ورزش در رنجش| خانواده‌ها در آفساید شهریه؛ یک گفت وگوی بلند

توداک- از ورزش قهرمانی که بگذریم، ورزش محلات و آماتور هم در تنگنای شهریه هایی قرار گرفته است که خانواده ها را از رفتن به سمت این مقوله مهم اجتماعی، بر حذر می دارد.

داوود علی پوریان کاپیتان تیم ملی والیبال نشسته ایران هم، در این باره دل پرغصه ای دارد و دغدغه های فراوان. او که طلای پارالمپیک 2016 ریو د ژانیرو و نقره پارالمپیک لندن را در کارنامه ورزشی اش دارد، درباره معضلاتی که ورزش کشور را آزار می دهند، نکته های مهمی را مطرح می کند.

 

چند سال است ورزش می کنید و چه شد که به ورزش روی آوردید؟

بیست و دو سال است که ورزش می کنم و بیست سال است که در خدمت تیم ملی هستم.

 

یکی از ورزشکاران پر افتخار ما در والیبال نشسته هستید. تیمی که با وجود مشکلات فراوان موفقیت های درخور توجهی کسب کرده است. قبل از اینکه وارد ورزش شوید تصوری از مشکلات آن داشتید؟

ورزشکاران ما بزرگترین دغدغه ای که دارند این است که بعد از ورزش چه کنند و مهم ترین آن این است که در حین اینکه ورزش می کنند علاوه بر اینکه فکر تمرین و اردو و مسابقه باشند باید به فکر امرار معاش خود نیز باشند. این بزرگترین مشکل ورزشکاران ماست یعنی شما ببینید بعد از این همه سال می آیند یک حقوقی، وقتی که در اردو باشید، صرفا فقط وقتی که در اردو باشید برای ورزشکار در نظر می گیرند و توقع دارند ورزشکار صد در صد وقتش را بگذارد و به هیچ چیز دیگری هم فکر نکند. بعد می آیند پاداشی که در اخر بعد از قهرمانی در نظر می گیرند، یعنی اگر کسی قهرمان نشود که بحث اش جداست اصلا زندگی اش داغون می شود. این همه زمان گذاشته اما هیچ عایدی نداشته، تازه اگر قهرمان بشود و مدالی به دست آورد آن هم صرفا فقط در پاراآسیایی یا پارالمپیک. شما نگاه کنید ما سه ماه پیش رفتیم مسابقات قهرمانی جهان همه تیم ها را هم 3 بر صفر بردیم و بهترین نتیجه تاریخ را کسب کردیم اما عایدی آن برای من یک مدال بوده من یکسال در اردو بودم با حقوق هشت الی 9 میلیون تومان اومدم و رفتم.عایدی آن فقط یک مدال بوده برای من. نه کسی سراغی از ما گرفته نه کسی خبر دارد فلان بازیکن در چه حال است و چه می کند. تا اردوی بعدی شروع بشود و یک حقوقی برای بچه ها در نظر گرفته شود تا بشود امرار معاش.این بزرگترین مشکل ورزش ماست.

 

یعنی ما می گوییم ورزش قهرمانی و حرفه ای اما فقط در کسب مدال باید حرفه ای باشیم. در آماده سازی ورزشکار مهیا کردن شرایط زندگی اش و… هیچ اصول حرفه ای رعایت نمی شود؟

نه اصلا. برای نمونه تیم ما دومین اردویی است که بعد از جهانی برگزار می کند. در فدراسیون جانبازان و معلولین برای ما اردو می گذارند هر. در کمپ هر پنج، شش نفر در یک اتاق هستند. این برای من معلول خیلی سخت است که بخوام بلند بشوم پروتزم را بپوشم بروم سرویس بهداشتی یا بروم دوش بگیرم و بیایم. خب من ورزشکار نباید در این مورد هم دغدغه و دلمشغولی ذهنی داشته باشم که. بعد از بیست سال تازه دغدغه من ورزشکار این باشد که وقتی می روم اردو باید با این مشکلات دست و پنجه نرم کنم و با این شرایط اردو را سپری کنم. نه من ورزشکار، همه ورزشکاران پاراالمپیکی این مشکلات را دارند

