ورزش در رنجش| شوکِ شغل؛ تحلیل یک ورزشکار

توداک- وقتی شغل نباشد، هزاران اتفاق خواسته و نخواسته برای آدمها می افتد. در ورزش حرفه این، این اتفاقات می تواند مهاجرت باشد یا خداحافظی زودهنگام از ورزش. سرخوردگی هایی که بی شغلی با خود به همراه دارد، برای آنان که متخصص ترند، بیشتر و سهمگین تر است.

محسن شادی نخستین طلایی ایران در رقابتهای جهانی پاروزنی که طلای بازیهای آسیایی گوانگژو و اینچئون را در کارنامه دارد، از معضلات و مشکلات ورزش به ما می گوید و اینکه شغل چقدر می تواند تاثیرگذار باشد در سرنوشت حرفه ای که یک ورزشکار. البته نکات دیگری هم در این گفت وگوی تفصیلی مطرح می شود که هر یک، اهمیت بسیاری دارد.

 

سالها حضورتان در ورزش باعث شده از نزدیک مشکلات را لمس کنید و جز آن دسته از ورزشکارانی بودید که بارها و بارها به این مسائل پرداختید. فکر می کنید امروز مشکل ورزشکاران چیست؟

مشکلات ورزش ما یکی دو تا نیست. اما شاید مهم ترین مشکل این باشد که مسئولان نمی خواهند مشکلات را ببینند و همواره در پی پاک کردن صورت مسئله هستیم. برای نمونه قایقرانی یکی از رشته های پر مدال است که در بازیهای آسیایی و المپیک چیزی حدود 90 مدال دارد. یعنی بعد از شنا و دوومیدانی جز پر مدال ترین رشته های بازیهای آسیایی و المپیک است. با این وجود وزارت ورزش و کمیته ملی المپیک آنچه که انتظار می رود از قایقرانی حمایت نمی کند. ولی برای بازیهای آسیایی و المپیک انتظار مدال دارند. در همین راستا پولادگر، معاون وزیر ورزش در انتخابات قایقرانی تاکید کرد که انتظار زیادی از قایقرانی داریم. چرا که قبلا در بازیهای آسیایی مدال آوری کرده است. این انتظار در خصوص دیگر رشته ها هم وجود دارد. اما انتظارات بدون حمایت که نمی شود. نمی توان تنها انتظار داشت و چتر حمایتی خود را روی سر ورزش نگرفت. در همین قایقرانی. شما نگاه کنید طی چند سال اخیر چه موفقیت هایی کسب شد؟ اما هنوز یک پیست استاندارد نداریم. تنها کمپ تیم ملی در ورزشگاه آزادی را داریم و بس. اگر انتظار داریم باید اقداماتی هم انجام دهیم. قایقرانی دیگر آن ورزش نو پا نیست و انتظارات را برآورده و خودش را ثابت کرده است. پس باید قدمی برای آن برداشت و شرایطی فراهم کرد که مسیر برای ادامه این موفقیت ها و حتی افزایش آن هموار شود.

 

اتفاقا این یکی از مسائلی است که بارها ورزشکاران نیز بدان اشاره کرده اند. اما بی شک این یکی از آن دست پروژه های هزینه برداری است که با توجه به گلایه هایی همیشگی مسئولان از کمبود بودجه و مشکلات مالی نمی توان امیدی داشت که به این زودی ها اقدامی در راستای حل و فصل آن برداشته شود

