نقد ناتمام ورزشکاران؛ «موفقیت قهرمانان با تلاش شخصی به‌دست آمده است، نه برنامه‌ریزی اصولی»

توداک- ورزشکاران بسیاری هستند که روزگاری بهترین های قاره و حتی جهان بوده اند اما امروز در گوشه ای، غمگین و فراموش شده، به کار دیگری مشغولند. یا حتی قهرمانانی هستند که در میدان اند، اما تنها.

مشکل مدیریت در ورزش، بحث تازه ای نیست، اما حل نشده است هنوز. علی مظاهری کاپیتان و مربی سابق بوکس ایران با یک طلا، یک نقره و یک برنز بازیهای آُسیایی، این موضوع، را یکی از مهم ترین مشکل عرصه ورزش کشور می داند.

 

علی مظاهری یکی از منتقدان همیشگی ورزش به خصوص بوکس است. چرا؟

هرکسی که دلش برای ورزش این کشور بسوزد، نمی تواند چشم بر واقعیت ها ببندد و با انتقاد از مشکلات، سعی می کند گامی در راستای حل و فصل آن بردارد. مسئله فقط همین است و بس.

 اما ایستادن در صف منتقدان می تواند مانعی برای حضور در بدنه ورزش باشد.

حضوری که تاثیر مثبتی در پی نداشته باشد، اصراری بر آن نیست. اتفاقا شما وقتی در بطن کار هستید باید انتقاد کرده و شنونده انتقادها باشید تا بتوانید دردی از ورزش دوا کنید. تعریف و تمجید و چشم بستن روی مشکلات نه فقط سودی ندارد که خیانت به ورزش است.

مشکل چیست که در هر رشته شاهد حجم بالایی از منتقدان هستیم. خصوصا که اهم این منتقدان قهرمانان، ورزشکاران یا مربیان سابق هستند.

مشکل حرف زدن است. مشکل نوع نگاه آقایانی است که مسئولیت دارند و اگر ورزشکاران و مربیان در صف نخست منتقدان هستند به این دلیل است که از نزدیک شاهد مشکلات بوده و هستند. مشکلاتی که اگر چه بارها و بارها به زبان آمده اما چون گوشی برای شنیدن آن وجود نداشته هرگز حل و فصل نشده و نه فقط همچنان به قوت خود باقی است، که بیشتر و بیشتر هم شده است.

یعنی اصلی ترین مشکل ورزش مدیرانی هستند که شعار می دهند؟ بی آنکه قصدی برای عمل کردن به شعارهای خود داشته باشند؟

بله. ببینید ، ما باید از پایه شروع کنیم. مشکلات زیاد است. اما مهم ترین آن حضور افرادی در راس امور است که نه تنها از دانش لازم برخوردار نیستند، که دلسوز ورزش هم نیستند. متاسفانه اکثر مدیران ورزشی ما به فکر حفظ جایگاه خود هستند نه حل مشکلات ورزش. شاید به همین دلیل است که شاهد موفقیت های مقطعی هستیم. چون اصولی و از پایه کار نکردیم و موفقیت های ما را ورزشکارانی رقم می زنند که علاقه و تلاش شخصی آنها را به قله های افتخار رسانده، نه برنامه ریزی های اصولی و مدون!

برای حل این مشکل باید چه کرد؟

ما باید از پایه شروع کنیم. این که بگویم مشکل چیست  و فقط بنشینیم بر سر آن صحبت کنیم که مشکل حل نمی شود. ما باید برنامه ریزی کنیم. یک برنامه اصولی ، جامع و مدون داشته باشیم. باید برای هر فردی که وارد ورزش می شود از همان ابتدا برنامه داشته باشیم تا زمانی که وارد عرصه قهرمانی شد، وا نمانیم . باید شرایطی را فراهم کرده و خدماتی ارائه دهیم که هر ورزشکاری که وارد قصد ورزش کردن حرفه ای را دارد، به دلیل هزینه های بالای ورزش یا نداشتن شغلی برای تامین خانواده پا پس نکشد. چرا که در آن صورت همه سرمایه گذاری و هزینه ای که روی او شده هدر می رود و این به سود ورزش نیست.

این شاید یکی از بزرگترین مشکلات ورزش کشور باشد. دلسرد شدن ورزشکاران به دلیل مشکلات مالی یا نداشتن شغل مناسب.

بله. متاسفانه این یک واقعیت است. البته نمی توانیم انتظار داشته باشیم که دولت برای هر ورزشکار یا قهرمانی یک شغل دولتی پیدا کند. نه. اما می توانیم با اجرایی کردن یک روند اصولی، برنامه ای بریزیم که هر فردی که وارد ورزش می شود از خدماتی بهره مند شود که  بتواند از عهده  هزینه های ورزش حرفه ای و قهرمانی برآید. این برنامه شاید در نگاه اول اندکی هزینه بر باشد اما در ادامه می تواند هزینه های اعمال شده را جبران کند.