 

قاعدتا اما باید به ورزش پارالمپیک اهمیت بیشتری داده شود چرا که ورزشکاران این حوزه نه فقط به جامعه ثابت می کنند خواستن توانستن است و معلولیت محدودیت نیست که باعث ایجاد انگیزه و روحیه در بین افرادی می شوند که شرایط مشابه آنان دارند و توانمندان را تشویق می کنند برای حضور فعال در جامعه. این طور نیست؟

به ظاهر این طور است اما مسئولین ما تنها چیزی که نمی بینند این مدال و موفقیت بچه های ماست. البته در سخن در حرف و مجالسی که هست بله این ادعاها می شود. اما بیایند با سند به بچه های ما و شما که خبرنگار هستید بگویند این کارها انجام شده است. من در پنج پارالمپیک حضور داشتم از صندوق حمایت از ورزشکاران دارم یک میلیون و شصت و نه هزار تومان حقوق می گیرم! من با این حقوق به نظر شما نه من، داوود علیپوریان. یک ورزشکاری که تازه وارد این عرصه می شود به چه امیدی به ورزش روی بیاورد؟ به این امید که بعد از بیست سال این مقدار حقوق ثابت بگیرد؟ در حرف اینکه می گویید درست است. مسئولان هم در حرف زیاد به این موارد اشاره می کنند اما در عمل هیچ چیزی دیده نمی شود.

این مسئله به غیر از ورزشکار چه بار روانی و منفی برای جامعه دارد؟

خب واقعیت این است که وقتی مردم شهر و محله حتی دوستان و آشنایان که با هم سلام و علیک و رفت و آمد داریم مشکلات ورزشکاران را می بینند، اینکه دغدغه هایشان مسائل پیش پا افتاده زندگی است، خب مسلما به فکر فرو می روند و این سوال برایشان پیش می آید که اصلا چرا این فرد با این همه مشکلات دارد ورزش می کند؟

 

و اینکه با این شرایط چه دلیلی دارد که برویم سمت ورزش؟

دقیقا ما برویم وقتمان را بگذاریم که اخرش بشویم فلانی؟ اینکه بیست سال است دارد می رود و می آید و آخرش هم هیچ!

این بزرگترین مشکل است. الان شما نگاه کنید در محلات برای یک نوجوانی که می خواهد ورزش کند حداقل پانصد تا هفتصد هزار تومان با شهریه و لباس و… برای خانواده آب می خورد.

 

تازه این ورزش آماتور است نه حرفه ای.

بله. یک ورزشی است که هفته ای سه جلسه هر جلسه نهایت یک ساعت و نیم دور هم هستند. آیا مربی برایشان وقت بگذارد ایا خود مربی تخصص کافی در رشته ای که قرار است آموزش بدهد دارد؟ با فنون آن اشناست؟ اصلا توانایی این را دارد که بتواند به خوبی اموزش دهد؟ اینها خودش دغدغه است دیگر. شما نگاه کنید یک خانواده اگر دو فرزند جوان یا نوجوان داشته باشد که بخواهند ورزش کنند هیچی نباشد چیزی حدود یک و نیم میلیون تومان هزینه روی دست خانواده می گذارد آنهم با این شرایط اقتصادی امروز. رقم کمی نیست. به همین دلیل جوانان کمتر به سمت ورزش کشیده می شوند و این کم کم به ورزش و حتی جامعه ما آسیب می زند و متاسفانه این شرایط دارد روز به روز بیشتر و بدتر هم می شود

 