دقیقا همانطور که اشاره کردید این یک پروژه هزینه بردار و البته سنگین است. اما ساخت کمپ هایی چون کمپ و پیست قایقرانی را نمی توان از مشکلات فدراسیون خواند. چرا که هزینه بردار است. این ها باید جز طرح های ملی وزارت ورزش و حتی ریاست جمهوری باشد که این کمپ های ملی در استانهای مختلف که قابلیت آن را دارد احداث شود. مثلا در استان نقده که اولین مدال آور قایقرانی کشور را دارد، بعد از استعدادیابی که در زمان ریاست دنیامالی در فدراسیون انجام شد و من توانستم مدال کسب کنم، همین استان ما 21 مدال آور تحویل قایقرانی داد. باید مسئولان در استانهایی که این چنین استعدادهایی را دارند سرمایه گذاری کنند. پیست ها و کمپ هایی را راه اندازی کنند که بتوانند زمینه شکوفایی استعدادها را فراهم کنند. برخی استانها مثل نقده هم امکانات را دارد هم استعدادهای خوبی دارد و هم این قابلیت را دارد که در این استان کمپ تیم ملی احداث شود. اما چرا نباید روی مسئله به این بزرگی فکر و سرمایه گذاری شود؟

 

احداث کمپ و حتی پیست های قایقرانی جدا از بحث استعدا یابی چه سودی می تواند در پی داشته باشد؟

ما اگر در استانهایی که شرایط شان را دارد کمپ های استاندارد بزنیم نه فقط نیازمان به برگزاری اردوهای خارج از کشور به حداقل می رسد و از این طریق مانع خروج ارز از کشور می شویم که می توانیم میزبانی مسابقات مختلف را هم بگیریم. یعنی یک بار هزینه می کنیم اما ده ها بار بهره برداری می کنیم. مثلا آذربایجان غربی با سه چهار کشور عراق ترکیه و آذربایجان و یکسری هم ارمنستان بود. الان می توانیم با سه چهار کشور هماهنگ کنیم و میزبان اردوهای آنها باشیم مسابقات بین المللی و کاپ های آسیایی و بین المللی برگزار کنیم. این یک امتیاز بزرگی است هم برای فدراسیون و هم وزارت ورزش. مربی چینی من که پنج سال در ایران بودند و چهار سال در استان ما ارو برگزار کردیم صحبتهایی که در مورد امکانات محل تمرین ما می کرد این بود که ما می توانیم با چین صحبت ومذاکره کنیم که اردوهایشان را در این استان برگزار کنند چرا که انها به دنبال مکان هایی با این ارتفاع از سطح دریا هستند. الان آذربایجان غربی دو سد دارد که می توان در ان دو کمپ تیم ملی احداث کنیم هم برای اردوهای تیم ملی و هم برای میزبانی اردوهای کشورهای دیگر. چرا که این شرایط احداث کمپ را دارند. علاوه بر آن می توانیم مشکلات اعزام به واسطه مشکلات مالی را هم حل و فصل کنیم. در واقع هزینه ای که در این راستا انجام می شود خود یک صرفه جویی است. اما ما ترجیح می دهیم بیشتر حرف بزنیم تا عمل کنیم. چون حرف زدن نه خرجی دارد و نه هزینه و ریسکی.هرچند که نتیجه مثبتی هم در پی ندارد.

 

در واقع با احداث کمپ در استانهای مختلف می توانیم تا اندازه قابل توجهی مانع از خروج ارز از کشور شویم.

