نقد نظام آموزشی کشور؛ «به خطایی بزرگ دست زده‌ایم»

توداک- کارشناسان می گویند که تا اواخر دهه 1360 نظام آموزش عمومی اگر نه کاملا برابر، حداقل نسبتا برابر بود و بتدریج به یک نظام آموزشی کاملا طبقاتی تبدیل شد.

احمد میدری، جامعه شناس و استاد دانشگاه هم در این باره معتقد است که آموزش عمومی در مدارس ایران همیشه اینگونه نبوده است. این دگرگونی بزرگ علل مختلفی داشت و پیامدهای بسیار شگرفی را بجای گذاشت.

 

آقای دکتر میدری! از نگاه شما شواهد طبقاتی شدن آموزش در جامعه چیست؟ چرا نظام آموزشی دگرگون شد؟ پیامدهای آن چیست و چه باید کرد؟

در اواخر دهه‌‌ 1360 دولت با کسری بودجه شدید روبرو شد. درآمد نفتی دولت از سالانه 30 تا 40 میلیارد دلار به 7 میلیارد دلار کاهش یافت به طوریکه دیگر دولت قادر به تامین بسیاری از هزینه‌ها نبود. رشد جمعیت و افزایش یکباره‌ زاد و ولد نیز به این مسئله دامن می‌زد. در کشوری که تا سال 1355 تعداد متولدین حدود 500 1 میلیون و ۲۰۰ هزار نفر بود در سال 1364 تعداد متولدین به 2 میلیون و 500 هزار نفر افزایش یافت. این متولدین 5 سال بعد به دبستان، 5 سال بعد به راهنمائی و سه سال بعد به دبیرستان می رفتند و باید به همین نسبت معلم، کلاس درس و سایر لوازم مورد نیاز مهیا شود.

به هرحال دولت وقت مدارس جدیدی که بار مالی کمتری داشته باشد در دستور کار قرار داد. مدارس غیرانتفاعی در سال 1367 مجوز فعالیت یافتند. هزینه این مدارس را خانواده‌ها پرداخت می کردند. در کنار این مدارس غیرانتفاعی مدارس دیگری راه‌اندازی شد. برخی از آنها با ایده تربیت کودکان با استعدادتر و برخی برای حمایت از خانواده شهدا و ایثارگران راه اندازی شدند. با راه‌اندازی این مدارس و توسعه فعالیت آنها در طول زمان مدارس دولتی تبدیل به مدارس گروه‌های کم درآمد یا کم‌نفوذ شدند. منظور از طبقاتی شدن مدارس نیز همین پدیده است مدارس برحسب قدرت خرید، استعداد و جایگاه اجتماعی و سیاسی تفکیک شدند. این تفکیک پیامدهای گسترده‌ای بر نظام آموزشی کشور و همه حوزه های زندگی مردم بجای گذاشته و خواهد گذاشت.

در کنار این مسئله نگاه به جایگاه دولت در جهان کاملا تغییر کرد. شواهد مختلف نشان داد که دولت مدیر خوبی برای اداره واحدهای صنعتی نیست و مداخلات دولت در قیمت کالاها و خدمات و متغییرهای کلان اقتصادی موجب مشکلات گسترده می‌شود. کاهش مداخلات دولت در واحدهای اقتصادی شروع شد اما این سیاست به سرعت به سایر بخش‌ها از جمله بخش‌های اجتماعی تعمیم داده شد. برخی از کشورها طرح تازه‌ای برای مدارس به اجرا درآوردند. الگوی کوپن آموزشی ایده‌ای برای کاهش مداخلات دولت در بخش آموزش عمومی و حضور بیشتر خصوصی بود. در این طرح سهم  هر دانش‌آموزان از بودجه دولت اعلام می‌شد و دانش‌آموزان و خانواده او می¬توانستند از این بودجه استفاده کنند و به مدارس خصوصی یا دولتی بروند. مدارس دولتی نیز به میزانی که در جذب دانش‌آموزان موفق بودند می‌توانستند بودجه بیشتری کسب کنند. هر چند این طرح هنوز در ایران اجرا نشده است اما فضای فکری آن بستر تغییر نظام آموزش عمومی بود. از آنجا که حضور دولت در هر بخشی پدیده ای بد یا مذموم فرض می‌شد حضور کمتر دولت در آموزش عمومی نیز مورد استقبال گروه‌های مختلف قرار می‌گرفت.

