بی‌حجابی، برآمده از نیازهای تامین نشده است

بی‌حجابی برآمده از یکسری نیازهای تامین نشده است، نیازهایی چون رقابت بر سر ازدواج و سخت شدن ازدواج و ما باید این زمینه‌ها را از بین ببریم تا معضل بی‌حجابی نیز حل شود.

امنیت اخلاقی شرایطی است که در آن هنجارهای اخلاقی جامعه از هرگونه نقض و تعرض و نادیده گیری، بدور بمانند. همچنین آبرو، شرافت، ناموس، عرف و ارزش های اخلاقی عموم مردم در معرض هیچ تهدید و تعرضی نباشد و چیزی بر خلاف ارزش های اخلاقی و هنجارهای اخلاقی در جامعه اتفاق نیفتد. ناامنی اخلاقی یا فقدان امنیت اخلاقی، شرایطی است که ارزش ها و هنجارهای اخلاقی جامعه نقض شده و یا نادیده گرفته شوند و اعمال و رفتارهایی در جامعه انجام شود که نافی ارزش ها و هنجارهای اخلاقی و دینی باشد. از آنجا که جامعه ایرانی با مسائلی در زمینه امنیت اخلاقی مواجه است، توداک به سراغ تنی چند از کارشناسان و پژوهشگران آشنا با این حوزه رفته تا نظرات آنان را جویا شود. در این مصاحبه، دکتر کمیل حسینی، استاد دانشگاه و پژوهش‌گر حوزه‌ جنسيت و جامعه ، از مسائل امنیت اخلاقی ایران صحبت کرده است که در ادامه می خوانید.

 در جامعه ایران مسائلی چون اعتیاد(مشروبات الکلی، سیگار، قلیان، ماری جوانا، حشیش و مواد مخدر صنعتی) فحشا و ابتذال اخلاقی و جنسی، هنجارهای جنسیتی، انحرافات سبک پوشش و مد، انحرافات سبکزندگی، قاچاق دختران، رواج عمل های زیبایی و تغییر برداشت از زیبایی و غیره، از جمله مواردی هستند که امنی اخلاقی جامعه ایرانی را نقض می‌کنند. با توجه به این مواردی ک نام بردم، درباره وضعیت امنیت اخلاقی در جامعه ایران یک توضیح بدهید و بفرمایید آیا چنین مواردی تا چه اندازه به امنیت اخلاقی جامعه آسیب زده‌اند؟

  در فضای تحلیل‌های آسیب‌های اجتماعی در جامعه ایران به صورت کلی دو جریان را میتوان شناسایی کرد: یکی جریان بین المللی این تغییرات است، روند هایی که از خارج از ایران ریشه و جریان گرفته و شروع شده و  می‌توان آن را به دو دسته تقسیم کرد؛ یکی آنهایی که اصطلاحاً پروسه و روند هستند، یعنی ناخودآگاه و به خاطر گسترش رسانه و ارتباطات بین المللی پیش آمده‌اند. این تغییرات برنامه‌ریزی نشده هستند و اینگونه شکل گرفته و رقم خورده‌اند، ما نیز جزو این جریان بین المللی و تغییرات بین المللی هستیم؛ برای مثال در بحث پوشش، این برهنگی که در کشور ما وجود دارد، برای سایر کشورها و سایر تمدن‌ها نیز وجود دارد و جدید است که  ریشه در یک بستر تمدنی لیبرال سرمایه‌داری دارد و باعث تحول در زیست جنسیتی و پوشش  و غیره می‌شود. این حوزه به صورت پروسه‌ای و ناخودآگاه به وجود آمده‌اند.

   اما دسته دیگری از روند های خارجی  در ایران هستند  که  روندهای پروژه‌ای هستند، یعنی صاحب دارد و مشخصاً می‌خواهد به بحث خانواده در ایران را آسیب وارد کند. به همین دلیل می‌بینیم رفتارهای مشخصی از جمله، حمله به فلان رسانه ، حمایت از کارهای مشخص و .. انجام می‌شود تا بتوانند پروژه خود را به سرانجام برساند. در همین بحث پوشش؛ شاهد این هستیم که بخش هاییش پروژه‌ای است و عده‌ای پول می‌گیرند تا حجاب رو زیر سوال ببرند و یا پول می‌گیرند تا مدل خاصی از حجاب را مد کنند و چیزهایی از این دست.