علیپوریان در این بیست سال نشان داده عزم و اراده قوی دارد که توانسته با این حجم از مشکلات سرپا ایستاده و همچنان به ورزش ادامه دهد اما بدون شک دیدی افرادی را که مشکلات زندگی باعث شده باشد که قید ورزش قهرمانی را بزنند؟ نفراتی که بی شک اگر ادامه می دادند می توانستند موفقیت های قابل توجهی کسب کنند؟ اما از آنجایی که باید نانی در سفره خانواده می گذاشتند ناچار شدند قید ورزش قهرمانی را بزنند؟

بله. خب یک رشته ورزشی مثل رشته ما که اعزام می شود از بین بیست سی نفری که به اردو دعوت می شوند نهایت 12 نفر می توانند اعزام شوند و اینکه بقیه بعد از این همه سال عایدی ندارد این باعث می شود که نم نم از ورزش دور می شوند و بازگشتشان به ورزش سخت می شود

 

خصوصا ورزش پارالمپیک که تصور می کنم هزینه هایش به مراتب بیشترهم هست.

صد در صد. یک ورزشکاری در شرایط ما اگر بخواهد یک پروتز درست کند با این هزینه ها بالای 50، 60 میلیون لازم است. این رقم که می گویم تنها برای یک پروتز ساده است که بتواند با آن رفت و آمد کند.حالا هزینه های جانبی ان را کاری نداریم. شما نگاه نکنید که که 20 سال است در این رشته هستیم، امدیم، رفتیم و کماکان دوست داریم. این یک عشق است. اما جوانان الان نه طاقت این همه سختی را دارند نه اینکه هزینه ان را. ضمن اینکه بعید نیست اگر بیایند و این وضعیت را ببیند خیلی زود دلسرد و دلزده بشوند و بروند.

 

خب این چه ضربه ای به سلامت جامعه می زند و چه ضربه ای به ورزش کشور؟ خصوصا که ورزش دیگر به یک صنعت در دنیا تبدیل شده و کشورها بیشترین هزینه و سرمایه گذاری را می کنند تا به واسطه روزش پرچم خود را در دنیا به اهتزاز در اورند. برای نمونه ما چند ماه پیش داشتیم مراکشی ها را که چند ماه پیش چنان خودشان را بر سر زبانها انداختند که بی شک با هیچ کار علمی و فرهنگی و… نمی توانستند اینطور دیده شوند. این طور نیست؟

خب دقیقا همین طور است که می گویید. شما نگاه کنید خیلی از شهرهای کوچک ما به واسطه ورزش فرودگاه دارد رفت و آمد هوایی انجام می شود. گاها شما به عنوان ورزشکار راهی شهرهایی می شوید که جدا از ورزش شاید هرگز پایتان هم به آنها باز نشود. این تاثیر ورزش در جامعه است. با این امکانات اما جوانان ما نه فقط از ورزش روی برمی گردانند که ممکن است نم نم به کارهایی روی آورند که وضع جامعه روز به روز بدتر می شود. امنیت از بین می رود و وقت جوانان در خیابانها به بطالت می گذرد. کاری هم نمی شود کرد. چون برنامه ای برای انها ریخته نشده است. اگر برنامه ای باشد هر کسی می تواند اینده ای در ورزش برای خود متصور شود و به قهرمانی فکر کند. دقیقا همانطور که اشاره کردید مراکش چه کاری می توانست بکند که اینطور پرچم کشورش در دنیا به اهتزاز در اید و کوچک و بزرگ، زن و مرد از این کشور صحتب کنند و این طور دیده شود.

 

 یعنی اگر کاری کنیم که باعث شود جوانان به ورزش روی بیاورند نا خودآگاه سرانه بزهکاری در جامعه را کاهش می دهیم؟

صد درصد. ما اگربتوانیم حتی نیمی از وقت آزاد جوانان را با ورزش پر کنیم، مسلما این اتفاق رخ می دهد. می توان ورزش را از هر طریقی در شهر ها و مناطق گسترش داد. از طریق سالنهای ورزشی از طریق شهردای و حتی از طریق مدارس. خود مدارس کمترین سهم را در ورزش دارند. اموزش فقط درس نیست که اگر خود مدارس اندکی بابت این موضوع سرمایه گذاری بیشتری کنند و به جای علوم و ریاضی وقت بگذارند برای ورزش

