قهرمانان با فراموشی وعده مسوولان پیش خانواده‌شان شرمنده می‌شوند؛ دردل‌های یک رکوردشکن

توداک- قصه قهرمانی در ورزش، پر از فراز و نشیب و جذابیت های بسیار است. اما در کنارش، تلخی و ناکامی های بسیاری دارد که کمبود امکانات و وجود معضلات، این تلخی ها را چندبرابر می کند.

با این حال، در نقاط مختلف کشور، دختر و پسر با هر شرایطی از وضعیت جسمی که دارند، رویای قهرمانی و ایستادن بر سکوهای افتخار را در ذهن شان می پرورانند و به دنبال خلق زیباترین صحنه ها با پرچم کشور هستند. سمیرا ارم، ملی پوش پاراتیراندازی ایران که رکوردار پاراتیراندازی جهان است، درباره معضلات ورزش یک سینه سخن دارد.

 

خانم ارم! چند سال است که ورزش را آغاز کردید؟

هفت سال است که عضو تیم ملی پاراتیراندازی هستم

چه شد که این رشته را انتخاب کردید؟

زمانی که در حال خواندن فوق لیسانس بودم در حین تحصیل رفتم تست دادم از تمرکز این رشته برایم جذابیت خاصی داشت.

 

چه چیزی شما را به سمت ورزش کشانید؟

در کل به دلیل شرایط جسمی که دارم همیشه دلم می خواست هر فعالیتی را تست و امتحان کنم. این حس کمال طلبی من را به سمت ورزش کشید. وقتی وارد ورزش شدم آن حس رقابت برایم خیلی جذاب بود و وقتی موفق شدم به عنوان نخست دست یابم خیلی برایم لذت بخش بود

شرایط جسمی برایتان ایجاد ترس و وحشت و واهمه ایجاد نکرد؟

نه اصلا. من خیلی جاها در خیلی فعالیت ها زمین خوردم. خیلی مواقع برایم درد ایجاد می کرد. شرایط پاهایم برایم درد جسمانی و حتی روحی ایجاد می کرد اما وقتی دیدم یک رشته ورزشی هست که بدون اینکه بخواهد پاهایم را درگیر کند می توانم از ذهن و خلاقیتم استفاده کنم همه شرایط سخت آن را به جان خریدم و به سمتش رفتم.

شده بود قبل از اینکه به سمت ورزش بیایید موفقیت های ورزشکارانی که شرایط شان مشابه شما بود برایتان ایجاد جذابیت کند؟ اینکه باوجود شرایط خاص جسمانی که دارند توانستند برای کشورشان افتخار آفرینی کنند؟

شاید قابل باور نباشد اما در دوران دبستان وقتی از تلویزیون می دیدم یک قهرمانی از ایران روی سکو رفته و در حین بالا رفتن پرچم کشور ذوق می کند مدام با خودم فکر می کردم من اگر جای او بودم چه می کردم. من اگر بودم وقتی مدال می انداختند به گردنم چه می کردم. این از بچگی در ذهنم شکل گرفت. به همین دلیل در مسابقات جهانی وقتی می خواستند مدال بیندازند به گردنم یاد بچگی هایم افتادم که این میل و خواسته چنان در ضمیر ناخودآگاهم شکل گرفته بود که توانسته بودم به سکوی قهرمانی برسم.

آرزوی کودکی و آن کمال گرایی شما را به سمت ورزش کشید. اما هیچ تصوری از شرایط و مشکلات ورزش داشتید؟ یا در نهایت فکر می کردید همه مشکلات در شرایط جسمانی تان خلاصه می شود که خب سالها بود با آن دست و پنجه نرم می کردید و یاد گرفته بودید با وجود آن چطور از پس مشکلات برآیید؟

خب بله. بدون شک هیچ تصوری از مشکلات نداشتم. اما خیلی زود متوجه شدم هرچه گامهای بیشتری برمی دارم هرچه به موفقیت نزدیک تر می شوم و بالاتر می روم مشکلات بیشتر و بزرگ تر می شوند. این چیزی نبود که تصورش را داشته باشم اما خب سعی می کردم با خودم می گفتم هرچه مشکلات بیشتر و بزرگتر باشد لذت موفقیت بیشتر است. از همان روزهای نخست سعی کردم با مشکلات کنار بیایم. یعنی سعی کردم به خودم بقبولانم که این مسائل هست. پس به جای آنکه به آنها فکر کنم سعی کردم تلاشم را بیشتر کنم. اگر مشکلات به من غلبه می کرد نمی توانستم مسیرم را ادامه بدهم. مشکلات وجود داشت این یک واقعیت بود. اما سعی کردم بپذیرم اگر فشنگ نیست اگر سلاحم به روز نیست اگر شرایط تمرین و مسابقه مهیا نیست اما سعی می کردم در مراحل مختلف بتوانم با مشکلات کنار بیایم تا از مسیری که میخواهم دور نشوم.

