ورزش در رنجش| چرا یک قهرمان باید دستفروشی کند؟ گفت وگو با یک مدال‌آور

توداک- ورزش قهرمانی دشوارهای نفس گیر بسیاری دارد. یک قهرمان باید سال های سال در رنج و سختی به سر برد و تمرین های طاقت فرسا و تحمل دردها، مسیر قهرمانی اش را هموار کند. اما درد بزرگتر شاید این باشد که پس از قهرمانی برای امرار معاش، دست به دستفروشی بزند.

 پرویز هادی کشتی گیر آزاد کار وزن 125 کیلوگرم ایران است. او طلای بازیهای آسیایی اینچئون و جاکارتا را کسب کرده و برنز رقابتهای کشتی قهرمانی جهان بوداپست (2018) نیز در کارنامه دارد. البته او دارنده 3 طلای مسابقات قهرمانی کشتی آسیا نیز هست. با او درباره معضلات ورزش کشور و چرایی آنها، گفت وگو کرده ایم.

 

چه چیزی پرویز هادی را به سمت ورزش کشاند و چرا کشتی؟

برادر بزرگتر من کشتی گیر بود و به تشویق برادرم به سمت کشتی رفتم. البته قبل از کشتی هم در مدارس و محله هم ورزش می کردیم ولی کشتی اولین رشته ورزشی که به طور جدی به سمتش رفتم کشتی بود. آنهم به تشویق برادرم

 

با توجه به اینکه برادرتان سالها کشتی می گرفت با ورزش بیگانه و نا آشنا نبودید. اما تفاوت هایی بین زمانی که برادرتان کشتی می گرفت با زمای که شما به کشتی روی آوردید وجود داشت؟

خب الان سالهاست که ورزش از شکل سنتی خودش بیرون آمده و به سمت علمی شدن رفته است. بدون شک تفاوت های زیادی بین کشتی که نیم قرن قبل گرفته می شد با کشتی که امروز ما می گیریم وجود دارد. تایم کشتی ان زمان 15 دقیقه بود که الان 2 تا سه دقیقه است. طی این سالها بارها حتی این زمان هم تغییر کرده چه رسد به نحوه ورزش کردن و دیگر مسائل. الان دیگر سالهاست که ورزش علمی شده است. به طوریکه هر اندازه از علم عقب بمانیم از موفقیت عقب مانده ایم. به طوریکه شهرها و روستاهایی که از قدیم در ورزش حرفی برای گفتن داشتند و امروز خبری از آنها نیست به این دلیل است که به روش سنتی ادامه داده و با علم روز پیش نرفتند. به همین دلیل نتوانستند خود را با دنیای ورزش تطبیق داده و عقب ماندند و نتوانستند پیشرفت کنند

 

با این علمی شدن ورزش موافق هستید.

بله. زمان ورزش سنتی گذشته است. امروز از علم اگر عقب بمانیم از زندگی عقب مانده ایم. شاید هنوز باشند شهرها و روستاهایی که به روش سنتی ورزش می کنند اما دیگر جایی برای پیشرفت ندارند. شاید ورزش به زودی در آن مناطق نابود شود یا نهایتا افراد جهت حفظ سلامت خود بدان روی آورند.

 

اما زمانی که افراد به صورت سنتی ورزش می کردند، نه اوضاع تا این اندازه پیچیده بود و نه ورزش تا این اندازه گران و پر هزینه. اما الان مسائل مالی ورزش را پیچیده کرده است. خصوصا در ورزش قهرمانی که هزینه بالایی دارد.

جدا همین طور است. البته زمانی که ورزش سنتی بود به قهرمانان و مدال آوران بیشتر از امروز بها میدادند. یعنی به ورزشکاری که چهل سال، پنجاه سال پیش در مسابقات آسیایی المپیک جهانی یا هر رقابتی موفق به کسب مدال می شد به مراتب بیشتر از امروز بها می دادند. چه به لحاظ مالی و چه معنوی. متاسفانه اما رفته رفته ورزش در چشم مسئولان بی ارزش شده و هر سال که جلوتر می شویم روزش بی ارزش تر می شود. در حالی که ایران پتانسیل بالایی در ورزش دارد و با اندکی توجه به نونهالان، نوجوانان و جوانان در شهرها و روستاهای مختلف ایران می توان استعدادهایی را کشف کرد که آینده درخشانی در انتظارشان است و می توانند در آینده قهرمانان بزرگی بشوند.متاسفانه اما وضع موجود به گونه ای است که ورزش وبال است. در مدیریت ارشد عرض می کنم. درحالی که سالها قبل که ورزش به صورت سنتی انجام می شود توجه بیشتری به آن می شد.