ما یک زنگ داریم انهم یک ساعت است. تازه اگر هوا آلوده نباشد بیایند روی آسفالت کف مدرسه یک توپ بدهد معلم ورزش و بچه ها فوتبال بازی کنند. ما چیزی به اسم آموزش نداریم در مدارس. شما کشورهای دیگر را نگاه کنید. استعداد یابی می شود از یک جوان یا نوجوان سوال می شود اگر به رشته ای علاقه دارد معلم همان رشته را در اختیارش می گذارند.

 

یعنی استعدادیابی از مدارس مثل دروس دیگر انجام می شود و بر اساس آن هدایت می شوند؟

بله. در مدارس ما نهایتا 40 دانش آموز و یک معلم ورزش. تازه اگر معلم ورزش دلسوز باشد بالای سرشان می ایستد اما چیزی به اسم آموزش نداریم. در حالی که مدارس بهترین جا برای استعداد یابی است و تشویق جوانان و نوجوانان برای روی آوردن به ورزش

 

یک مسئله ای که بدان اشاره کردید در خصوص شغل ورزشکاران بود. به عنوان کسی که به واسطه سالها حضورش در ورزش یک کارشناس محسوب می شود، ما روی ورزشکاران هزینه می کنیم سرمایه گذاری می کنیم و خودش سالها زحمت می کشد. اما در خوش بینانه ترین حالت اگر به واسطه مسائل، مشکلات و پستی بلندی های ورزش دلسرد و ناچار به ترک آن نشود و به انتهای راه برسد در نهایت خانه نشین می شود. یعنی کوهی از تجربه داریم که چون پرونده مسکوت مانده استفاده ای از آن نمی شود. فکر نمی کنید این افراد می توانند گزینه های مناسبی برای بازگشت به ورزش باشند. اما باعنوان هایی متفاوت چون مربی و کارشناس و….

مسلما ما می توانستیم طی این سالها از قهرمانان المپیک، پار المپیک، قهرمانان جهان و آسیا که تعدادشان کم هم نیست استفاده های خیلی بهتری کنیم. می توانستیم آنها را به صورت اوصولی هدایت کنیم در امر استعداد یابی یا حتی در اداره ها و ارگان هایی که نیاز دارند ی توان از ورزشکارانی که به دوران بازنشستگی رسیده اند استفاده کرد. گاه حتی خیلی از ورزشکاران چشم داشت مالی هم ندارند و تنها عشق به ورزش است که آنها را به ادامه حضور در ورزش ترغیب می کند. خب هنوز هم دیر نیست هنوز م قهرمانان زیادی داریم که بعد از پایان دوران قهرمانی خانه نشین می شوند. انها بی شک کوله باری از تجربیات گرانبها را با خود دارند که می توان از آن بهره مند شد. اگر این اتفاق رخ دهد هم قهرمان ما ارزش گذاری شده و هم ورزش سرو سامان بهتری می گیرد.

 

یکی دیگر از گلایه ورزشکاران به رفتار متناقض مسئولین است. به وعده هایی که می دهند اما گامی در راستای عملی کردن آن برنمی دارند و اینکه توجهی از سوی مسئولان به آنها نمی شود. به طوریکه بارها می شنویم ورزشکار با دلخوری تمام می گوید که مثلا من افتخار افرینی برای استان کردم که نمونه آن هرگز تا چیش از آن نبوده اما کسی سلاممان را هم علیک نمی گوید یا اصلا اهیمتی برایشان نمی شود