بتدریج دلایل دیگری برای سهم بیشتر بخش خصوصی یا غیردولتی در نظام آموزش عمومی آشکار یا متولد شد. یک مفروض شاید درست اما با پیامدهای بسیار منفی مبنای صدور مجوز مدارس غیرانتفاعی قرار گرفت. مدیران و کارکنان وزارت آموزش و پرورش بیش از سایر افراد صلاحیت مالکیت و مدیریت مدارس غیرانتفاعی را دارند. این سیاست بستر تعارض منافع گسترده در این وزارتخانه شد. مدیران مدارس، مدیران ستاد وزارتخانه و معلمانی که می‌توانستند مجوز مدارس غیرانتفاعی را کسب کنند وارد مرحله جدیدی از زندگی اقتصادی می‌شدند. شواهد پراکنده نشان می‌دهد که بنیانگذاران مدارس غیردولتی عموما از مدیران دولتی بودند. برخی از افرادی که از گسترش مدارس غیردولتی منتفع می‌شدند از عوامل طبقاتی شدن مدارس ایران در سال‌های بعد بودند.

در حال حاضر علاوه بر مدارس دولتی و مدارسی که برای گروه‌های خاص مانند مدارس عشایر و مدارس ایرانیان خارج از کشور باید وجود داشته باشد 17 هزار و 915 مدرسه غیردولتی، 1359 مدرسه شاهد، 11 هزار 369 مدرسه ایثارگران، 697 مدرسه تیزهوشان در کشور وجود دارد.

پیامدهای طبقانی شدن مدارس در سال های اخیر چه بوده است؟

در سال 1396 معاونت رفاه اجتماعی و سپس وزارت آموزش و پرورش اطلاعاتی منتشر کردند که گوشه‌ای از نابرابری در نظام آموزشی را مشخص می‌ساخت. براساس تحلیل داده‌های مربوط به حدود 7 هزار نفر از دانشجویان دو دانشگاه شهید بهشتی و علامه طباطبایی در سال 1396، در دانشگاه شهید بهشتی 63 درصد از سه دهک پردرآمد و 11 درصد از سه دهک کم‌درآمد و در دانشگاه علامه طباطبایی 61 درصد از سه دهک پردرآمد و 11 درصد از سه دهک کم‌درآمد بوده‌اند (دفتر مطالعات رفاه اجتماعی-

وزارت تعاون، کار، و رفاه اجتماعی، 1396). در سال 1399 دهک‌بندی و احتمال شغل برای همه فارغ‌التحصیلان دانشگاهی در اختیار وزارت علوم قرار گرفت که تاکنون منتشر نشده است.

وزارت آموزش و پرورش اطلاعات تکان دهنده ای از تفاوت مدارس منتشر ساخت که بخوبی طبقاتی شدن نظام آموزش عمومی و پیامد آن را نشان می‌دهد.  براساس اطلاعات این جدول که کاملا موثق است و براساس کد ملی دانش‌آموزان وزارت آموزش و پرورش و سازمان سنجش استخراج شده است 53 درصد از دانش‌آموزان پایه دوازدهم کشور در مدارس دولتی درس می‌خوانند اما تنها کمتر از ده درصد از آنها موفق شده‌اند رتبه کمتر از سه هزار را بدست آورند. یعنی از هر 1000 دانش‌آموزان دولتی تنها 2.7 دانش‌آموزان می‌تواند رتبه کمتر از سه هزار داشته باشد. اما در مدرسه استعدادهای درخشان از هر 1000 دانش‌آموزان بیش از 140 دانش‌آموز به این رتبه دست خواهد یافت. در مدارس غیر انتفاعی از هر 1000 دانش‌آموزان 12.5 نفر رتبه خوب یعنی کمتر از سه هزار خواهد داشت.

 

عدم موفقیت مدارس غیرانتفاعی یکی از آقات پنهان طبقاتی شدن مدارس را نشان می‌دهد. مدارس غیرانتفاعی با وجود اخذ هزینه‌ای زیاد نسبت به مدارس استعدادهای درخشان که مدارس دولتی محسوب می‌شوند توفیق چندانی ندارند. به عنوان یک مشاهده مدارس غیرانتفاعی عموما حقوق کمتری به کادر آموزشی خود می دهند. جدا از مدارس بسیار خاص و مدرسان مشهور سطح حقوق معلمان دولتی بالاتر از مدرسان غیردولتی است. همچنین مدارس دولتی  فضای بیشتری دارند اما با این وجود چرا خانواده های پردرآمد بچه‌های خود را به مدارس دولتی نمی‌فرستند.

