جای خالی یک ضرورت؛ «مشکل امروز ورزش ایران عدم استقبال اسپانسرها است»

توداک- آیا ورزش، امری تزئینی و ویترینی است؟ پاسخ به این پرسش به عقیده بسیاری از افراد آگاه، منفی است، چرا که ورزش کارکردهای مثبت اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی یا حتی سیاسی منحصربه فردی برای جوامع دارد.

اما برای بهره مندی از موقعیت ورزش، می باید که ابزار و زمینه های درست آن فراهم شود. یکی از این لازمه ها، اسپانسر یا حامی مالی است. عبدالعظیم آل کثیر داور سابق فوتبال درباره معضلات ورزش، از تجربه های بسیارش می گوید.

 

سالها به عناوین مختلف در ورزش حضور داشتید. از داوری و سرپرستی در فوتبال ، کمیته داوران و هیئت فوتبال گرفته تا ریاست اداره ورزش و جوانان شوش و حالا هم مشاور ارشد اداره کل ورزش استان خوزستان. با توجه به تجربه سالها حضور در ورزش فکر می کنید مشکل ورزش کشور چیست؟

اجازه بدهید قبل از پرداخت به مشکلات ورزش به اهمیت ورزش و چرایی پرداخت به آن صحبت کنیم.

 

یعنی به این بپردازیم که اصلا چرا باید ورزش کنیم؟

بله. دقیقا ورزش سلامت جامعه را تضمین می کند. پس هر اندازه در ورزش سرمایه گذاری شود، هزینه های درمان و حتی بزهکاری در جامعه کاهش می یابد. در واقع هر اندازه جوانان یک جامعه بیشتر به سمت ورزش کشیده بشوند و سرانه ورزش آن کشور بالاتر برود، سرانه درمان و بزه در آن جامعه کاهش می یابد. ضمن اینکه روی آوردن به ورزش باعث می شود اصل اخلاق مداری و پهلوانی در جوانان یک جامعه نهادینه شود. یعنی آموزش های درست اخلاقی از طریق ورزش به جامعه جوان کشور که سلامت آن تضمین سلامت جامعه است. چه سلامت جسمانی و چه سلامت روحی آن. اینها در واقع جزئی از دلایل اهمیت توجه به ورزش در هر جامعه ای است.

 

یعنی تضمین سلامت جسم و روان جامعه در گرو توجه و اهمیت دادن به ورزش است؟

دقیقا. اما همه منفعت توجه و روی آوردن جوامع به ورزش در بعد داخلی (سلامت و رشد اخلاقی) خلاصه نمی شود. از دیگر جنبه های مثبت و حائز اهمیت ورزش این است که شما از این حوزه می توانید با هزینه ای به مراتب کمتر از دیگر حوزه ها به نتایجی به مراتب درخور توجه تر دست یابید. یعنی در اصل شما در ورزش خیلی راحت تر می توانید پرچم کشورتان در در دنیا به اهتزاز در آورید تا حوزه هایی چون اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و حتی فرهنگی. چرا که بعد تبلیغاتی که ورزش دارد، هیچ حوزه دیگری ندارد. برای نمونه شما نگاه کنید چند ماه قبل مراکش چطور توانست نام خود را در جام جهانی بر سرزبانها بیندازد. کشوری که با وجود تیم هایی چون برزیل ، آرژانتین، آلمان٬‌انگلیس و…. هیچ شانسی برای دیده شدن نداشت اما به واسطه چند موفقیت در فوتبال نامش چندان بر سرزبانها افتاد که بعید است تا سالها از ذهن مردم دنیا پاک شود. درحالی که مراکش درهیچ حوزه ای نمی توانست تا این اندازه خودش را مطرح کند. اتفاقی که سالها قبل برای کرواسی با ایستادن بر سکوی سوم جهان رخ داد و پای مربیان کروات را به فوتبال دنیا و البته ایران باز کرد.