دقیقا. یکی از مشکلات ورزشکاران دقیقا همین برپایی اردوهاست. من در زمانی که ورزشکار بودم خیلی موافق این نبودم که اردوی خارج از کشور برگزار شود. می گفتم هزینه ای که برای اردو خرج می شود با هزینه دو سه اردو می توانیم در استان های خودمان کمپ بزنیم. الان که با رشد لحظه ای ارزش دلار و ارز هزینه های اردو به مراتب بیشتر و سرسام آور هم شده است. درحالی که می توانیم با هزینه چند اردو در کشور خودمان کمپ تمرینی برگزار کنیم. خصوصا که کشور ما چهار فصل است و می توانیم به راحتی کمپ های زمستانی و تابستانی داشته باشیم. اما در این یک مورد دیگر نمی توان به تنهایی یقه فدراسیون را بگیریم. چون فدراسیون به تنهایی از عهده هزینه های احداث کمپ برنمی آید. خصوصا که فدراسیون قایقرانی تنها فدراسیونی است که چند رشته را پوشش می دهد درحالی که بقیه کشورها هر رشته فدراسیون جداگانه دارد. ولی فدراسیون قایقرانی سه چهار رشته را شامل می شود و به تازگی قایق بادبانی جدا شده است. اما همین یک مورد را اگر اجرایی کنیم مشکلات زیادی را حل می کنیم. اول اینکه هزینه اردوهای برون مرزی حذف می شود. دو اینکه فراهم شدن شرایط برای برپایی اردوهای کشورهای همسایه درآمدزایی می کنیم. علاوه بر ان گرفتن میزبانی مسابقات می تواند به معنای حضور اسپانسرها باشد که باز هم علاه بر گسترش قایقرانی در بحث درآمدزایی نیز گام موثری برداشتیم و مهم تر از همه اینکه می توانیم به واسطه احدث این کمپ ها استعداد یابی کرده و اقدام به جذب علاقه مندان به این رشته کنیم

 

اتفاقا بحث استعدادیابی از آن دست بحث هایی است که در ورزش ایران آنطور که باید و شاید به آن رسیدگی نشده است.

اهمیت استعداد یابی را شاید من بیش از هر شخص دیگری درک کرده باشم. من که خود سر یک اتفاق مسیرم به سمت قایقرانی کج شد. من سالها قبل در نقده مثل هر جوان دیگری ورزش می کردم. اما نه به صورت حرفه ای. تا اینکه یک اتقاق باعث شد به ورزش قایقرانی روی بیاورم. آن زمان طبق برنامه ای ده ساله در زمان ریاست دنیا مالی قرار بود فدراسیون قایقرانی اردوهای تیم ملی را در استانها و شهرستانهای مختلف برگزار کنند تا علاوه بر برپایی اردوها، مربی خارجی تیم ملی نیز از جوانان علاقمند در استانها استعداد یابی کند و نفراتی را که شرایط و توانمندی های حضور در این رشته را دارند به اردوها دعوت کنند. خرداد ماه 86 اروی تیم ملی در سد نقده برگزار شد و مربی رومانیایی با دو کمک خود به استعداد یابی پرداختند. ما هم که به طریق دوستان از این داستان باخبر شدیم رفتیم و ثبت نام کردیم. حدود 200 نفر بودیم. از این 200 نفر تعداد محدودی انتخاب شدند که من به نظر مربیان تیم ملی شرایط آموزش دیدن را داشتم و انتخاب شدم بعد از چند ماه آموزش و تست دادن در چیزی حدود پنج ماه صفر تا صد قایقرانی را اموزش دیدم و ابان ماه همان سال در رقابتهای قهرمانی آسیا طلا گرفتم. البته می توان گفت که یک اتفاق پای من را به قایقرانی کشاند اما حضور محسن شادی در تیم ملی قایقرانی، کسب طلای قهرمانی آسیا در آبان ماه 86 و موفقیت های بعد از آن بی شک نتیجه برنامه بلند مدت فدراسیون قایقرانی برای استعدادیابی در استانهای مختلف ایران بود. کاری اصولی که نتیجه مثبتی در پی داشت. من پیش از آن هم ورزش می کردم. اما مثل همه جوانان استان. نقده با وجود داشتن رودخانه و سد قایقرانی نداشت اما استعدادیابی فدراسیون باعث شد مسیر زندگی من تغییر کند محسن شادی که هرگز فکر نمی کرد از بین همه رشته ها به قایقرانی روی آورد و در این رشته بتواند برای کشورش افتخار آفرینی کند. در واقع این نتیجه برنامه ریزی درست و اصولی فدراسیون بود. آن زمان تنها 10، 15 هیئت قایقرانی در کشور وجود داشت که الان این تعداد به 31 هیئت افزایش پیدا کرده و این نتیجه یک کار اصولی است.