در این سالها کدام مشکل بیش از هر چیزی سمیرا ارم را به خود درگیر یا اذیت کرد؟

خب واقعیت این است که ورزش ما با یکسری مشکلاتی مواجه است که مختص یک رشته خاص هم نیست. البته برای برخی رشته ها شرایط متفاوت تر است. مثل تیراندازی که مسئله تحریم باعث می شود تا نتوانیم فشنگ زیادی برای تمرین داشته باشیم و فشنگ هایمان هم بسیار گران است و تهیه آن سخت و دشوار. از لحاظ مالی هم که مشکلات برای همه بود و ما استثنا نبودیم. با این وجود مربیان سعی می کردند با زمان بندی شرایطی را مهیا کنند که با تیرهای کمتری تمرین کنیم و تمام تلاش مان هم این بود که این کمبود تجهیزات و امکانات روی نتیجه کار مان تاثیر نگذارد. بی شک تاثیر خودش را داشت اما ما همیشه سعی می کردیم که با تمرین و تمرکز بیشتر این کمبودها را جبران کنیم. چون می دانستیم به لحاظ تحریم ها در بحث فشنگ و ساچمه با مشکل مواجه هستیم. با این وجود همیشه سعی کردیم که این کمبودها از کیفیت کار ما کم نکند. به همین دلیل با وجود آن شرایط سخت رفتیم تیر زدیم و من خودم مثلا توانستم در مسابقات قهرمانی جهان رکورد دنیا را بشکنم و این رکورد هنوز دست خودم هست و این موفقیت را با همان کمبودها به دست آوردیم. چرا که سعی کردیم کمبودها را با تمرکز و تلاش و تمرین بیشتر جبران کنیم. سخت بود اما خدا را شکر خیلی مواقع موفق شدیم.

اما بدون شک با این توانمندی اگر شرایط ورزشکاران ایران به لحاظ تجهیزات فشنگ اعزام و…. حالا نگویم به اندازه رقبا، اما نزدیک به انها بود، نتایج به دست آمده به مراتب بهتر نخواهد بود؟

قطعا بهتر بود. مثلا من اگر به جای سی تا تیر فشنگ جنگی صد تا تیر می زدم شاید به جای یک قهرمانی دو بار قهرمانی به دست می آوردم. بحث کمبود تجهیزات و مسائل مالی همیشه هست. تنها مختص تیراندازی هم نیست. حالا در برخی رشته ها مثل تیراندازی این کمبود تجهیزات بیتشر به چشم می آید. چون فشنگ و ساچمه جزو لازمه های تمرینات ماست همینطور داشتن اسلحه های جدید و به روز. در برخی رشته ها کمتر به چشم می آید اما این مشکلات همیشه بوده و هست. به طوریکه شاید بتوانم به جرات بگویم خیلی از ما دیگر به وجود آن عادت کرده ایم!

این مسائل در رقابتهای بین المللی و در مقایسه با شرایط حریفان بیشتر به چشم نمی آید؟

چرا. اتفاقا شما در رقابتهای بین المللی تازه می توانید تفاوت تجهیزات و امکانات را درک کنید. فاصله گاه مثل زمین تا آسمان است. اما مجبوریم با این شرایط کنار بیاییم و این خیلی مهم است که شما با آمادگی ذهنی با این مسائل مواجه شوید. خارجی ها اگر چه تیپ و ظاهر و امکاناتشان برند است و از نظر ظاهری چشم امثال من را بگیرد اما از روز اول مربی به من گفت آن ظاهر فوق العاده و مجهز و برند حریفان را تو در هوش و ذکاوتت داری. این از روز اول ملکه ذهن من شد که حریفان اگر به لحاظ تجهیزات برتری دارند من به لحاظ هوش و استعداد و غیرت و تعصب از آنها سرتر هستم و این است که باعث قهرمانی و موفقیت تو می شود. من از روز اول این را باور و بعدها حتی لمس کردم که ورزشکاران ایرانی اگر چه تجهیزاتشان برند نیست اما به لحاظ توانمندی هایشان است که برند هستند و موفق. نه اینکه بگویم انها تعصب ندارند و تلاش نمی کنند نه. اما ما به دلیل کمبود تجهیزات ناچار به تلاش بیشتر هستیم و این باعث می شود که به لحا توانمندی یک گام جلوتر باشیم. همانطور که آنها به دلیل تجهیزات از ما جلو هستند. اما واقعیت این است که نباید تنها به توانمندی ورزشکاران ایرانی تکیه کرد و باید برای مهیا کردن امکانتات و تجهیز کردن آنها نیز گام برداشت.