پس در واقع می توان گفت سرمایه گذاری در ورزش نه فقط در زمینه سلامت و کسب افتخار برای کشور بازدهی دارد، که می‌تواند باعث سودآوری در سایر حوزه ها از جمله گردشگری نیز بشود. اینطور نیست؟

 بله. شما در ورزش به واسطه گرفتن میزبانی، چه در بازیهای بین المللی چه داخلی، می‌توانید داشته های فرهنگی اجتماعی و گردشگری خود را معرفی کرده و حتی از این طریق درآمدزایی کنید. شما نگاه کنید قطر در همین جام جهانی اخیر تا چه اندازه فرهنگ خود را به مردم دنیا معرفی کرد. بی شک این کشور هزینه های هنگفتی برای انجام این کار متقبل شد اما تا این سرمایه گذاری تا سالها بعد برای قطر بازدهی خواهد داشت. چه بسا بسیاری از گردشگران که حتی تصورش را هم نمی کردند که روزی راهی قطر شوند بار دیگر چنین تجربه ای را تکرار کنند. یا حتی تیم ها برای برپای اردوهای تدارکاتی از کمپ های این کشور استفاده کنند.

 

یعنی هزینه ای که در ورزش می شود هر اندازه هم که هنگفت باشد خیلی زود به صورت چند برابری برخواهد گشت؟

دقیقا. این امتحان تجربه پس داده ای است که سالهاست کشورهای مطرح دنیا انجام می دهند.

 

اما سرمایه گذاری در ورزش نیازمند حضور اسپانسرهای مطرح و قوی است.

بله و یکی از عمده مشکلات امروز ورزش ایران عدم استقبال اسپانسرها است درحالی که در دنیا اسپانسرها حرف اول را در ورزش می‌زنند و باعث رونق و پیشرفت این رشته می‌شوند. خصوصا از زمانی که ورزش به یک صنعت در دنیا تبدیل شده و کشورها سعی دارند با موفقیت در این حوزه سری در سرها در آورده و خود را مطرح کنند.اما در ایران زمینه برای حضور اسپانسرها مهیا نیست.برای نمونه در دنیا اسپانسرها در صورت سرمایه گذاری در ورزش، با طرح های تشویقی چون معافیت از مالیات مواجه می‌شوند. خب این بهترین دلیل برای استقبال آنها از ورزش است. هم از مالیت معاف می‌شوند و هم دیده می‌شوند و هم چند برابر پولی ‌که هزینه می کنند را در می آورند. اما در ایران مشکلات زیادی سرراه اسپانسرها وجود دارد. از عدم وجود طرح های تشویقی و عدم معافیت مالیاتی گرفته تا نبود حق پخش تلویزیونی. به همین خاطر هم هست که هیچ دلیل موجهی وجود ندارد اسپانسرها وقتی نه شرایطی برای دیده شدن دارند و نه می‌توانند هزینه ای را که سرمایه گذاری کردند برگردانند، از حضور در ورزش استقبال کنند.

 

و دود این مسئله به چشم ورزشکاران هم می رود.

بی شک. عدم حمایت اسپانسرها از ورزش در کنار اندک بودن بودجه در این حوزه باعث می‌شود ورزشکاران نتوانند از طریق ورزش امورات زندگی خود را بچرخانند.خصوصا یک ورزشکار حرفه ای. چرا که هزینه های ورزش قهرمانی بسیار بالاست و ورزشکار حرفه ای به دلیل ساعت های زیاد تمرینی که در طول روز دارد نمی‌تواند هم زمان شغل ثابتی هم داشته باشد و اگر هم داشته باشد بی شک خستگی ناشی از آن در تمریناتش تاثیر منفی خواهد گذاشت.به همین دلیل گاها شاهد آن هستیم که ورزشکاران باوجود کسب عنوانها و افتخارات قابل توجه، قید ورزش قهرمانی را زده و دنبال تامین زندگی خود میروند. به هر حال ورزشکار هم زندگی شخصی خودش را دارد و زندگی او هم خرج دارد و طبیعی است وقتی نتواند باوجود کسب افتخارات در ورزش از عهده هزینه های زندگی شخصی خود برآید، ناچار است تصمیمی برخلاف میلش بگیرد تا شرمنده خانواده اش نشود.