یعنی استفاده از ورزشکاران بازنشسته در بدنه ورزش؟

این یکی از راهکارهای موجود است. حمایت ورزشکاران بی شک موفقیت های قابل توجه آنها را به دنبال دارد. این به خودی خود هزینه های انجام شده را جبران می کند. چرا که نه فقط پرچم کشور را بر فراز دنیا بالا می برد، کاری که انجام آن در دیگر حوزه ها مستلزم هزینه هایی به مراتب سنگین تر است. فرهنگ ایران را به دنیا معرفی می کند. دست آخرنیز ما ورزشکاری با کوله باری از تجربه داریم که می توان از دانش و اندیشه او در سایر جهات استفاده کرد. برای نمونه می توان شرایطی فراهم کرد که وارد عرصه مربیگری یا حتی مدیریت ورزش شود و این خود یعنی اشتغال زایی.

اتفاقا انتقاد به استفاده از مربیان خارجی یکی از مسائلی است که ورزش ایران همواره با آن دست و پنجه نرم می کند و هزینه زیادی را روی دست ورزش می گذارد. اما آیا می توان روی مربیانی که از این طریق به حضور خود در ورزش ادامه می دهند حساب کرد؟

بله.ما مربیان خوبی در ایران داریم که نه فقط از توانمندی های زیادی برخوردار هستند که با علم روز دنیا نیز نا آشنا نیستند. اما در کنار این مربیان می توانیم از ورزشکارانی که به دوران بازنشستگی رسیدند استفاده کنیم. علاوه برآن نمی توان از آنها به عنوان مشاور نیز استفاده کرد. ما می توانیم انتظار حضور ورشکاران را در مجلس داشته باشیم اما نمی توانیم انتظار داشته باشیم اهم نماینده های مجلس ورزشکار باشند. اما می توان از ورزشکاران به عنوان مشاور در کنار نماینده ها استفاده کرد. این مسئله باعث می شود تصمیماتی که در مجلس برای ورزش گرفته می شود اصولی تر باشد و کاربردی به مراتب بهتر داشته باشد. علاوه بر آن می توان در شرکت ها ارگان های مختلف نیز از حضور ورزشکاران استفاده کرد و بهره مند شد. اما به شرط اینکه اشتغال زایی و معیشت ورزشکاران برای ما دغدغه باشد تا برای حل و فصل آن گام بردایم. اما گامی اصولی همراه با بررسی های همه جانبه که جای ثواب کردن کباب نشویم. دولت نمی تواند حقوق همه ورزشکاران و قهرمانان را بپردازد اما اگر بخواهد، می تواند با استفاده اصولی از آنها در سمت هایی که کارآیی دارند، بیشترین بهره را از آنها ببرد و یکی از اصلی ترین معضلات ورزش که شغل ورزشکاران است را تا حد زیادی حل کند. چرا که فراموش کردن ورزشکاران و قهرمانانی که دوران قهرمانی آنها به پایان می رسد،مسکوت گذاشتن کوله باری از تجربه و سرمایه ای گرانبهاست.

فکر می کنید این دیدگاه تا چه اندازه می تواند در روحیه و انگیزه ورزشکاران یا حتی تشویق افراد برای روی آوردن به ورزش تاثیرگذار باشد؟

بسیار زیاد. ورزشکاری که بدون دغدغه مالی و تامین نیازهای خانواده تمام تمرکز خود را روی ورزش بگذارد، بی شک بهترین نتیجه را کسب می کند. در مقابل ورزشکاری که ورزش نه فقط دردی از آن دوا نکرده و برعکس، بر مشکلات او نیز افزوده هر اندازه هم که عشق و علاقه اش به ورزش و حتی افتخار آفرینی برای کشورش زیاد باشد ، گاهی ناچار می شود بین خانواده و ورزش یکی را انتخاب کند. از سوی دیگر بر کسی پوشیده نیست که مردم جامعه به خصوص جوانان، ورزشکاران را الگوی خود قرار می دهند . حال شما تصورش را بکنید ورزشکاری که با کسب مقام ها و عنوان های در خور توجه نتوانسته باشد زندگی آینده خود را به ساده ترین شکل ممکن تامین کند،آیا می تواند جوانان را برای حضور در ورزش تشویق کند ؟

بی شک همان اندازه که موفقیت ورزشکاران باعث تشویق جوانان برای روی آوردن به ورزش می شود، مشکلات آنها به خصوص در زمینه معیشت باعث می شود که جوانان و خانواده ها برای حضور در ورزش دچار تردید شوند. خصوصا این روزها که همه دغدغه تامین آینده خود را دارند. از سوی دیگر اکثر ورزشکاران از قشر ضعیف و متوسط جامعه هستند که برای تغییر شرایط خود به ورزش روی می آورند. اما وقتی نتوانند شرایط را تغییر دهند و اوضاع شان به دلیل هزینه های بالای ورزش بدترهم شود، دیگر انگیزه ای برای دامه دادن ندارند.