اما استعداد یابی بدون فراهم کردن شرایط،امکانات و زیرساختهای مناسب خیلی هم نمی تواند جوابگو باشد. خصوصا که این روزها به واسطه بالا رفتن هزینه ها، بسیاری از خانواده ها از عهده تامین هزینه ورزش فرزندان خود برنمی آیند.

در برخی رشته ها خود ورزشکار یا نهایتا هیئت های استانی می توانند شرایط و امکانات تمرینی را فراهم و مهیا کنند. اما در برخی رشته ها مثل قایقرانی،یک استان یا ورزشکار نمی تواند امکانات آن را تهیه کند. چون پارو و قایقی که برای تمرین استفاده می شود تولید داخلی نداریم. البته جدیدا در حال ساخت قایق هایی هستند اما آنها هم در حد آموزش است. یک روزشکاری که بخواهد حرفه ای کار کند، صد در صد از امکانات هیئت استان و فدراسیون استفاده می کند و هزینه آنچنانی ندارد برای ورزشکار به جز هزینه های رفت و آمد به محل تمرین یا تهیه مکمل های ورزشی. این از یک بابت خوب است اما از یک بابت دیگر بد است. از این جهت که ورزشکار خودش نیازی نیست امکانات تمرینی را فراهم کند خوب است اما از آنجایی امکانات هیئت ها و حتی فدراسیون کم است خوب نیست. مثلا هیئت ما دو قایق دارد و 20 ورزشکار و این امکانات اصلا کافی نیست

 

قایقرانی از جمله رشته هایی است که شاهد مهاجرت ورزشکارانش بوده، فکر می کنید چه چیزی باعث رقم خورد چنین اتفاقی می شود؟

ببینید اهم دلیل مهاجرت ورزشکاران به دلیل عدم حمایت وزارت و فدراسیون است. شما نگاه کنید برای نمونه یک قایقران با کسب ده ها مدال، پاداش هایش به نصف قرارداد یک فصل یک والیبالیست یا فوتبالیست نمی رسد. خودم چند مدال آسیایی و جهانی که دارم پاداش هایم یک دهم قرارداد یک فوتبالیست و والیبالیست نیست. یا هزینه هایی که برای اردوهای ما می شود یک صدم هزینه های یک باشگاه یا تیم فوتبال نیست. تبعیضی که باعث دلخوری اکثر ورزشکاران و مدال آوران است. یک تیم فوتبال و والیبال که اعزام می شوند چند صد میلیون یا حتی میلیارد هزینه می شود اما بدون کسب نتیجه اما یک ورزشکار قایقرانی یا کشتی یا تکواندو یا… طلای المپیک و جهانی را میگیرد اما یک دهم پاداش یک برد فوتبال را هم نمی گیرد.

الان مثلا من یا هم تیمی هایم که 13 سال عمرمان را گذاشتیم برای قایقرانی شبانه روز در اردوها بودیم اگر این 13 سال را صرف یک شغلی می کردیم شرایطمان به مراتب بهتر بود. حالا من به واسطه مدالهایی که کسب کردم اندک پاداشی دریافت کردم که یک چندم هزینه هایی که متحمل شدم را پاسخگو باشد اما ورزشکاری که موفق به کسب مقام نشده و پاداشی هم دستش را نگرفته آینده ای ندارد در حالی که تمرین کرده زمان گذاشته اما الان برای تامین زندگی خود باید برود کارگری. چون اعزام ها هم محدود است. الان اگر یک ورزشکاری که در حد تیم ملی است آینده شغلی اش تامین باشد. درست است مدال نگرفته اما شغلی برایش مهیا شود هیچ ورزشکاری به فکر مهاجرت نمی افتد.