 

بدقولی مسئولان در اتخاد این گونه تصمیمات چه نقشی دارد؟

متاسفانه باید بگویم که بدقولی ها تاثیر بسیار زیاد و البته منفی در پی دارد. اینکه می‌شنویم به ورزشکار پاداش اتومبیلی داده می‌شود که بعدا به هر شکل و دلیلی از او پس گرفته می‌شود، کلید آپارتمان داده می‌شود پس گرفته می‌شود، وعده خانه داده می شود اما وقت تحویل ورزشکار متوجه می‌شود باید بابت آن پول داده شود، وعده سکه داده می شود اما حواله پر داخت می شود، اصلا جالب نیست. هیچ دلیلی ندارد وعده ای خارج از عرف و توانمان برای پرداخت پاداش بدهیم. این بدقولی ها سلب اعتماد می‌کند و باعث دلخوری و دلسردی ورزشکاران می‌شود و این نتیجه خوبی برای ورزش کشور ندارد. صداقت بهترین چیز ممکن است. شما وقتی پای وعده ای که می دهید بایستید، برای ورزشکار اهمیت بسیاری دارد. چون حس می کند برای او و موفقیتی که کسب کرده ارزش قائل هستید. اما تناقض در رفتار و گفتار مدیران و مسئولان باعث از بین رفتن روحیه و انگیزه ورزشکاران و قهرمانان می شود و این اتفاق خوبی نیست.چرا که نه فقط باعث دلسردی و کنار کشیدن ورزشکاران از دنیای قهرمانی می شود، که گاه حتی باعث مهاجرت آنها نیز می‌شود که در هر دو صورت سرمایه های مملکت هدر رفته است و مقصر این داستان ما هستیم که نتوانستیم با برنامه ریزی اصولی و مدیریت درست مانع از این اتفاقات ناگوار شویم.

 

 فکر نمی کنید این گونه برخوردها حتی میتواند باعث خدشه دار شدن وجه کشور ما در دنیا نیز بشود؟

ورزش در دنیا به یک صنعت تبدیل شده است. به همین دلیل به طور کامل و حتی ریز تر از آنچه که فکرش را بکنیم رصد می شود. به همین دلیل استفاده از مدیران و افرادی که کارآیی و توانمندی لازم را ندارد، باعث می‌شود زمام امور از دستمان در رفته و نتایجی حاصل شود که خوب نیست. ورزش ایران به مدیرانی کارآمد و توانمند نیاز دارد. نه افرادی که فقط قشنگ حرف می‌زنند و شعار می‌دهند. ما باید مشکلاتمان را خودمان و قبل از آنکه دیگران آنها را چماق کرده و بر سرمان بکوبند حل کنیم. خودمان اگر نقاط ضعف مان را نقد کرده و در راستای آن قدم برداریم فرصتی دست اقیار نمی افتد برای گربه رقصانی و دستاویز قرار دادن مشکلات و این می‌تواند مهم ترین مسئله باشد. اینکه قبول کنیم در کجاها ایراد داریم و برای حل آن جای حرف زدن یا دست پیش گرفتن، قدم برداریم به دیگران اجازه نمی دهد از آب گل آلود ماهی بگیرند.

 

در حالی که ورزشکاران می توانند بهترین سفیران هر جامعه ای باشند. سفیران صلح ٬‌دوستی و حتی فرهنگی.

بله. ورزش بهترین ابزار برای آن است که ما واقعیت ایران را آنطور که هست به دنیا نشان دهیم. نه آنطور که دیگران می‌خواهند و به تصویر می‌کشند. ما در هیچ حوزه ای نمی توانیم مثل ورزش با کمترین هزینه بهترین نتایج را بگیریم و حرفمان را در دنیا بزنیم.ایستادن بانوان بر سکوهای قهرمانی که نشانگر توانمندی های زنان ایرانی است آن هم در شرایطی که بسیاری سعی دارند اینگونه القا کنند که بانوان هیچ نقشی در جامعه ایران ندارند نمونه ای از دست یابی به نتایج قابل توجه در حوزه ورزش دارد و ثابت می‌کند سرمایه گذاری در ورزش کم هزینه ترین و در عین حال پر بازده ترین راه برای آن است که واقعیت کشورمان را در دنیا به تصویر بکشیم. مگر کم داشتیم نمونه هایی را که پرچم پر افتخار کشورمان در میان پرچم کشورهایی که روابط خوبی به لحاظ سیاسی با ما نداشتند قرار گرفته و بالاتر از پرچم کشورهای دیگر به اهتزاز در آمده است.