 

البته در این بین گاهی شاهد وعده هایی هم از سوی مسئولین هستیم.

بله . وعده هایی که کمتر شاهد عملی شدن آن هستیم و این تاثیر منفی زیادی روی ورزشکاران، قهرمانان و حتی مردم جامعه می گذارد. ورزش ما مشکلات زیادی دارد. مشکلات مالی وزشکاران. مشکلاتی که مانع از اعزام آنها به مسابقات مختلف می شود. مشکلات معیشتی و عدم داشتن شغل ثابت که آینده آنها را تضمین کند . اما بزرگترین مشکل ورزش ما مدیرانی هستند که حرف می زنند و کوچکترین گامی برای عملی کردن حرفها و وعده های خود برنمی دارند. ما باید از مدیرانی استفاده کنیم که علاوه بر دلسوز بودن کار بلد هم باشند . از سوی دیگر باید بر رفتار و عملکرد این مدیران نظارت داشته باشیم تا هرجا نتوانستند، در جا زدند یا اشتباه کردند اقدامات لازم را انجام دهیم. مماشات با مدیرانی که نه فقط دردی از جامعه ورزش برنمی دارند، که باری هم روی دوش ورزشکاران می گذارند ، خیانت به ورزش کشور است. من اگر امروز می توانم گامی برای ورزش بردارم باید حمایت شوم اما به محض اینکه نتوانستم باید جای خود را به فردی اصلح بدهم. مشکل ورزش این است که مدیران براساس شایسته سالاری و توانایی هایی که باید داشته باشند انتخاب نمی شوند و بر عملکرد آنها نیز هیچ گونه نظارتی وجود ندارد.

اما همه تقصیرات را هم نمی توان بر گردن مدیران انداخت می توان؟

ببینید بگذاردی به یک مورد دیگر اشاره کنم. یکی از مشکلات ورزش ایران مهاجرت نخبه هاست . نخبه هایی که اکثرا به دلیل شرایط نامناسب مالی تن به مسابقه دادن زیر پرچم کشوری دیگر می دهند . اما برخی نیز به این دلیل جلای وطن می کنند که فرصت فیکس شدن ندارند و از آن جایی که بهار قهرمانی بسیار کوتاه است، شانس خود را در جایی دیگر امتحان می کنند. اما فکر می کنید اگر ما به صورت حرفه ای برنامه ریزی کرده و اصولی پیش برویم چنین اتفاقاتی را شاهد خواهیم بود ؟ ما می توانیم راهکارهای عملی ارائه دهیم می توانیم تیم ملی الف ب و … داشته باشیم و هر تیم را برای مسابقاتی متفاوت اعزام کنیم. در این صورت هم شاهد رقابت ورزشکاران هستیم و هم دیگر کسی به دلیل شانس کم در فیکس شدن مهاجرت نمی کند. همه اینها به نگاه مسئولین ورزش برمی گردد. به اینکه افق دیدشان تا کجاست. آیا ترجیح می دهند شعار بدهند یا نه کار کنند . کار کردن سخت نیست فقط باید بخواهیم. ما می توانیم از مدارس شروع کنیم.

در بحث استعداد یابی؟

یکی از موارد می تواند استعداد یابی باشد. از مدارس که کار را شروع کنیم یعنی از همان آغاز کودک و نوجوان خود را در مسیری درست و سالم قرار می دهیم. روی آوردن به ورزش تمامش در قهرمانی ختم نمی شود . ورزش سلامت جامعه را تضمین می کند. بی دلیل نیست که می گفتند عقل سالم در بدن سالم. سلامت جامعه یعنی کمتر کاهش هزینه های دارویی و پزشکی. از طرف دیگر وقتی فرزندانمان را در محیطی ورزشی تربیت می کنیم ، تا حد زیادی می توانیم در پایین آمدن سطح بزهکاری در جامعه موثر باشیم. در کنار این مسائل بحث استعداد یابی هم پیش می آید. می توانیم استعدادها را از مدارس کشف کرده و در راستای شکوفایی آنها سرمایه گذاری کنیم. اما سرمایه گذاری که نهایت آن کسب چند مدال نباشد.