این مسئله چقدر در روحیه و انگیزه یک ورزشکاری که باوجود تمام مشکلات و عدم تجهیزات سالها تلاش کرده برای کسب موفقیت تاثیر می گذارد؟

خیلی. ورزشکاری که برای خودش حل می کند که این مشکلات هست و باید برای جبران آن تلاش خود را بیشتر کند اما بدون شک حتما روی این پاداش ها حساب می کنند. وقتی شما می بینید مسئولین روی قولهای خود نمی ایستند و به وعده هایی که می دهند عمل نمی کنند، در نهایت خسته و ناامید می شود. بله ما سعی می کنیم این مسئله کمبود تجهیزات و حتی مشکلات مالی را برای خودمان حل کنیم اما یک سال دو سال سه سال. در نهایت وقتی شما می بینید مسئولان به وعده هایشان عمل نمی کنند. یک جایی کم می آورید. ناامیدی و بی انگیزگی به شما مستولی می شود. خوشمان بیایید یا نه بسیاری از ورزشکاران ما از قشر متوسط و گاه حتی ضعیف جامعه هستند. بسیاری از آنها مسئولیت و بار یک خانواده را به دوش می کشند. به هر حال زندگی خرج دارد. شما به عنوان سرپرست یک خانواده وقتی همه زمان و انرژی خود را در ورزش هزینه می کنید باید عایدی داشته باشید. وقتی حتی در پی کسب موفقیت نیز با وجود وعده های داده شده نتوانید اندکی از مسائل و مشکلات خانواده را حل کنید روحیه و انگیزه خود را خواهید باخت. این درست است که ما به دلیل علاقه ای که داریم ورزش می کنیم. این درست است که هیچ چیز لذت بخش تر و مهم تر از این نیست که پرچم کشورتان را در دنیا به احتزاز در آورید و لبخند روی لبان مردم بنشانید اما زندگی خرج دارد و عملی نشده وعده مسئولین. فراموش کردن وعده هایی که در خصوص پاداش ها داده می شود می تواند ورزشکار را پیش خانواده اش شرمنده و سرشکسته کند. ورزشکاری که همه انرژی خود را برای کسب موفقیت گذاشته اما مسئولین حتی به وعده هایی که خود داده اند نیز عملی نکردند. این نتیجه خوبی در پی ندارد. چون هر چقدر هم روی خودتان کار کنید باز هم انگیزه تان را از دست می دهید.

یعنی بدقولی مسئولان یکی از معضلات بزرگ ورزشکاران است؟

متاسفانه هیمن طور است. این بدقولی ها در خصوص پرداخت جوایز به وضوح دیده می شود. برای نمونه برای بازیهای آسیایی قول سکه دادند. این مسئله نبود که کسی از آن خبر نداشته باشد. همه سایت های خبری نیز بدان پرداختند اما بعد از بازیها اوضاع تغییر کرد و آن چیزی که دریافت کردیم نه فقط سکه نبود. که نیمی از قیمت یک سکه بود که به صورت ریالی و کارت هدیه پرداخت شد که نمی توانستیم ان را نقد کنیم و فقط می توانستیم ان را خرج کنیم. به طوریکه هشت ماه زمان برد که من این کارت های هدیه 2 میلیون و 400 هزار تومانی را خرج کنم. در حالی که ان چه به ما وعده داده شده بود کارت های هدیه آنهم به این شکل و این ارقام نبود. و این نه فقط باعث می شود خستگی به تن ورزشکار باقی بماند که روحیه و انگیزه های او را هم تخریب می کند.