خب نگاه کنید وقتی همه هدف ما یک جام جهانی فوتبال است و دور دوم ما این مشکلات را داریم یعنی تمام سرمایه یک وزارت خانه و یک کشور سرازیر می شود برای اینکه ما نهایت امید و آرزوهایمان مرحله دوم جام جهانی است درحالی که داریم نگاه می کنیم خیلی از ورزشهایی که در طول این سالها مردم با آنها زندگی کردن مثل والیبال کم کم نادیده گرفته می شود و رو به افول می رود. این خیلی بد است. خب مسلما اگر مسئولان ما برای هر رشته ای کارشناس خودش را داشته باشند و نگاه ویژه به هر رشته خودش یعنی بابت والیبال نشسته کارشناسان خودمان را داریم می توانند بیایند راجع به این رشته فکر کنند. نظر بدهند کمک کنند. اما با این بودجه ها و فقط و فقط صحبت کردن که این یکی را خوب بلد هستند ما به جایی نمی رسیم و بعید می دونم حالا حالا ها بتوانیم از گرفتاری که در ورزش افتاده بتوانیم خارج شویم

 

مسئله دیگر ورزشکاران مهاجر هستند. ورزشکارانی که تن به مهاجرت می دهند. شخصا بر این باور هستم که هیچ چیز سخت تر از این نیست که یک نفر ناچار به انتخاب شود. اینکه زیر پرچم کشور دیگری مسابقه بدهد و برای بالا بردن پرچم کشوری جز کشور خودش در دنیا تلاش کند. اما فکر می کنید که چه مسائلی باعث می شود یک ورزشکار تن به چنین کاری بدهد.قطعا هیچ ورزشکاری با رضایت قلبی جلای وطن نمی کند، این طور نیست؟

اصلا امکان ندارد یک روزشکار با رضایت قلبی تن به مهاجرت بدهد. شما نگاه کنید هر ورزشکاری که یک بار اعزام شده باشد و امکانات کشورهای دیگر را دیده باشد ناخود اگاه وسوسه به این امر می شود اما مطمئنان با دلش این کار را انجام نمی دهد و مجبور است که تصمیم بگیرد و کم کم این اتفاق رخ میدهد. اما خب شما نگاه کنید فاصله امکانات ما با کشورهای دیگر را. حرف از کشورهای اروپایی یا کشورهای پیشرفته دنیا نمی زنم. همین کشورهای اطراف خودمان را می گویم. اصلا قابل قیاس نیست. شاید مثال یک پرتابگر با یک نیزه روز دنیا یا یک دوچرخه سوار با یک دوچرخه مجهز و به روز کارشناسی شده راضی شود اما نگاه می کند می بیند باز هم کمترین چیزها را هم نمی توان تهیه کرد خب مجبور می شود که انتخاب کند. مطمئنا اما با دلش انتخاب نمی کند و هر کجا برود دلش با کشورش است. اما ناخود آگاه وقتی اتفاق می افتد می شود همین وضعی که شاهد هستیم. ورزشکاران ما خورد خورد قهرمانان ما یکی پس از دیگری دارند از کشور خارج می شوند و باز هم نهایت تدبیری که داره دیده می شود برایشان یک وصیقه بیشتر است. یعنی جای یک وصیقه پنجاه میلیونی وصیقه یک میلیاردی می گیرند.

 

یعنی جای حل کردن مشکل، صورت مسئله را پاک می کنیم.

دقیقا همین است. به غیر از این نیست جای اینکه بیاییم بنشینیم فکر کنیم ورزشکار ما چه مشکلی دارد. دلیل مهاجرتش چیست و چرا حاضر می شود زیر پرچم کشور دیگری مسابقه دهد کاری می کنیم که به تصمیمی که می خواهد بگیر مصر تر می شود. به همین دلیل است که می گویم باید کارشناسانه بررسی شود این موارد. وگرنه ما باز هم شاهد خواهیم بود که ورزشکارانمان جلای وطن می کنند و به همین کشورهای حاشیه خلیج همیشه فارس هم می روند. اتفاقی که در تکواندو اتفاق افتاد. در کشتی اتفاق افتاد. رفتند و مقابل قهرمانان کشورمان قرار گرفتند و موفق هم شدند و مدالی که باید به ما می رسید نصیب کشور دیگری شد.