 

فکر می کنید این بی توجهی از چه چیزی نشات می گیرد؟

بگذارید مثالی بزنم. یک مدیری مثلا یک شهرداری می آید که شدیدا ورزش دوست است. به ورزش اهمیت می دهد. شاید خودش یک زمانی ورزشکار بوده. به هر جهت به ورزش اهمیت می دهد. دوران مدیریت این شهردار را که بعدا بررسی کنید می بیند چه گامهای مثبتی برای ورزش برداشته و چه کارهای مثبتی برای ورزش و ورزشکار انجام داده است. هم در جهت زیرساختهای ورزشی و هم در جهت بحث اهمیت و حمایت از قهرمانانن ورزشی ان شهر انجام شده است.گاهی هم مدیری روی کار می آید که اصلا ضد ورزش است. اصلا نمی دونه ورزش چیهدر تمام عمرش نه خودش ورزش کرده نه خوشش می آید. این مدیر هم می آید از ریشه ورزش را می زند یعنی آنچه را که مدیر قبلی ساخته را همویران و خراب می کند. من مثلا دولت را مثال می زنم. دولت ورزش جزو الویت های آخرشون هست در حالی که کشورهای پیشرفته ورزش را اولویت قرار میدهند. هم ورزش قهرمانی و هم همگانی. این تفاوت ایجاد می کند. این طرز تفکرهای متفاوت است دیگر

 

خب چرا؟ فکر می کنید چرا کشورهای دیگر تا این اندازه به ورزش بها می دهند؟ به سلامت جامعه خود می اندیشند یا بر این باورند که از طریق ورزش می توان به جایگاهی رسید که از هیچ طریق دیگر نمی توان؟ فکر می کنید دلیل این تفاوت ها در چیست؟

 

ببینید ورزش خودش یک دیپلماسی است. یک دیپلماسی سیاسی بزرگی است. اگر واقعا به این درک برسند ما الان کشور خودمان به جز میادین ورزشی در جهان و المپیک و دیگر مسابقات در کدام زمینه حرفی برای گفتن داریمیا تحریم هستیم یا مشکلات متعدد داریم. بحث مالی کارهای دیگر بی شک هزینه بر تر است اما کم هزینه ترین بخش همین ورزش است که اتفاق خروجی آن نیز هزارن برابر بیشتر از سایر حوزه هاست. ما در میادین ورزشی جوانانی را می بینیم که با جان و دل و از روی غیرت مسابقه می دهند. من این را به چشم دیدم. من کارشناس نیستم که من یک ورزشکارم که به صورت حرفه ای ورزش کردم و یکسری مسائل را از نزدیک دیدم و لمس کردم. خیلی از این ورزشکاران ما با توجه به علاقه ای که داشتند به سمت ورزش کشیده شدند و با عرق ملی و عشق به ملت است که مسابقه می دهند و گاهی حتی از جان مایه می گذارند. شاید باور نکنید اما گاه با حریفان قدری دست به یقه می شوند که بحث مرگ و زندگی است. نه فقط در کشتی در هر رشته ای. فقط به دلیل غیرتی که دارند. بخاطر مردم و کشورشان. در میدان المپیک یا جهان تو داری با حریف قدر سرشاخ می شوی فقط اون غیرته است که باعث می شود از جان مایه بگذارید وگرنه مدال هم که بگیرید وقتی برمی گردید مگر ارزشی قائل می شوند؟ چه به لحاظ مادی و چه معنوی!

 

این نوع نگاه چه تاثیری می تواند روی ورزشکاران داشته باشد؟

بی شک تاثیر مثبتی در پی ندارد.شما به همین ورزشکاران کشورهای همسایه های خودمان نگاه کنید. برای مثال آکگول که حریف من بوده باهاش کشتی گرفتم. کشتی گیر اهل ترکیه اکه اتفاقا باهاش ارتباط دارم.ببینید چقدر از نظر مالی تامین است. نه فقط خودش و خانواده اش. هفت پشت او هم مشکل مالی ندارد. از بس بهش بها داده شده است. فقط ترکیه نیست که. سایر همسایه های ما هم همین شرایط را دارد. آذربایجان به همین شکل.هندوستان. حریفان ما هستند دیگر در سایر کشورها. من کشورهای پیشرفته را اسم نمی برم. از کشورهای اروپایی و آمریکایی نمی گویم. از همین کشورهای همسایه خودمان حرف می زنم. آدم دلش می سوزد. افسوس می خورد. گاهی چون به من لطف دارند از شهرهای کوچک و بزرگ استان و شهرهای اطراف مرا دعوت می کنند که یکی دو جلسه تمرینی داشته باشیم. وقتی می بینم دلم می سوزه افسوس می خورم از این همه استعداد. باورتان نمی شود چه استعدادهایی هست اما نمی توانند به جایی برسند با مسئولان هیئت که صحبت می کنم می گویند همه این ها کار می کنند کمک خرج خانواده هستند. یا با پدر خود کار می کنند یا به تنهایی و در هر صورت نمی توانند وقت شان را به طور کامل روی کشتی بگذارد و به همین سادگی آن همه استعداد هدر می رود. اینطوری نمی شود. باید برای این استعدادها یک برنامه ریزی کرد تا هدر نرود. این ها می توانند قهرمانان آینده کشور باشند.