بدترین پیامد طبقاتی شدن مدارس، بی‌صدا شدن طبقات محروم و کم اهمیت شدن مدارس دولتی است. زمانی که در دهه 1360 مدارس اقشارکم درآمد و پردرآمد یکی بود و مسئولین فرزندان خود را به مدارس دولتی می فرستادند هر مشکلی در مدرسه دولتی مسئله ای مهم بود. چنان که امروز اگر آب آشامیدنی و برق با مشکلی برخورد کند مسئله ای مهم است زیرا هم مسئله رئیس جمهور و هم مسئله افراد بسیار فقیر است. خانه رئیس‌جمهور خوشبختانه از همان آب و برقی استفاده می‌کند که همه مردم دارند. این مسئله را اقتصاددان مشهور آلبرت هیرشمن مطرح کرد که هرگاه در امور زیربنائی و خدمات اجتماعی سفره طبقات پائین از سفره افراد متنفذ و پرقدرت جدا شود با تنزل کیفیت و کم اهمیت شدن خدماتی روبرو خواهیم شد که طبقات کم درآمد از آن استفاده می‌کنند. جالب آن که دود این وضعیت در چشم همه از فقیر تا پولدار و حتی مسئولین می رود. به همین نکته قبل توجه کنید که چرا علیرغم کیفیت خوب برخی از مدارس دولتی خیلی ها مدرسه غیرانتفاعی را ترجیح می دهند. افراد متنفذ و پولدار بچه های خود را به مدارسی می‌فرستند که عموما فضای کمتری دارند و معلوم نیست مدرسان آنها از معلمان دولتی با کیفیت تر باشند زیرا نمی خواهند بچه های خود را به جزیره‌ای از بچه‌های فقیر بفرستند بلکه در جزیره‌ای درس بخوانند که همکلاسی های آنان پولدار و متنفذ باشند. به لحاظ تربیتی این امر برای خانواده های پولدار هم فاجعه آمیز است زیرا فرزندانشان قدر نعمت‌های خود را نمی¬دانند و در دام احساس عقب ماندگی و چشم هم چشمی‌های پایان ناپذیر می افتند.

در ابعاد کلان نیز این مسئله پیامدهای منفی داشته است. آمار پراکنده نشان می‌دهد تا اواخر دهه 1370 سهم بودجه آموزش و پرورش 17 درصد بوده است، این نسبت در پایان دهه 1380 به هشت درصد و امروز پس از رتبه بندی معلمان حداکثر به 11 درصد رسیده است. این کاهش نتیجه همان کم اهمیت‌شدن امر آموزش عمومی است. چه کسی جز معلمان نگران بودجه آموزش و پرورش است و پولدارها سفره خود را از آموزش دولتی جدا کردند.

به نظر شما برای خارج شدن از این وضعیت چه باید کرد؟

سیستم ها نه یک روزه خراب می شوند و نه خلق الساعه اصلاح می شوند. قدم اول خودآگاهی جمعی است. باید بدانیم به خطائی بزرگ دست زده ایم و باید روند را تغییر دهیم. ابعاد طبقاتی شدن مدارس را به بحث عمومی تبدیل کنیم و البته در کنار آن به راه حل بیاندیشیم. گام دیگر شاید الزام ممنوعیت ثبت نام فرزندان مدیران و کارکنان دولتی در مدارس غیردولتی باشد. شاید گام مهم دیگر اجرای مقررات تعارض منافع باشد. هیچ مدیر دولتی در آموزش و پرورش نباید مدرسه غیرانتفاعی داشته باشد. گام مهم دیگر احتمالا اجرای مقررات مربوط به نحوه مشارکت مردم و معلمان در مدیریت مدارس دولتی است. باید بر سر مسئله و راه حل آن گفت وگو کنیم.

 

با گفت وگوشونده در اینجا، بیشتر آشنا شوید

(نظرات مطرح شده در گفت وگو، دیدگاه توداک نیست و صرفا برای تضارب آرا، بازتاب داده شده است)

تولید شده در تحریریه toudak.ir