 

اگر آقای علیپوریان روزی مسئول ورزش باشد برای حل اندکی از این مشکلات چه می کند؟

خب من فکر می کنم ما سالها برای رشته هایی هزینه کردیم که نه فقط برای ما مدال نیاوردند،که جای جذب مردم به ورزش، آنها را دلزده کردند هزینه کردیم. به همین دلیل فکر می کنم برای شروع باید با یک کارشناسی دقیق بودجه هر رشته ورزشی بابت ورزش همگانی و قهرمانی به صورت جداگانه در نظر گرفته شود. چرا که هزینه های یک قهرمان با یک جوان و نوجوان علاقه مند به ورزش متفاوت است و این مسئله باید تفکیک شود. بعد از آن باید استعدادیابی از بچه های 6-7 ساله در هر رشته شروع بشود اگر روزی این اتفاق بیفتد و بفهمیم کجای کار قرار داریم و بیاییم از پایه هایمان در هر رشته ای، شروع کنیم، مثل کاری که ژاپنی ها انجام می دهند، یعنی از الان سرمایه گذاری و پایه گذاری می کنند برای 20 سال آینده. خب ما باید برگردیم از عقب همه چیز را بچینیم و تا انجایی که میخواهیم برسیم را برنامه ریزی کنیم. بی شک سخت اما شدنی است. مثل نهای که امروز می کاریم و چند سال بعد ثمره آن را برداشت می کنیم.

 

یعنی پنج سال زحمت بکشیم و 55 سال استفاده اش را ببریم؟

دقیقا. مثل کاری که ژاپنی ها می کنند.

 

گفتید ژاپنی ها یک موردی به یادم افتاد. در زمان نوجوانانی شاهد انیمیشن فوتبالیست ها بودیم. انیمیشنی که به واسطه آن جذابیت های ورزش و فوتبال را به مردم خود دیکته کردند و آنها را برای حضور در ورزش تشویق. فکر می کنید این مسائل چقدر می تواند تاثیزار باشد وقتی یک ورزش در قالب یک فیلم نمایش یا انیمشن به مردم نشان داده شود که براساس آن روند سالها زحمت و تلاش یک ورزشکار را برای مردم به تصویر بکشد فکر می کنید چنین برنامه ای چه تاثیری در آشنایی مردم با ورزش و ایجاد علاقه بین آنها دارد؟

خب بی تاثیر نیست. ببینید می گویند ژاپنی ها برنامه ریزی شان برای فوتبال این است که سال 2050 قهرمان جهان شوند. میان سرمایه گذاری می کنند حتی با انیمیشن با فیلم های انگیزشی اما در نهایت به جایی می رسند که همه دنیا از نظم و ترتیب و تلاش و کوشش یک فرد ژاپنی را مثلا می زنند.

 

یعنی دلیل موفقیت آنها این است که جای حرف زدن عمل می کنند آنهم نه کوتاه مدت که بلند مدت اما اصولی و دست آخر هم به نتیجه می رسند.

دقیقا. شما نگاه کنید، چند سال قبل یک مربی فرانسوی را روی نیمکت تیم خود نشاندند. ژاپن تیم خوبی بود اما یک افت شدیدی پیدا کرد همه نفرات عوض شدند اما الان همین ژآپنی که ما داریم می بینیم خیلی راحت آمد از ما عبور کرد و ما فکر میکنم پنج سال ده سال دیگر تلاش کنیم تا بتوانیم تازه به جایی برسیم که امروز ژآپن ایستاده است. این باعث می شود ما از ژاپن عقب بیفتیم. دوباره ده سال دیگر عقب افتادیم چون یک نسل داشتیم از بین رفت استعداد یابی نکردیم تا بخواهیم جایگزین کنیم چندین سال طول می کشد. مثل سعید معروف که ما دیگر نمی توانیم مثل او را داشته باشیم. چون به فرادی بدون سعید معروف فکر نکردیم که دنبال جایگزین باشیم فکر کردیم برای همیشه هست اما وقتی رفت دستمان در پوست گردو مان