 

اما وقتی به شرایط ورزشکارانی که مدال آور هستند توجهی نمی شود، چه انتظاری می توان داشت و در زمینه استعداد یابی که همواره یکی از نقاط ضعف ورزش ایران بوده اهمیت داده شود!

خب درد هم همین است. گاهی در فضای مجازی می بینیم یک ورزشکار یا یک قهرمان جهان یا المپیک برای امرار معاش در حال دست فروشی است. این ها تاسف بار است. کار کردن عار نیست اما یک ورزشکاری که زندگی خود را برای کسب مدال و افتخار آفرینی برای کشورش گذاشته نباید کارش به جایی برسد که برای تامین نیازهای خود و خانواده ناچار به دستفروشی شود. این اصلا جالب نیست. این ورزشکار زحمت کشیده عمرش را گذاشته نباید این قدر ساده از کنار او عبور کرد!

 

اتفاقا این یکی از گلایه های ورزشکاران است. اینکه عمر و زندگی خود را گذاشتند اما دست آخر چیزی دستشان را نگرفته و شرمنده خانواده خود می شوند.

بله. الان شما اگر بخواهید فقط برای سلامتی خودتان ورزش کنید کلی باید هزینه کنید. هزینه باشگاه،لباس و ایاب و ذهاب که آنقدر بالاست که گاه بسیاری را از ورزش کردن مصرف می کند. حالا شما ببینید هزینه ورزشکار که به طور حرفه ای برای قهرمای تمرین می کند چقدر است. اما در مقابل انگار نه انگار. مسئولان چنان بی تفاوت هستند که شخصا می گویم ورزش برای آقایان در الویت اخر است

 

این نوع نگاه چقدر تاثیر دارد. از قدیم پدرهاو مادر هامیخواستند فرندانشان پزشک شوند که آینده ای داشته باشند.قدیمی ها فرزندانشان را برای ورزش کردن تشویق می کردند که احترام داشته باشند. اما الان آیا هنوز هم خانواده ها با این دید به ورزش نگاه می کننند؟

خیلی. ببینید جامعه ای که سالم نباشد، جامعه ای که از نظر جسمی و روانی سالم نباشند دکتر و مهندس آن به چه دردی می خورد؟ من این را لمس می کنم من دو سال است در شهرداری تبریز این را عینا دیده و لمس می کنم. مناطق جرم خیز و مناطقی که سرانه بزهکاری آن بالاست، می بینیم یک ورزشگاه و یک ورزشکار وجود ندارد و سرانه ورزش آن منطقه صفر است به طبع بچه ای هم که در آن منطقه زندگی می کند باید به یک شکلی انرژی خود را تخلیه کند. حالا وقتی نه ورزشی در کار است نه ورزشگاهی نه ورزشکاری، فکر می کنید این انرژی کجا و به چه شکلی تخلیه می شود؟

 

یعنی هر چه سرانه ورزش پایین می آید، سرانه جرم و بزه بالا می رود؟

صد در صد. دقیقا این دو مورد با هم در تقابل هستند. هرچی این بالا می رود آن یکی پایین می آید. یا بالعکس. وقتی مسئولان شرایط را برای ورزش رایگاه در یک منطقه ای فراهم می کنند و امکانات به نحوی است که سرانه ورزش منطقه ای بالا می رود به همان اندازه سرانه جرم و بزهکاری آن پایین می آید. چرا که جوانان وقت خود را صرف ورزش می کنند نه کارهای بیهوده ای که آخر و عاقبت هم ندارد. اما به ورزش که اهمیت داده نمی شود آمار جرم وبزه بالا می رود. از دزدی بگیری تا مواد مخدر و سایر آسیب های اجتماعی.