آنطور که گفتید مشکلات مالی و عدم توجه مسئولان به خصوص اینکه به شعارها و وعده های خود عمل نمی کنند از بزرگترین معضلات ورزشکاران است. فکر می کنید این مسائل تا چه اندازه می تواند در ترغیب ورزشکاران به مهاجرت یا حتی کنار گذاشتن وزش نقش داشته باشد.

بیشتر از آنچه که تصور می شود. ورزشکاران ما اکثر ناچار می شوند به مهاجرت یا کنار گذاشتن ورزش. شخصا بارها و بارها شاهد بودم دوستانی در مسابقات کشوری و استانی شرکت کردند که استعدادهای قابل توجهی داشتند و برخی حتی به اردوی تیم ملی هم دعوت شدند. اما باوجود استعداد زیادی که داشتند و رکوردهای خوبی که زده بودند به دلیل بالا بودن هزینه ها ناچار شدند قید ورزش را بزنند. چرا که از تامین هزینه های آن برنمی آمدندو این خیلی تلخ بود که استعدادهایی که می توانند موفقیت های خوبی را در آینده برای ورزش این کشور رقم بزنند، برخلاف میل باطنی ناچار می شوند که قید علاقه خود و ورزش را بزنند

در خصوص مهاجرت هم شرایط به همین شکل است. راحت نیست که تصمیم بگیرید زیر پرچم کشور دیگری مسابقه بدهید. چون هیچ چیز لذت بخش تر از این نیست که شما پرچم کشورتان را در دنیا به احتزاز در آورده و لبخند بر لبان مردم کشورتان بنشانید. اما اصلی ترین دلیلی که باعث می شود یک ورزشکار جلای وطن کند، بحث مالی است. اگر از صفر تا صد شرایط روحی و مالی یک ورزشکار تامین باشد به هیچ عنوان چنین کاری را نمی کند که از خانواده اش دور بشود. پرچم کشور دیگری را بالا ببرد و این سختی را به جان بخرد. اما آن چیزی که یک ورزشکار را به این کار ترغیب می کند امکانات است. وقتی ورزشکار می بیند در کشور خودش باوجود موفقیت هایی که کسب کرده نمی تواند از عهده تامین نیازهای زندگی اش بر بیاید، پیشنهاد کشورهای دیگر او را ترغیب می کند. وقتی به او می گویند شما بیا فقط یک مدال برای ما بیاور ما همه امکانات را بهت می دهیم خانه و درآمد و تجهیزات و حقوق ماهیانه و… درحالی که اینجا با چندین مدال هنوز در تامین نیازهای عادی زندگی خود درمانده اید.

و این باز هم بی توجهی مسئولان به ورزشکاران را به رخ می کشد.

دقیقا. من الان خودم شخصا دوازده مدال طلای جهان را دارم اما خدا شاهد است که برای یکی از آنها ریالی جایزه نگرفتم. اصلا موفقیت در مسابقات جهانی برای ما هیچ جایزه ای ندارد و من فقط بابت مسابقات آسیایی هدیه گرفتم. شاید باورتان نباشد همین دو سه ماه قبل من مسیر تهران را که می امدم یک ورزشکار افغانی را در بالابر هواپیما دیدم روی ویلچر. این ورزشکار در مسابقات آسیایی من را دیده بود گفت من شما را می شناسم دیدم در مسابقات آسیایی بسکتبال با ویلچر بودیم. می گفت ما حقوق مدام العمر داریم به پول ایران 25 میلیون تومان حقوق مادام العمر داریم گفتم مگر شما مدال دارید گفت نه من فقط عضو تیم ملی هستم. گفت ما اینطور نیست که بابت مدال حقوق بگیریم ما به محض اینکه عضو تیم ملی بشویم حقوق ماهیانه داریم مادام العمر که درآمدی داشته باشیم. من تا دو هفته هنگ بودم.اومده بود ایران که ویلچر خودش رو درست کنه که بتونه بسکتبال بازی کنه برای تعمیر ویلچرش اومده بود. این ها خیلی دردناک است.