 

یعنی بعد از مشکلات مالی و بی توجهی مسئولان، نداشتن شغل برای تامین زندگی از جمله دلایل مهاجرت ورزشکاران است؟

بله. ببینید صادقانه بگویم. می توانیم بنشینیم علیه ورزشکارانی که مهاجرت کرده اند یک دل سیر حرف بزنیم و انتقاد کنیم. اما آیا این دردی را دوا یا مشکلی را حل می کند؟ باید واقع بین باشیم. فقط این می تواند مشکل را حل کند. 90 درصد ورزشکاران ما دغدغه شغل و آینده اش را دارد. ورزشکار ده پانزده سال عمرش را در ورزش گذاشته اما چیزی دستش را نگرفته جز مدالهایی که یا پاداش نداشته یا اگر هم داشته رقم قابل قبولی نبوده است. درست است که ما از ورزش کردن لذت بردیم و به سمت علاقه ای که داشتیم رفتیم اما نیازمند حمایت هم هستیم. شما مطمئن باشید اگر ما اندکی از ورزشکاران مان حمایت مالی و معنوی کنیم. هیچ ورزشکاری با در باغ سبز نشان دادن دیگران تن به مهاجرت نمی دهد. بالاخره همه مردم تلاش می کنند برای تامین زندگی شان. شما حتی در شغلی که داری برای دریافتی بیشتر تلاش می کنید که ارتقا پیدا کنید. کسی نمی گوید همه مشکلات را حل کنید و تمام زندگی ورزشکاران را تامین کنید. اما اندکی هم که شده حمایت کنیم. بگذاریم افراد از روی آوردن به ورزش پشیمان نشوند. ما نمی توانیم همه را مثلا در وزارت نفت استخدام کنیم. درست است. اما می توانیم از ورزشکاران با توجه به تخصص هایی که دارند در جاهای مختلف استفاده کنیم. بسیاری تحصیل کرده هستند. بسیاری هم با تجربه. می توانیم از آنها به عنوان مشاور استفاده کنیم. در ارگانهای مختلف. در شهرداری ها. می توانیم در هیئت های استانی از آنها و تجربیاتی که دارند استفاده کنیم. شما ببینید اگر فردی در راس یک هیئت ورزشی قرار گیرد که هیچ دانشی از ورزش ندارد می تواند سودی برای ورزش داشته باشد؟ در هیئت قایقرانی استان آذربایجا این مسئله کاملا رخ داد. رئیسی بود که هیچ آشنایی با قایقرانی نداشت و باعث شد طی 4 سال قایقرانی استان آذربایجان ضربه جدی بخورد.

 

یعنی برای شروع می توان از ورزشکاران به اشکال مختلف در بدنه خود ورزش استفاده کرد؟

صد در صد. اصولش نیز همین است در هیئت ها در بدنه فدراسیون از ورزشکاران استفاده کنیم. هم ایجاد شغل کردیم هم از تجربیاتشان می توانیم بهره مند شویم. بدون شک این نفرات بهتر از دیگران درد ورزشکار را درک می کنند و می توانند دردی دوا کنند. ورزشکاری که خود از نزدیک با مشکلات دست و پنجه نرم کرده بهتر می تواند شرایط ورزشکاران را درک کرده و برای حل مشکلات آنها گام بردارد تا کسی که هیچ اطلاعاتی در این زمینه ندارد.

