذاشتن راه های ورود مواد مخدر یا اینکه کار نداشتن در جامعه و درگیر نکردن افراد در جامعه، افراد را به سمت اعتیاد می کشاند بنابراین این اعتیاد شاید امنیت اخلاقی را به خطر می اندازد که البته باز من روی این مساله هم شک دارم و می گویم که امنیت عمومی را بیشتر به خطر می اندازد.

اخلاق یک چیزی است که در جا به جای کره زمین متفاوت است، ما نمی توانیم بگوییم که اخلاق چیست یا وقتی شما هنجارهای جنسیتی را مطرح می کنید، شاید در یک جای دنیا اصلاً این هنجارهای جنسیتی مشکل محسوب نشود ولی در جامعه ما اگر دو سانتی متر روپوش بالا و پایین باشد یا مو بیرون باشد، این را انحراف و آسیب می گویند ولی در یک جای دنیا اگر لباس هم تن شان نباشد، آن را آسیب نمی دانند بنابراین اگر امنیت عمومی را به کار ببریم شاید بهتر باشد تا اینکه امنیت اخلاقی را استفاده کنید.

چون اخلاق چیزی است که تعریف خاصی ندارد و فقط ما می گوییم عدول از یکسری ارزش ها و اعمال و رفتارهایی که همه جای دنیا چارچوب خاصی دارد، اخلاق یا ضد اخلاق می گوییم ولی چیزی نیست که یک چارچوب داشته باشد و ما بتوانیم بگوییم که این چارچوب تعریف شده و اگر از این چارچوب عدول کند، این اخلاق است. بنابراین من با امنیت اخلاقی مشکل دارم لذا اگر اصطلاح امنیت عمومی را به کار ببریم شاید بهتر باشد چون توافق عمومی بر این اصل بیشتر است تا امنیت اخلاقی.

بنابراین معتقدید، آسیب هایی که به آن اشاره شده، امنیت عمومی را به خطر می اندازد؟

خیر. من هنوز هم نگفته ام که امنیت عمومی را به خطر می اندازد. برخی از مسایل مثل اعتیاد، فحشا و قاچاق دختران را قبول دارم به عنوان مسایلی که امنیت عمومی را به خطر می اندازد. اما باقی مسایل مثل انحرافات سبک پوشش و انحرافات سبک زندگی یا هنجارهای جنسیتی را ما نمی توانیم بگوییم که امنیت عمومی را به خطر می اندازد.

مثلاً هنجارهای جنسیتی و رفتن به ورزشگاه، اینها یا امنیت عمومی یا امنیت اخلاقی را به خطر می اندازد و ممکن است که عده ای بر مردم تحمیل کنند، اما اکثر مردم این مساله را قبول ندارند که این را به عنوان یک آسیب به حساب بیاوریم یا موتور سواری دختران به عنوان یک هنجار جنسیتی می تواند امنیت را به خطر بیاندازد. به طور کلی چون موتور در کشور ما هیچ قانونی ندارد، امنیت را به خطر می اندازد و فکر می کنم که بیشتر آقایان هستند که این امنیت را به خطر می اندازند و خانوم ها خیلی محتاط و آرام می رانند.

بنابراین هنجار جنسیتی یا انحرافات سبک پوشش نمی تواند آسیب محسوب شود، مگر سبک پوشش قاعده ای دارد که انحراف از آن مطرح باشد؟ آیا قاعده دو سانتی متر زیر زانو است و یکی یکی لباس افراد را متر می زنیم که دو سانتی متر بالاست یا پایین است و سپس بگوییم که این انحراف سبک پوشش و مد است؟! وقتی یک موردی قاعده ای ندارد نمی توانیم آن را جزو آسیب محسوب کنیم ولی اعتیاد چون فرد از حالت عادی خارج می شود و بدن به لحاظ فیزیکی معتاد می شود که باز من اعتقاد دارم اعتیاد به فضاهای مجازی در حال حاضر بسیار امر خطرناک تری است و بیشتر به عنوان آسیب در جامعه ما محسوب می شوند تا مثلاً اعتیاد به مشروب و قلیان.   

کسی که به ماری جوانا معتاد است، به خودش آسیب می زند اما عفت عمومی را زیر سوال می رود. نمای شهر را بر هم می زند. یا قاچاق دختران، ما زندگی دختر را در قبال سود از او می گیریم، اینها می تواند آسیب باشد و سپس به مسایل اجتماعی تبدیل شود و وقتی در بُعد وسیع تری به صورت یک اپیدمی در بیاید می توان گفت که به یک مساله اجتماعی تبدیل شود.