 

در اصل می توان گفت ورزش رابطه مستقیم با سلامت جامعه دارد و یک جامعه سالم است که می تواند دکتر و مهندس هایی سالم را تحویل دهد. این طور نیست؟

دقیقا. به نظر من بودجه وزارت ورزش باید از تمام وزارتخانه ها بیشتر باشد که جامعه ما به سمت جامعه ای سالم هدایت بشود که در ان صورت در این جامعه دکتر و مهندس و نخبه هم خواهیم داشت اما جامعه که به بیمار باشد حتی دکتر و مهندس آن هم کارایی که باید را ندارند.

 

یکی از معضلات ورزش ایران مهاجرت نخبه هی ورزشی است. فکر می کند چه چیزی باعث می شود ورزشکاری که به گفته شما حاضر است در میدان مسابقه جانش را هم برای موفقیت کشورش بدهد تن به مهاجرت می دهد؟

اصلا نمی توان در خصوص ورزشکاری که ناچار به مهاجرت شده قضاوت کرد. مگر آنکه پای حرف ها و درد دل هایش بنشینیم و آن زمان تازه شاید متوجه شویم که چرا تن به چنین کاری داده است. اگر پای حرفهایش بنشینید متوجه می شوید که هزار و یک دلیل او را ناچار کرده به اتخاذ این تصمیم. وگرنه فکر می کنید راحت است که کسی کشور خودش را رها کرده و برود برای کشور دیگری مسابقه بدهد و پرچم یک کشور دیگر را بالا ببرد؟ از دور قضاوت کردن کار ساده ای است. شما نگاه کنید آنهایی که ناچار به مهاجرت شدند حتی در صورت قهرمانی هم غم واضحی در چهره هایشان هویداست. این نشان می دهد تصمیمی که گرفتند نه از ته دل که از سر ناچاری بوده است. شما مطمئن باشید که همه ورزشکاران به کشورشان عرق دارند حتی آنهایی که ناچار به جلای وطن می شوند.

 

پرویز هادی هم با پیشنهاد برای کشتی گرفتن زیر پرچم کشور دیگری مواجه شده اسا=ت؟

بله ما هم زمانی که در اوج بودیم پیشنهادهایی داشتیم اما خب به آن توجه نکردیم. ولی نمی توان گفت چون پرویز هادی یا آقا و خانم X و Y به این پیشنهادات توجه نکردند سایرین هم نباید توجه کنند و می توان به این بهانه آنها را زیر سوال برد. نه اینطور نیست. همه این ها به مسائل و مشکلات مالی برمی گردد. به اینکه طرف قهرمان جهان است اما شرمنده خانواده اش. شاید طرف شرمنده زن و بچه اش شده باشد. شاید دلایل و مشکلاتی پیش می آمده که کسی توجهی نکرده. هزار جا هم رفته نامه برده درخواست کرده. از وزارت و فدراسیون و کمیته گرفته تا مسئولین شهر خودش. اما وقتی توجهی نمی شود. ورزشکار هم حق زندگی دارد. خرج دارد خانواده دارد. وقتی حرف ورزشکار را نمی شنوید نسبت به او بی تفاوت هستید اتفاقی رخ می دهد که سرمایه کشور از دست می رود. البته همیشه هم بی توجهی مالی نیست ها. گاهی هم بی توجهی معنوی است. طرف زحمتش را می کشد اما خب حقش خورده می شود. مثلا انتخابی داده اول شده اما نفر دوم و سوم را بردند. چقدر پشت خط بماند و بسوزد؟ به نظر من دو دلیل وجود دارد برای این مهاجرت ها. یکی مشکلات مالی است که این روزها در بی توجه ترین زمان به مسائل و مشکلات مالی به سر می بریم و مورد بعدی این است که حق ورزشکار را نمی دهند. عمر و جوانی اش را می گذارد اما وقتی یک نفر می آید و به سادگی از او می گذرد چنان سرخورده می شود که ترجیح می دهد که زیر پرچم کشور دیگری مسابقه دهد. درحالی که اگر عدالت رعایت شود. در همه جهات. هرگز شاهد رخ داد چنین اتفاقاتی نخواهیم بود.یعنی طرف زندگی اش را گذاشته وقتی نه قرار باشد از نظر مادی چیزی گیرش بیاید و نه معنوی شرایطی رقم می خورد که تن به مهاجرت می دهند. اما در رشته هایی مثل فوتبال چنان از لحاظ مالی ساپورت می شوند که کسی مهاجرت به ذهنش هم نمی رسد. چون هم به لحاظ باشگاهی حمایت می شوند و هم ملی خب چه دلیلی وجود دارد که تن به مهاجرت بدهند؟

تولید شده در toudak.ir