 

یکی از بیشترین گلایه ورزشکاران در خصوص بدقولی های مسئولین است. این مسئله تا چه اندازه می تواند در روحی و انگیزه ورزشکاران تاثیر داشته باشد؟

خیلی زیاد. به هرحال وقتی یک مقام و مسئولی حرفی می زند روی آن حساب می شود. اما متاسفانه کمتر شاهد ان هستیم که وعده ها عملی شود. خصوصا در مورد شغل و پرداخت پاداش ها. مثلا سال 2010 برای بازیهای آسیایی گوانگژو گفتند ورزشکاری که طلا بگیرند 150 سکه با یک واحد آپارتمان می گیرد. حتی در حین مسابقات نیز به این مسئله اشاره و تاکید شد. بعد از پایان مسابقات سکه ها را گرفتیم اما نوبت به آپارتمان که شد رفتیم فرم پر کردیم دیدیم این ها می خواهند با قیمت کارشناسی به ما تحویل بدهند. گفتیم اگر با قیمت کارشناسی بگیریم می رویم جایی که به دلخواه خودمان است می گیریم نه اینکه جایی که بیایم از مسکن مهر اونم مسکن مهر و اینها. الان هم شرایط به همین منوال است. پاداش هایی که تعیین می کنند قبلا سکه بود قهرمانی آسیا 40 سکه بازیهای آسیایی 150 الان اما مشکل بیشتر ورزشکاران این است که وعده سکه می گیرند اما وقت تحویل گرفتن چیزی که دست ورزشکار را می گیرد 5 یا 10 میلیونی تحویل می گیرند این خیلی در روحیه ورزشکار تاثیر دارد چرا که آنها روی وعده های داده شده و این پاداش ها برای زندگی شان حساب می کنند اما آخرش هیچی که هیچی. بعد وقتی ورزشکار تصمیم به خداحافظی زودهنگام می گیرد یا مهاجرت می کند شاکی می شویم. درحالی که باید قبل از آنکه به قضاوت ورزشکاران بپردازیم به این فکر کنیم که چرا کار به اینجا رسید. کجای کار می لنگد. چه کردیم که چنین شد. اما همیشه ساده ترین راه را انتخاب می کنیم. اینکه ورزشکار مهاجرت کرده را نقد کنیم. در حالی که اگر کار ما جای نقد نداشت ورزشکارمان هرگز تن به مهاجرت نمی داد.

 

یعنی خودمان باعث می شویم ورزشکارن دلسرد شده یا به مهاجرت ترغیب شوند؟

صد در صد. ورزش به یک صنعت تبدیل شده و کشورهای دیگر سرمایه گذاری هنگفت می کنند. اگر من ورزشکار که سالها تلاش کردم برای حضور در تیم ملی و مسابقات مختلف دغدغه نداشته باشم که یک بار اگر موفق نشدم از تیم ملی خط می خورم و همه تلاش هایم برباد می رود درحالی که برای زندگی خودم هم کاری نکردم باید از صفر شروع کنم و…. چرا باید به فکر مهاجرت بیفتم؟ مهاجرت ورزشکار یعنی هدر رفتن سالها سرمایه گذاری روی یک شخص. الان شما نگاه کنید. ما مثلا صندوق حمایت از ورزشکاران داریم. آن ورزشکارهانی که بازیهای آسیایی قهرمانی جهان ( فقط طلا) و المپیک مدال دارند ماهیانه مبلغ اندکی دریافت می کنند اما سایرین حتی اگر مدال هم داشته باشد هیچ درآمدی ندارد. من الان به واسطه مدال آوری در آسیا یک میلیون و صد هزار تومان از این صندوق دریافتی دارم این رقم کجای زندگی من را می گیرد؟ تازه من مدال آور آسیایی هم هستم ! حالا شما نگاه کنید ورزشکاری که هنوز موفق به کسب مدال نشده باید چطور امورات زندگی خود را بگذراند. چطور باید باوجود این همه مشکلات و هزینه های بالا ورزش خود را ادامه بدهد به امید کسب موفقیت. قرار نیست همه ورزشکاران مدال آور باشند. اما باید شرایطی را فراهم کنیم که افراد بیشتری جذب ورزش به خصوص ورزش قهرمانی شوند. چرا که کمترین سود این کار تضمین سلامت جامعه است. اما آیا مسئولان ما چنین نگاهی دارند؟

تولید شده در تحریریه toudak.ir