 

پس در واقع می توانیم بگوییم یکی از مشکلات بزرگ ورزش حضور مدیران ناکارآمدی است که توانمندی های لازم را ندارند و با تصمیمات سراسر اشتباه خود آسیب های جدی به این حوزه وارد می کنند؟

متاسفانه بله. ورزش ما با مشکلات زیادی مواجه است. از نادیده گرفتن الویت ها، بی توجهی به استعدادیابی و حفظ نخبه ها گرفته تا بی پولی ، نداشتن شغل، نداشتن زیرساختهای لازم، عدم خصوصی سازی اصولی ، بدقولی های مدیریتی و…. مشکلاتی که اما حل کردن آنها چندان هم سخت نیست فقط نیازمند صرف فعل خواستن است. اما به شرط استفاده از مدیرانی که براساس شایسته سالاری انتخاب شدند نه به واسطه لابی گری ها و….

به مسئله شغل اشاره کردید. این یکی از خواسته های اهم ورزشکاران است که توجه چندانی به آن نمی شود و به نظر می رسد همین یک مورد می تواند ورزشکاران زیادی را ناچار کند تا عطای ورزش کردن را به لقایش ببخشند.

دقیقا همین طور است. قبل از هرچیزی باید بپذیریم که ورزشکاران هم زندگی شخصی خود را دارند. زندگی که باید تامین شود و با توجه به تمرینات سنگینی که یک ورزشکار حرفه ای دارد، نمی تواند به راحتی شغلی برای خود دست و پا کند. البته تلاشهایی در این راستا شده نمی توانیم بگوییم که هیچ اقدامی انجام نشده است. آیین نامه هایی در این راستا برای استخدام نفرات اول تا سوم المپیک، پارالمپیک، بازیهای آسیایی و….تصویب شده اما مسئله آن است که این آیین نامه ها در مرحله اجرا با مشکل مواجه است. البته بودند ورزشکارانی که به واسطه همین آیین نامه های ابلاغ شده صاحب شغل شدند اما تعداد آنها خیلی زیاد نیست. درحالی که استخدام ورزشکاران یکی از مسائل مهم و مشکلات قابل توجهی است که نمی توان به سادگی از کنار آن عبور کرد. چرا که می تواند ورزشکاران ما را به جایی برساند که ناچار شوند ورزش را برای یافتن شغل و تامین نیازهای زندگی خود رها کنند و این بی شک به سود ورزش کشور نیست. اما اینکه چرا باوجود تصویب آیین نامه هایی دراین راستا باز هم ارگانها و نهادها در جذب ورزشکاران تردید دارند و از انجام این کار سرباز می زنند مسئله ای است که باید برای برداشتن باری از دوش جامعه قهرمان کشور گامی جدی و اساسی برداشت.

 

اینکه ورزش ایران هنوز نتوانسته خصوصی شود تا چه اندازه در بروز مشکلاتی که امروز شاهد آن هستیم دخیل است؟

در اصل یکی از مشکلات امروز ورزش ایران همین مسئله است. ورزش در دنیا به یک صنعت تبدیل شده است. اما شما در همین فوتبال که به عنوان پر طرفدار ترین ورزش دنیا محسوب می شود مقایسه کنید شاهد تفاوت های فاحشی خواهید بود. چرا که ورزش ما تا به امروز به بخش خصوصی ورود نکرده یا اگر هم کرده همراه دولت بوده است. نمی خواهم از هیچ تیمی نام ببرم اما تیم های به ظاهر خصوصی را هم که رصد کنید شاهد حمایت های زیرپوستی دولت هستیم.