تمام ورزشکاران ما با جون و دل برای بالا بردن پرچم می جنگند. همه زجر کشیدیم اما باز دست از تلاش نکشیدیم بخاطر مردم به خاطر پرچم کشور. به همین دلیل وقتی می شنویم که یک ورزشکار مهاجرت کرده خیلی برامون عجیب بوده. برای مثال یک ورزشکار جودوکار را می شناختم که خانواده داشت زن و بچه داشت اما نمی توانست از عهده تامین هزینه های خانواده اش بربیاید. یکی دو مورد را هم شنیده ام که متاسفانه ورزشکاران برای تامین نیازهای زندگی ناچار به دستفروشی شده اند چون نمی توانند از ورزش قهرمانی درامدی داشته باشند

یعنی با این حساب می توان گفت شغل یکی دیگر از معضلات ورزش و ورزشکار است.

بله. ورزشکاران جز در فوتبال و یکی دو رشته دیگر درآمد چندانی ندارند که بتوانند از عهده هزینه های زندگی و ورزش قهرمانی برآیند به همین دلیل ایجاد شغل برای آنها یکی از مهم ترین مسائل است خصوصا که در ورزش قهرمانی شما باید ساعتها تمرین کنید و این باعث می شود نتوانید به راحتی شغلی داشته باشید. خودم شخصا شاغل هستم اما ساعت 4 بعد از ظهر که از سر کار برمیگردم تنها فرصت نوشیدن یک چای را دارم و به سرعت می روم تمرین و شب نزدیک های 9 و نیم 10 برمی گردم و خسته و کوفته فقط باید بخوابم و استراحت کنم. ورزشکار حرفه ای باید استراحت و تغذیه حرفه ای هم داشته باشد و این کار را سخت می کند. اگرچه ورشکاران ایرانی با کمترین امکانات تمام تلاش خود را می کنند و به مدالها و عنوان های خوبی هم دست پیدا می کنند اما نباید چون برای پرچم کشور از جون مایه می گذارند به آنها بی توجهی شود. اما به نظر می رسد مسئولین می دانند ما در نهایت کار خودمان را می کنیم. به همین خاطر دلیلی نمی بینند که تلاش بیشتری برای مهیا کردن شرایط ورزشکاران انجام بدهند. این خوب نیست. بخدا اندکی حمایت بیشتر باعث می شود نتایج به مراتب مهمتر و بهتری را شاهد باشیم.

قبول دارید اما همیشه نارضایتی ها به دلیل مسائل مالی نیست؟

بله. شخصا بر این باور هستم کسی که وارد عرصه قهرمانی می شود نباید وارد این فاز شود که من از مسابقات برگشتم کسی به استقبالم نمیامد. کسی اهمیتی نداد و از این مسائل. نه اینکه این خواسته ها به حق نباشد.نه. اتفاقا کاملا هم حق است. اما متاسفانه ما با نوع نگاه مسئولان ورزش آشنا هستیم. من حرفم این است که اگر وارد این فازها شویم از فاز قهرمانی دور می شویم. وگرنه چه کسی بدش می آید که وقتی بعد از کس موفقیت برمی گردد از او استقال شود. این روحیه و انگیزه زیادی ایجاد می کند. اما باید خودمان را از همه جهات قوی کنیم. که این مسائل تاثیری در روح و روانمان نذاشته باشد. بذارید یک مثال بزنم برای شما. من 9 سال پیش پیگیر کار بود که بعد از گرفتن ارشدم بتوانم در جایی مشغول کار شوم. در همین راستا به دیدار استاندار رفتم با همان شرایط جسمی که داشتم. هرگز فراموش نمی کنم. رئیس دفتر استاندار گفت خانم ارم شما با این شرایط جسمی که دارید چرا اومدید می گید من کار میخوام اصلا چرا رفتی فوق لیسانس گرفتی. تو می رفتی یک جایی تلفن چی می شدی تو نمی توانی با این شرایط کار کنی. من چنان این حرف ناراحتم کرد که تا چند روز افسردگی داشتم. اما بعد از سه سال که از مسابقات جهانی برگشتم با مدال در گردنم همین شخص اومد استقبال من در فرودگاه. البته ان زمان متوجه حضورر او نشدم اگر می شدم می رفتم می گفتم یادت می آید زمانی به من گفتید برو تلفنچی بشو. من خودم نخواستم این حرفها روی من اثر نگذارد وگرنه نمی توانستم در این مسیر گام برداشته و ادامه دهم. البته خوب می دانم هرکسی نمی تواند این را تاب بیاورد حق هم دارند انسانها متفاوت هستند. من در این مرد قوی هستم یکی در یک مورد دیگر.