بخش دوم آسیب‌های اجتماعی، آنهایی هستند که برآیند داخل کشور و تحولات  داخلی جامعه ایران است. به عنوان مثال، در بالا رفتن سن ازدواج در جامعه، الگوهای گذشته‌  ازدواج دیگر کارایی گذشته را  ندارد، برای همین دخترخانم یا آقا پسری که در فشار هست، و به دنبال ازدواج و همسر و تامین غریزه‌اش است(جنسی، عاطفی و… ‌)  به صورت ناخودآگاه در حوزه‌های مختلف رفتار می‌کند. باز هم درباره حجاب و پوشش مثال می‌زنم؛ آن خانم یا آقا تقصیرکار نیست، رفتاری که جوان نشان می‌دهد کنشی است در برابر برآیند فروپاشی سیستم یا تحلیل و تضعیف سیستم‌هاست، چرا که سازوکار گذشته جوابگو نیست.

و دسته سوم، تاثیر حکمرانی  بر این ماجراست. اگر در حکمرانی مشکل داشته باشیم، خرابکاری و اشتباه می‌کنیم. و این اشتباهات از نابلدی و گفتمان اشتباه حکمرانی و یا عدم فهم درست حکمرانی، سازوکارهای حکمرانی و چیزهایی ازین دست  نشات  می‌گیرد. حکمرانی که به دلیل ضعف‌ها و مشکلاتی که وجود دارد، بلد نیست حکمرانی فرهنگی و تحلیل اجتماعی داشته باشد.

  در حوزه  تخصصیِ من، حوزه جامعه شناسی امر جنسی، همه این موارد وجود دارد و مؤثر است. از سویی منِ نوعی معلول تحولات یک سیستم کلان تمدنی، یک قدرت هژمونی لیبرال سرمایه‌داری در ابعاد مختلف هستم که به صورت ناخودآگاه در آن آسیب‌های اجتماعی چون تجاوز، تن فروشی، عدم رضایت از اندام خود (که تبدیل به انواع و اقسام عمل‌های زیبایی می‌‌شود) هستم و از سمت دیگر وضعیت جامعه ایران، جامعه‌ای است که یک‌سری سنت‌ها وجود داشته اما زمان حال، آن سنت‌ها جوابگوی نیازهای جامعه فعلی‌ نیست  و سعی می‌کند خود را پیدا کند و ممکن است مقاومتهای ساختاری و سیستمی داشته باشد، لذا بعضاً باعث می‌شود آسیب‌هایی نمایان شود. به همین دلایل است که آفت‌ها ضریب خورده و بیشتر می‌شود.

  اگر نگاه دینی را کنار بگذاریم، میتوانیم رفتارهایی را در جامعه مثال زد که کارکردی برای جامعه ندارد، اینها در واقع از نظر اجتماعی نکوهیده و ضد هنجار هستند مثلاً روسپیگری، روسپیگری با ایجاد  فرآیند و فضاهای جدیدی خارج از ازدواج، به عنوان یک رفتار کژکارکرد تلقی می‌شود.

مثال دیگری وجود دارد چون اعتیاد که فرد را از چرخه طبیعی زندگی خارج می‌کند، عمل‌های جراحی که  مصرف زدگی ایجاد می‌کند و یا عدم احساس رضایت از زندگی و عدم شادکامی را منجر می‌شود. و هزینه‌هایی را به حاکمیت و کشور از واردات مواد پزشکی و دارویی و بهداشتی و آرایشی و.. تحمیل می‌کند و چیزهایی ازین قبیل، در حالی که لازم نیست. این‌ها همه رفتار‌های غیرهنجار هستند.