اما مثلاً رواج عمل زیبایی یا برداشت از زیبایی، اینها فرهنگی است. حالا ما بگوییم که امنیت فرهنگی را زیر سوال می برد، بله. چون اعتماد به نفس زنان را می گیرد و بعد آنها را وادار می کند به چیزی که به عنوان یک الگو به آنها معرفی می شود، روی بیاورند. پزشکی همواره برای سلامتی بوده الان پزشکی برای بیمار کردن افراد یا به خطر افتادن جانشان استفاده می شود و در این موارد می توان گفت که امنیت ن آن

فرهنگی به خطر افتاده است.

با توجه به شناختی که از جامعه ایران دارید، چه مواردی امنیت اخلاقی را نقض می کند؟

توهین به مردم؛ اینکه ما مردم را به عنوان یک انسان به حساب نیاوریم. توهین به شعور مردم امنیت اخلاقی محسوب می شود. اینکه ما انسان ها را انسان فرض نکنیم، اینکه تفاوت طبقاتی در جامعه چنان گسترش پیدا کند که طبقه بالا فکر کند که حق من است که در جاهای خاص زندگی کنم و حق افرادی است که از سطل زباله تغذیه کنند. اخلاق این است که به افراد اجازه ندهیم که برای خودشان و برای پوشش و سبک زندگی و نظرشان ارزش قائل باشند. این مسایل امنیت اخلاقی را زیر سوال می برد.

توهین حاکمیت به مردم یا توهین مردم به مردم؟

در مجموع. رواج خشونت که می تواند منجر به توهین همه، چه طبقه حاکم به مردم و مردم به دولت و چه مردم به مردم شود.

رواج خشونت و همچنین نا برابر نبودن افراد در برابر قانون می تواند امنیت اخلاقی را در جامعه دچار مشکل کند. اینکه ما یک گونه ای را پَست تر و یک گونه ای دیگر در جامعه را بهتر محسوب کنیم. اینجاست که آن کرامت انسانی را زیر سوال بردیم و امنیت اخلاقی را دچار خدشه کردیم.

یعنی در آینده این موضوع به مساله اجتماعی یا آسیب اجتماعی تبدیل خواهد شد؟ یا مسایل دیگری هست؟

قطعاً هر چیزی که مردم را از زندگی طبیعی محروم کند، آسیب اجتماعی محسوب می شود. وقتی ما برای حل آسیب های اجتماعی از متخصصان کمک نگیریم و برای رفع بحران فکر نکنیم، می تواند در آینده تبدیل شود به یک مساله مهم اجتماعی که روز به روز هم بزرگ می شود و نتیجه آن این است که دیگر فرهنگ قادر نیست نیازهای مردم را تأمین کند، جوابگوی نیازهای مردم نخواهد بود و مردم برای رفع نیازهای خود، دست به عملی غیر از آنچه هنجارهای اجتماعی است، خواهند زد. نتیجه آن بالا رفتن فساد، فاصله افتادن بین مردم و به عبارتی ارتباط بین مردم قطع می شود، اعتمادشان از بین می رود و روز به روز سرمایه های اجتماعی کاهش پیدا می کند چون وقتی یک مساله اجتماعی گسترده تر می شود، مشکلات چندین برابر و شایع تر می شوند و قابلیت تغییر را پیدا می کنند و کسی به فکر این نیست که دیگر این تغییر را کنترل کند چون انقدر گسترده تر است که مثل الان از حوزه مدیریت آن خارج شده است یعنی دیگر قادر نیستیم که ما این مشکلات را رفع و مدیریت کنیم چون انقدر به صورت اپیدمی در آمده که دیگر راهی برای حل آن وجود ندارد. حالا چه به صورت رسمی و چه به صورت غیر رسمی اعتماد از بین می رود و سرمایه های اجتماعی کاهش پیدا می کند و نتیجه آن اینکه روز به روز فسادها بالاتر می رود.

به مسایل اجتماعی که اشاره کردید، کدام یک ساحت بحرانی را پیدا کردند؟ به نظرتان عدم اعتماد به این مرحله رسیده است؟

همه اینها هست، ولی همه مردم اعتیاد ندارد. مساله ای تبدیل به بحران می شود که همه مردم را دست به گریبان می کند. اکنون بی اعتمادی یک مساله بحران در جامعه ماست چون همه به آن مبتلا هستند. هیچ کسی به دیگری اعتماد ندارد و درست هم هست. پزشک می گوید از داروخانه ای که من می گویم دارو بخر و آزمایشگاهی که من می گویم مراجع کن، هر دکتری برای خودش یک داروخانه معرفی می کند و نتیجه می دهد که این دکتر با داروخانه زد و بند دارد و منجر به بی اعتمادی می شود.