و این یعنی برچیده شدن تفکرات گلخانه ای.

تقریبا. مدیرانی که تا نوک بینی خود را می بینند همواره نتیجه گرا هستند و این نوع دیدگاه باعث می شود که به سمت سیستم گلخانه ای پیش برویم. اما آینده نگر که باشیم روی استعداد یابی برنامه ریزی و سرمایه گذاری می کنیم تا دیگر دنبال تک ستاره ها نباشیم و با افول یک ستاره یا بازنشسته شدن آن دستمان در پوست گردو نماند. این ها همه واقعیت ها و مشکلات ورزش است که سالهاست به سادگی ا ز  کنار آن گذشته ایم. به طوریکه دیگر کار برایمان نشدنی به نظر می رسد در حالی که کار نشد ندارد . فقط باید خواست. باید انتخاب درست داشت . خوب که بکارید خوب هم برداشت و درو می کنید.

 می توان این طور نتیجه گیری کرد که برای حل مشکل اول باید ان را پذیرفت؟

بله. وقتی بپذیریم اشتباه کردیم یا اشتباه رفتیم می توانیم جبران کنیم. برای نمونه خورده گرفتن به ورزشکارانی که مهاجرت کردند کار ساده ای است. اما این ساده ترین کاری است که می توانیم بکنیم  و البته بی فایده ترین کار. درحالی که اگر بنشینیم ببینیم چرا چین اتفاقی رخ داده می توانیم با اتخاذ تصمیمی درست مانع از تکرار ان شویم. شک نکنید که زندگی در غربت کار ساده ای نیست. از سوی دیگر برای ورزشکار هیچ چیزی لذت بخش تر از این نیست که بتواند پرچم کشورش را در دنیا به اهتزاز در اورد. اما باید دید چرا یک ورزشکار غم غربت را به جان می خرد و برای کشوری دیگر مسابقه می دهد. اگر جای گرفتن انگشت اتهام به سوی این ورزشکاران ، این انگشت را به سمت خودمان بگیریم می توانیم برای همیشه مانع از تکرار چنین اتفاقی شویم. اما این زمانی ممکن است که شما دلسوز روزش باشید و همه هم و غم تان ورزش باشد نه حفظ جایگاهی که دارید.

می توان از خیلی مسائل زد و برای ورزش هزینه کرد. چرا که هزینه کردن در ورزش سود دهی خوب و چند وجهی دارد. سرمایه گذاری روی ورزش به معنای سلامت جامعه و دور نگه داشن آن از بزهکاری است. در کنار این مسائل مهم افتخار آفرینی در دنیا و به رخ کشیدن توانمندی های جوانان یک کشور نیز از جمله موراد حائز اهمیتی است که در هیچ حوزه دیگری نمی توان چون ورزش آن را به تصویر کشید. خصوصا که ورزش سالهاست دیگر به یک صنعت در دنیا تبدیل شده است . صنعتی پولساز که ضمن الگوسازی می توان به واسطه آن فرهنگ جامعه را نیز تغییر داد قبل تر ها ورزش تنها یک تفریح بود که در نهایت می توانست سلامت فرد را به دنبال داشته باشد اما الان ورزش یک علم است. یک شغل و اهرمی برای شکل دادن به جوامع و ما باید از این توانمندی به درستی استفاده کنیم. کاری که تا به امروز در انجام آن لنگ زده ایم.

کلام آخر؟

نگاهمان را تغییر دهیم. مطالبه گر باشیم . اما قبل از ورزشکار از مدیرکل های ورزش استانها. از مسئولینی که کار را در دست دارند. از انهایی که فقط به فکر قشنگ حرف زدن هستند. از آنهایی که تنها شعار دادن را بلد هستند. برنامه ریزی داشته باشیم. برنامه ای اصولی که ضمانت اجرایی داشته باشد. ایران استعدادهای ناب زیادی در هر رشته ای دارد اما سالهاست که استعدادهای زیادی هدر می رود یا هرگز کشف نمی شود. اما با یک برنامه ریزی اصولی و مدون ، با به کار گیری مدیرانی دلسوز و کار بلد می توانیم به قطبی قدر در ورزش تبدیل شویم. به شرط انکه اگر یک کلمه حرف می زنیم ده کلمه عمل کنیم که حرف به تنهایی دردی از ورزش دوا نمی کند

 

با گفت وگوشونده در اینجا، بیشتر آشنا شوید

(نظرات مطرح شده در گفت وگو، دیدگاه توداک نیست و صرفا برای تضارب آرا، بازتاب داده شده است)

تولید شده در تحریریه toudak.ir