در واقع برای همه‌ی مثل‌هایی که شما تاکید داشتید و همچنین درباره وضعیت پوشش و لایه های آن هم می‌توان این را اشاره کرد؛ وقتی رقابتی بر سرجذابیت و زیبایی و.. ایجاد می‌شود و به نوعی زن ابزار شده و بدن زن محور باشد، از سمت دیگر، ملاک‌ها و معیارهای ازدواج را تغییر کرده و اینها همه برخلاف شکل‌گیری خانواده به عنوان هسته اجتماع و تربیت است، در این فضا این موارد می‌تواند کژکارکرد باشد. (دقت داشته باشید که نگاه دینی را اینجا کنار گذاشته‌ام و سعی می‌کنم با تحلیل جامعه شناختی به مسئله نگاه کنم) پس در تعریف هنجارمند و غیرهنجارمند، می‌توان این تفکیک را انجام داد، همانگونه که قبلا توضیح دادم، ساینس به معنای علم، امکان ارزش‌گذاری ندارد و ما اینجا با چشم‌پوشی  و اغماض، با معیار کارکردی و کژکارکرد بودن در حفظ خانواده، این صحبت رو انجام دادیم.

 این بخشی از ماجراست و بخش دیگر، بحث بحران و مسئله است. در نگاه کلان، مثال‌هایی که زدید محدود به یک حوزه نیست، بلکه میلیون‌ها آدم و ساختارهای کلان را تحت تاثیر قرار می‌دهد. بعضی از الفاظ هستند که بار ارزشی ندارند مثل انقلاب. انقلاب هم می‌تواند منفی باشد و هم مثبت، یعنی انقلاب جمهوری اسلامی در نگاه کسی که یک دید جامعه شناسی میکنه نه مثبت است و نه منفی، به تعبیری انقلاب یعنی تغییرات ناگهانی. مثلاً در نگاه یک انسان حزب‌اللهی انقلاب ایران مثبت است اما در نگاه یک سکولار انقلاب، انقلاب منفی است. یا انقلاب اکتبر روسیه برای ما مثبت یا منفی نیست و تنها یک انقلاب است. کلمه انقلاب بار ارزشی ندارد، کلمه تحول بار ارزشی ندارد، انقلاب همان دگرگونی  است،  دگرگونی با روند مثبت یا منفی که  بار ارزشی ندارد. اما گاهی اوقات  بعضی از الفاظ بار منفی دارند مانند بحران. بحران می‌گوید یک چیزی بوده و یا باید می‌بوده که الان وجود ندارد و دچار درهم‌ریختگی شده و سر جای خودشان نیستند.

در مباحثی از این دست، با توجه به نگاهی که ما داریم مثلاً در زیست جنسی که باید عشق تولید می‌کرده، محبت تولید می‌کرده، خانواده و تربیت تولید می‌کرده و جامعه را به پیش می‌برده، اما در حال حاضر وضعیت به گونه‌ای است نه تنها  تولید نشده، بلکه انواع آسیب‌هایی چون تجاوز، تن‌فروشی، پورنوگرافی، خود ارضایی و این‌ها.. تولید شده، آنهم نه در قالب انحراف فردی، که در قالب‌های کلان و در جمعیت‌های چند میلیونی. اگر اشتباه نکنم حدود ۱۳ میلیون دختر و پسر مجرد داریم و حدود ۶۰۰ هزار دختر رسیده به تجرد قطعی که در واقع به ما می‌گوید که ما با فرایندی روبرو هستیم که میلیونها نفر با آن درگیر هستند. در پورنوگرافی همینطور، در خود ارضایی همینطور و انرژی هستی بخش غریزه جنسی که قرار بوده عشق و محبت و مهر را ایجاد کند، اینگونه و در مسیرهای نادرست به هرز و خرابی و تباهی می‌رود. مانند رودخانه‌ای که می‌توان با سد، از آب آن برای تولید برق و نوعی درمان استفاده کرد اما می‌شود از آن هم  استفاده نکرد و به صورت  سیل  باعث خرابی شود.

طبق برخی از آمار، کشور ما از جاهایی است که اینجا جراحی زیبایی زیاد انجام می‌شود. لوازم آرایشی زیاد مصرف میشود، وضعیت پوشش وضعیت مناسبی نیست، و… در آمار مربوط به اعتیاد هم وضعیت همین‌گونه است. طبق برخی آمار، حدود 4 الی 5 میلیون فرد معتاد در کشور وجود دارد. اگر هر نفر به طور میانگین 5 نفر را درگیر کرده باشند، یعنی حدود 25 میلیون نفر، در زمینه اعتیاد درگیر هستند. فرزند، پدر، مادر، هم‌سن و سال و.. این یعنی یک آمار خیلی زیاد. جمعیتی شاید برابر جمعیت چندین کشور. لذا وقتی با این دید نگاه می‌کنیم می‌بینیم کار از مسئله گذشته و با بحران‌های کلان اجتماعی روبرو هستیم که باید فکری کرد.