این بی اعتمادی عاملی می شود که جوانان ازدواج نکنند. اینکه دولت می گوید بانک را زدن و مردم می گویند که خود دولت زده است. اینها بی اعتمادی است و مردم با آن دست به گریبان هستند و تبدیل به بحران شده است. این است که هر روز یک ساختمان روی سر مردم می ریزد و مردم فکر می کنند که از زیر این ساختمان رد می شوند، ممکن است که هر لحظه ریزش کند. پا نمی گذارم جایی که ممکن است مشکل زا باشد، اما اعتیاد همه مردم را مبتلا نکرده، همه مردم به فحشا مبتلا نشدند، همه دختران در جامعه ما مورد قاچاق قرار نمی گیرند. آنچه در جامعه ما بحرانی است، بی اعتمادی است. آنچه در جامعه ما بحرانی است، این است که به قانون اهمیت نمی دهند.

قانون از مردم حمایت نمی کند، مردم در برابر قانون یکسان نیستند. اجرا نشدن قانون، پیگیری نمی شود. این است که همه مردم به آن مبتلا هستند. محیط زیست آلوده است و همه دارند از این آلودگی رنج می برند، اینهاست مسایلی که در آینده ساحت بحرانی را در کشور ایجاد می کند.

ریشه این بی اعتمادی و اجرا نشدن قوانین چیست؟

ریشه این است که نمی خواستند این اتفاق بیفتد. بی قانونی در جامعه ما باید وجود داشته باشد که یکسری از افراد از آن منفعت ببرند مثل همین ساختن ساختمان متروپل، اگر قانون وجود داشت که امثال این آقایی که این ساختمان را ساخته بود بهره مند نمی شد. بنابراین باید بی قانونی وجود داشته باشد که امثال او بهره ببرند.

نتیجه می گیریم که علت اینکه بی قانونی در جامعه تا این حد گسترش پیدا کرده، فقط این است که منافع کسانی تأمین می شود که از این بی قانونی استفاده می کنند. اختلاف ها، رشوه گیری ها، مجوز ساخت ها، مجوز خراب کردن جنگل ها نمونه هایی از بی قانونی در کشور است. شما یک شاخه درخت را بشکانید، جریمه سنگین می شوید، اما کسانی که دارای یک مقامی هستند خیلی راحت جنگل ها را از بین می برند.

راهکار را چه می دانید؟

راهکار فقط گسترش قانون است. وادار کردن به اینکه تک تک مردم در برابر قانون باید یکسان باشند. قانون باید کور باشد که نبیند چه کسی در برابر او قرار گرفته، در مورد استخدام در ادارات، خلاف ها را نادیده نگیرد، مقام مسئولی متکی به خطا می شود با کسی که هیچی ندارد باید در برابر قانون یکسان باشند یعنی فقط و فقط قانون باید در جامعه اجرا شود و قانون را فراتر و بالاتر از همه موارد ببینند تا این قانون بتواند حقوق همه مردم را تأمین کند.

اگر این روند ادامه پیدا کند و به راهکاری که ارایه کردید توجه نکنیم، چه آینده ای را برای جامعه ایران متصور هستید؟

جامعه در برابر اضمحلال قرار می گیرد. یعنی وقتی فساد تا اندازه ای گسترش پیدا کند که دیگر سنگ روی سنگ نباشد، آن زمان این جامعه به بقای خود نمی تواند ادامه دهد. راه رشد جامعه بسته می شود، فرهنگ دیگر نمی تواند کمکی کند چون نمی تواند نیازهای مردم را برآورده کند و بی سازمانی در جامعه رواج پیدا می کند در نهایت انسجام و روابط اجتماعی کاهش می یابد. بیگانگی و خشونت گسترده در جامعه به وجود می آید که نتیجه آن می تواند همین باشد که همه مردم دارند از ایران فرار می کنند و کسانی باقی می مانند که خلاف کار هستند و از انجام خلاف سود می برند.

امیدوارم عدم سازمان یافتگی در کشورمان کاهش یابد و روزی شاهد این باشیم که ساخت اجتماعی ما، یک ساخت قانونمند و چارچوب داری باشد.