خیلی وقت ها بعد از بازنشسته شدن ورزشکار و قهرمان در جایگزین کردن برای او به مشکل می خوریم و همین مسئله باعث افت می شود. باوجود استعدادهای فراوانی که در ورزش ایران وجود دارد فکر می کنید چرا شاهد چنین مسائلی هستیم؟

بله ما استعدادهای زیادی داریم اما شناسایی و شکوفایی این استعدادها حرف است. ما باید قبل از اینکه یک ورزشکار و یک قهرمان به دوران بازنشستگی برسد برای جایگزینش فکری کنیم. نه وقتی که کار از کار گذشت. استعداد یابی مسئله مهمی است. اینطور نیست که هرکسی بتواند انجام دهد. این کار باید دست کسی سپرده شود که تخصص لازم را داشته باشد. این یکی از مشکلات است. علاوه بر ان ما همواره کار که از کار گذشت یادمان می افتد که جایگزین نداری. بله استعدادهای زیادی داریم اما مسئله مهم شناسایی این استعدادهاست و مهیا کردن شرایط برای شکوفایی این استعدادها و البته مهیا کردن شرایط برای انکه بتوانند در مسیر ورزش قهرمانی گام بردارند. نه آنکه به دلیل مهیا نبودن شرایط به دلیل مشکلات مالی کنار بکشند و استعدادی که دارد هدر برود.

پیامد این بی توجهی ها در جامعه چیست؟

بدترین پیامد این عدم توجه به ورزشکاران واکنش جامعه است. شما نگاه کنید. پدرها و مادر ها زمان ما دوست داشتند بچه هایشان دکتر شوند که درآمدی داشته باشند درآینده. امروز هم مردم وقتی می بینند قهرمانان و مدال آوران حتی در تامین زندگی خود در می مانند…. خانواده خودم هم اوایل می گفتند این همه رفتی مسابقات کشوری چه شد. اما من می رفتم. اونقدر ادامه دادم برخلاف نظر دیگران که در مسابقات جهانی در کرواسی طلا گرفتم. خب ان زمان مادرم گفت خدا را شکر که زحماتت نتیجه داد. می دانم که خانواده به چه دلیل راغب نبود ادامه دهم. نمی خواست یک جایی ضربه بخورم. می خواست آینده ای داشته باشم برای خودم. به آنها هم باید حق داد. نمی خواهند مبادا اتفاقی رخ دهد که بعدها از نظر روحی آسیب ببنینم. پدرم می گفت دکترا هم بگیر که بتوانی درآمدی داشته باشی برای آینده. همه ما این مشکلات را داریم. یکی باید هزینه زندگی را فراهم کند. مدال آوری لذت دارد. نمی توان منکر شد اما باید بتوانید از عهده گذراندن زندگی هم برآیید. وقتی نمی توانید خانواده ها هم مردد می شوند. الان من خودم باوجود اینکه تا اینجای کار دوام آوردم هنوز با مشکلات فراوانی دست و پنجه نرم می کنم. مثلا من سلاحم برای سال 2018 است. باید سلاح نو بخرم اما می توانم؟ 140 میلیون پول سلاح من هست می توانم بخرم؟ کسی تیر و ساچمه به ما نمی دهد چه برسد به سلاح.

چرا من نباید حقوق داشته باشم. مگر رکورد دنیا را نزدم. مگر مدال آسیایی ندارم. من در بین چهل ورزشکار آقا رکورد دنیا را زدم اما ریالی نگرفتم. من اگر امروز حقوقی داشتم که ناچار نبودم بروم سرکار. بیشتر تمرین می کردم و بدون شک نتیجه کارم خیلی بهتر می شد. شما فکر کنید بعد از کار بروید تمرین جانی دارید برای تیر زدن؟ با این حال شکر می کنم کار دارم خیلی ها همین را هم ندارند اما چرا ما نباید حقوقی داشته باشیم؟ سرمایه گذاری در ورزش هزینه زیادی نمی خواهد اما بازدهی زیادی دارد. موفقیت در دنیا. تضمین سلامت جامعه. پایین آمدن سطح بزهکاری و حتی هزینه های درمان. این ها کم نیستند.

 

با گفت وگوشونده در اینجا، بیشتر آشنا شوید

(نظرات مطرح شده در گفت وگو، دیدگاه توداک نیست و صرفا برای تضارب آرا، بازتاب داده شده است)

تولید شده در تحریریه toudak.ir