تقسیم بندی‌هایی وجود دارد که آسیب‌های اجتماعی را نام می‌برد و در آن تا حدودی سرفصل هاش مشخص است مثل تن‌فروشی و فحشا، اعتیا، حاشیه‌نشینی، دزدی و .. اینها همه سرفصل‌های آسیب‌های اجتماعی می‌شوند. اما اصلی ترین بحران ایران که می‌توان به آن استناد کرد سرمایه اجتماعی است.

وی در ادامه به توضیح سرمایه اجتماعی پرداخت و افزود: اما سرمایه اجتماعی چیست؟ وقتی می‌خواهیم تولیدی داشته باشیم نیاز به پول داریم، اما گاهی اوقات به پول نیاز نداریم بلکه این اعتماد ماست که جای پول را می‌گیرد، جای روابط را می‌گیرد (روابط اینجا همان بروکراسی است) اما با اتفاقاتی که در ایران و در چند دهه گذشته رخ افتاده، سرمایه اجتماعی تقلیل پیدا کرده است و می‌توان گفت سرمایه اجتماعی حاکمیت نیز از بین رفته است، یعنی مردم دیگر روی حاکمیت حساب باز نمی‌کنند و این شاید بدترین بحرانی باشد که در ایران اتفاق میافتد. اما این سرمایه اجتماعی چگونه تولید می‌شود، ممکن است اخلاق اجتماعی آن را تولید کند، ممکن است رسانه آن را ایجاد کند و ممکن است وضعیت اقتصادی در تولید آن مؤثر باشد و مواردی از این قبیل…

در آسیب های اجتماعی ارائه‌ای برای رهبری آماده کرده بودند که بیش از هزار اسلاید دارد و آسیب های اجتماعی مختلف را بررسی کرده‌اند و سرفصل‌ها در آن به صورت مفصل آمده است، فایلی محرمانه که در سال 1396 ارائه شده و در آن نمودار و آمار و .. به طور کامل وجود دارد.)

با توجه به طرح بحث صورت گرفته و تحلیلی که شما ارائه کردید، راهکار مواجه با این دست مسائل چیست؟

یکی توجه به بحث هویت‎دهی و شادکامی است، یعنی زن و مرد جامعه احساس رضایت و تأثیر داشته باشند. طرف معلم یا بناست و باید به آن احساس رضایت‌مندی از خودش رسیده باشد و این البته به حرف ساده است، اما ایجادش به راحتی نیست. حاکمیت باید متوجه این باشد که چه کار باید انجام بدهد که افراد از خویشتن خود، از خود و موقعیت‌شان، به تعبیری از رسالتشان که در این دنیا دارند احساس رضایت کنند. افراد باید در ساحت‌های مختلف زندگی خود، در آموزش فردی، توسعه فردی، استعدادیابی، آموزش زندگی و … به رضایت‌مندی مطلوب از خود برسند.

پیشنهاد دوم، کاهش زمینه‌های آسیب‌پذیر است. مثلاً رسانه نباید محرک اعتیاد باشد، رسانه نباید محرک جرایم جنسی باشد، فضای عمومی جامعه نباید زمینه‌ساز شرایط جنسی و اعتیاد و این انحرافات باشند، مواد مخدر آنچنان در دسترس نباشد که با چند دقیقه پارک رفتن یا یک تلفن بتوان به به مواد دسترسی پیدا کرد، بدون ترس از مجازات، در واقع نباید این شبکه‌ها گسترده باشند که به راحتی در دسترس باشند.

قسمت سوم تامین نیازهاست. هر فردی نیازهای فطری و غریزی دارد. از نیازهایی چون خورد و خوراک و جنسی که از نیازهای غریزی است و نیازهایی چون مِهرجویی، مِهرطلبی، زیبایی‌شناسی و حق‌خواهی که جنبه‌های فطری پیدا میکند. حاکمیت باید متوجه این فطریات و نیازهای غریزی باشد، نیازهایی که زمینه حرکت اجتماعی، ساخت فردی و اجتماعی است. اگر این‌ها تأمین نشود، تبدیل به جرائم و آسیب اجتماعی می‌شود. مثلاً اگر عدالت اجتماعی در اجتماع فراهم نشده باشد، استرس و ناآرامی و عدم رضایت که در فرد ایجاد میشود، ممکن است تبدیل به اعتیاد و تجاوز شود، تبدیل به آزار و چیزهایی از این دست شود.