 

گفتید فوتبال. به نظر می رسد علاقه به این روزش باعث شده طی سالهای اخیر شاهد اقداماتی برای خصوصی سازی در فوتبال باشیم اما این مهم همواره با شکست مواجه شده است.

بله. این می تواند ناشی از شهرتی باشد که فوتبال دارد و یا علاقه برخی مدیران به این این رشته. برای نمونه در یک سازمانی مدیری علاقه زیادی به ورزش دارد و به سمت آن می رود. نمونه آن را داشتیم. علاقه یک مدیر به ورزش باعث حضورآن در فوتبال شد و این مسئله به صورت چشم و هم چشمی در بسیاری از شهرها مطرح شد به طوریکه تصمیم گرفتند هر شهر در یک رشته فعالیت کند. اما وقتی تغییراتی در آن سازمان ایجاد می شود ممکن است مدیر بعدی علاقه ای به حضور در ورزش و هزینه کردن برای آن نداشته باشد. با این حساب وقتی می بیند حضور در ورزش برایش هیچ منفعت مالی ندارد، دست از هزینه کردن هم می کشد. چرا که نمی توان فقط هزینه کرد و انتظاری برای داشتن درآمد نداشت. از سوی دیگر عدم تجربه و آگاهی در این زمینه باعث شد تیم هایی که با اشتیاق و علاقه ایجاد شده بودند عمر طولانی در فوتبال و ورزش کشور نداشته باشند.

 

در این طور مواقع که مدیران دانش کافی در زمینه حضور در ورزش ندارند، حضور مشاوران ورزشی نمی تواند کارساز باشد؟ خصوصا که این اتفاق می تواند برای روزشی ها نیز اشتغالزایی کند.

وقتی بستر لازم برای انجام یک کاری مهیا نباشد حضور مشاور نمی تواند به تنهایی کافی باشد. کما اینکه برخی مدیران از کارشناسان خبره ای هم سود می برند اما به دلیل مهیا نبودن شرایط و اصول کار نمی توانند در مسیر موفقیت گام بردارند.

 

این نمی تواند یکی از دلایل عدم موفقیت بخش خصوصی در ورزش ایران باشد؟

یکی از دلایلی که بخش خصوصی موفق نمی شود این است که یک عشق و علاقه به تنهایی کافی نیست. یعنی مدیر باید دانش و تجربه لازم را در این زمینه داشته باشد و بتواند براساس اصول و قواعد درست گام بردارد و دوم اینکه شرایط مهیا نیست. مثل حق پخش تلویزیونی، استفاده از تبلیغات محیطی، حق کپی رایت و…. یعنی تا بستر لازم فراهم نباشد بخش خصوصی نه فقط نمی تواند حضورش مفید باشد که برعکس دردسر ساز و داستان ساز هم می شود. چرا که بخش خصوصی و اسپانسرها انتظار دارند با ورود به ورزش درآمد زایی کنند. اما وقتی نه بستر لازم فراهم است و نه طرح های تشویقی چون معاف شدن از مالیات را برایشان اجرا می شود نمی توان انتظار داشت بخش خصوصی یا اسپانسر علاقه ای برای ورود به ورزش از خودش نشان بدهد. چرا که سرمایه گذار انتظار دارد در قبال سرمایه ای که می آورد و هزینه ای که می کند، عایدی و درآمد داشته باشد. در برنامه چهارم و پنجم به جای کمک، ماده قانونی که اسپانسرها را تشویق می کرد به حضور در ورزش برداشته شد!

 

اما وقتی قرار به خصوصی شدن ورزش باشد قاعدتا دولت از هر گونه کمکی مخصوصا بخشیدن مالیت ها فاکتور می گیرد.