 

به پاک کردن صورت مسئله اشاره کردید در صحبت هایتان.ما در چند سال اخیر با مسئله ای به نام اعزام کیفی. به نظر می رسد جای رسیدگی به ورزش در حال توسری خور کردن آن هستیم چرا که به بهانه نداشتن بودجه می گوییم آنهایی که شانس کسب مدال دارند را اعزام می کنیم. با این نگاه عملا شگفتی ساز ها را از ورزش حذف نمی کنیم؟

مسلما همینطور است شما وقتی یک تیم جوانان و نوجوانان را اعزام می کنیم نباید به قهرمانی فکر کنیم درحالی که ذهن ما همیشه کسب مدال و عنوان و قهرمانی است. درست مثل والیبال نشسته که اگر اعزام شود و قهرمان بشود که هیچ. همه چیز تمام می شود و کسی سراغ نمی گیرد اما وای از روزی که با نقره برگردد. وای مصیبت ها. وقتی به بهانه کمبود بودجه از اعزام ورزشکاری که تصور میکنیم موفق به کسب مدال نمی شود سرباز می زنیم زمینه را برای مهاجرت او مهیا می کنیم. وقتی تصور می کنیم هر اعزام باید مساوی با مدال باشد عرصه را به ورزشکار تنگ می کنیم چون فراموش می کنیم سایر کشورها نیز پیشرفت می کنند و برای کسب موفقیت تلاش. وقتی ورزشکار می بیند به راحتی قید اعزام او را می زنند ترجیح می دهد جایی باشد که از او و توانمندی هایش استفاده شود. این می شود که آمار مهاجرت ها بالا می رود و به راحتی شانس های مدال خود را که می توانند در المپیک بازیهای آسیایی و…. برایمان افتخار آفرینی کنند را از دست می دهیم.

 

یعنی این خانه از پای بست ویران است و مشکل به این زودیها حل نمی شود؟

من فکر می کنم تا روزی که ما به افراد بی سواد یا به کسانی که با یک قهرمانی کوچک اسم خود را قهرمان گذاشتد و می آیند مسئول می شوند پر و بال بدهیم روز به روز ورزش ما بیشتر به سمت نابودی گام برمی دارد. من فکر می کنم اگر قرار است که این یک روزی درست شود همین الان هم دیر است. ما وعده شش ماه دیگر را می دهیم. شش ماه می گذرد می گوییم یکسال دیگر و همین سالها پی در پی می گذرد و هیچ اتفاقی رخ نمی دهد.

 

پس اگر قرار است درست شود باید از مدیران و مسئولانی شروع شود که تصمیم گیری کنند. اینطور نیست؟

بله وقتی من علیپوریان یا سرمربی ما آقای رضایی به وزیر ورزش می گوید حقوق ما اینقدر است و ایشان اظهار بی اطلاعی می کنند، چه انتظاری می توان داشت. درحالی که ما در دیداری که با رهبری داشتیم خود آقا دستور دادند و به آقای وزیر می گویند آقای وزیر شنیدید؟ لطفا پیگیری کنید. از اون شنیدید که آقا گفتند یکسال و نیم می گذرد سه ماه پیش ما دوباره به ایشون بحث حقوق ها را گفتیم و ایشون اظهار بی اطلاعی کردند. فکر می کنیم مسئولان ما بیشتر دوست دارند بشنوند و عمل نکنند. تا روزی که اینطور باشد فکر می کنم ما همچنان در جا بزنیم. شما به رشته ما نگاه نکنید رشته ما یکسری عاشق دارد که به عشق مردم و به عشق اینکه می دانند مردم چقدر والیبال نشسته را دوست دارند تلاش می کنند که باز هم اول باشند اما رشته های دیگر اینطور نیستند. برخی رشته ها رسیدگی های بیشتر و هزینه های بیشتری می خواهد.

تولید شده در تحریریه toudak.ir