حوزه بعدی حوزه مهارت‌ها است. مهارت در جهت تامین نیازهاست. اگر فردی، نیاز همسرداری را بلد باشد، مهارت زندگی و مهارت ارتباط، مهارت پدر و مادر شدن را داشته باشد، راحت می‌تواند ازدواج کند. اگر مهارت‌های شغلی داشته باشد نیز همینطور.

راهبرد پنجم، خویشتن‌داری است. فرد ممکن است به هر دلیلی امکان نتواند ازدواج کند، یا مواد در اطرافش زیاد است و حاکمیت نتوانست جلوی در دسترس بودن مواد مخدر را بگیرد، آیا منِ نوعی قدرت نه گفتن را دارم؟ آیا مهارت و توانایی نه گفتن را دارم؟ آیا توانایی‌های خویشتن‌داری را دارم؟ آیا مهارتهای خویشتن‌داری را یاد گرفتم یا نه، در ارتباط با جنس مخالف می‌توانم حریم‌ها را رعایت کنم؟

گزینه بعدی راهبرد حفاظت و نگهداشت است. ممکن است شخص تلاش کرده اما در مقام اجرا نتوانسته صددرصد رفتارها را پیاده کند، از سویی یک سری آدم مریض هم در خیابان است، معتاد، مجرم و یا متجاوز، آیا بلدم خود و خانوادم را در برابر فحشا، دزدی، اعتیاد و غیر محافظت کنم؟ اگر آن فرد مریض بخواهد خودش را به من تحمیل کند، چگونه می‌توانم جلوی این تحمیل را بگیرم؟ در اینجا باید به این نکته اشاره کرد که نگهداشت با خویشتن‌داری متفاوت است؛ در خویشتن داری خود شخص به سمت آسیب میرود اما در حفاظت و نگهداشت آن به سمت شخص می‌آید. برای همین شخص باید یاد بگیرد. مثلا یک خانم باید یاد بگیرد با چه شکلی و ظاهری سر کار  برود که زمینه‌های آسیب کمتر شود.

  آخرین گزینه و راهبرد، کاهش آسیب‌ها در افرادی است که دچار این معضلات و بحران‌ها هستند. افرادی که گرفتارند و دنبال درمان  هستند، معتادانی که به دنبال درمان هستند و .. با این افراد باید چه کار کرد؟ مصرف داروهای جایگزین یا کمپ و .. در بیان واکنش‍ها، فرایندی است که حاکمیت باید به همه این راهبردهای ششگانه فکر و این راهبردها را در یک پکیج  بزرگ و کامل دسته‌بندی کرده و در جاهای مختلف به دانش‌آموزان و دانشجویان یاد دهد تا بتواند جامعه را از این آسیب‌ها و انحرافات به صورت میان‌مدت و بلندمدت حفظ کند.

اگرچه نباید از یاد برد به طور مثال در حال حاضر که بی‌حجابی، استفاده از اعمال جراحی و اعتیاد زیاد است، گشت ارشاد را برای رفتاهای مختلف ایجاد کرد. در اینگونه موارد باتنها با معلول برخود می‌شود و عملاً دلیل اصلی به محاق می‌رود و محو می‌شود. ما باید علت‌ها را بیاریم تا زمینه شکل‌گیری معلول‌ها را از بین ببریم. در این قبیل رفتارها ما تنها با معلول‌ها برخورد می‌کنیم اما نباید از یاد برد مثلاً بی‌حجابی برآمده از یکسری نیازهای تامین نشده است، نیازهایی چون رقابت بر سر ازدواج و سخت شدن ازدواج و ما باید این زمینه‌ها را از بین ببریم تا معضل بی‌حجابی نیز حل شود. این موضع برای روسپیگری، اعتیاد و سایر بحران‌ها نیز صادق است.

البته این به معنای این نیست که ما برخورد قهری نداشته باشیم. گاهی اوقات لازم است حاکمیت برخورد قهری نیز داشته باشد، اما باید دنبال زمینه‌ها و دلیل‌ها هم بود و زمینه ها را حل کرد.