اساس مشکل ما در ورزش این است که این حوزه نه دولتی است نه خصوصی. البته یک بحث خصولتی هم وجود دارد اما ورزش ما حتی خصولتی هم نیست. به همین دلیل زمانی که نیاز به کمک دولت دارد ، دولتی می شود و زمانی که نیاز به استقلال خصوصی دارد ، خصوصی می شود. این یعنی یک با م و دو هوا! برای نمونه فدراسیون ها همواره ادعای استقلال دارند اما سربزنگاه با اولین مشکل تمام آنچه را در خصوص مجزا بودن از بدنه دولت به زبان آورده بودند به دست فراموشی سپرده و از دولت طلب حمایت مالی و…. دارند. مثل همین فدراسیون فوتبال که مدعی است هرگونه دخالتی از سوی وزارت ورزش و دولت به تعلیق فوتبال ایران می انجامد اما زمان پرداختی های مربیان که می شود دستش مقابل دولت دراز است و انتظار حمایت مالی دارد. انتظاری که وقت برگزاری بازیهای دوستانه، اردوهای تدارکاتی که و پرداخت پاداش ها نیز مشاهده می شود. اما مگر تا همین چند ماه قبل فدراسیون مدعی نبود که دولت حق هیچ گونه دخالتی ندارد اما چه می شود که وقتی پای انتخاب مربی که وسط می آید انتظار دارد جیبش را دولت پر کند؟

اساس مشکل همین است. هم در ورزش همگانی و هم ورزش قهرمانی و تا زمانی که این مسئله حل نشود، تغییر قابل توجهی را شاهد نخواهیم بود. یعنی یا باید دولتی باشیم یا خصوصی. یا زنگی زنگ یا رومی روم. نمی شود هر دم به سمتی بود. وقتی که کمک دولت لازم است دولتی باشیم و زمانی که نیاز به استقلال است خصوصی باشیم ! یعنی تا وقتی ورزش ما کاملا و صد در صد خصوصی نشود، بخش خصوصی حاضر نیست تمام و کمال قبول مسئولیت کند و هرجا که در بماند به خصوص در زمینه های مالی دستش را مقابل دولت دراز می کند و دولت هم حاضر نیست همه مسئولیت را بپذیرد. دولت همین الان در حوزه ورزش دارد بسیاری از اماکن خود را به بخش خصوصی واگذار می کند. چرا که بودجه لازم برای تکمیل و مدیریت پروژه های خود را ندارد و به همین دلیل هم آنها را بنا بر ماده های 88 و 27 به بخش خصوصی واگذار می کند.

 

اما این باعث گران شد ورزش برای عموم مردم نمی شود؟

صد در صد و زمانی که ورزش گران شود متاسفانه به مروز زمان از سبد خانواده حذف می شود و این بر سلامت جامعه هم تاثیر می گذارد. درحالی که شعار ما این است که هیچ چیز نباید گران شود اما وقتی به بخش خصوصی واگذار شود، بخش خصوصی قطعا به دنبال این است که به درآمدزایی و سود خود برسد پس قطعا ورزش گران می شود.

 

فکر می کنید چرا باوجود اینکه نتیجه برخی کارها مشخص است به انجام آن احتمام می ورزیم؟

مسئله این است که عمر مدیران ما کوتاه است. شما فولاد خوزستان را به عنوان یکی از باشگاههای مطرح کشور در نظر بگیرید. باشگاهی که همواره در رده های پایه کار کرده و توسط فولاد هزینه هایش پرداخت می شود و قاعدتا نباید مثل دیگر تیم ها مشکلات مالی داشته باشد. اما در طول یکی دو فصل اخیر چند مرتبه مدیریت آن دستخوش تغییرات شده است؟ این تنها یک نمونه است. اما مشت نشانه خروار است. یعنی مشکل مدیریتی است. تکلیف هیئت های ورزشی چه می شود وقتی اماکنی که سالهای سال دست مسئولان و دست اندرکاران ورزش بوده امروز به بخش خصوصی واگذار می شود. مثلا ما یک سالنی داریم، یک استخری داریم، یک استادیومی داریم، خب مدتها بود نیاز به بازسازی داشت و نتوانستیم ، دولت اعتبار کافی ندارد برای مدیریت٬‌به بخش خصوصی واگذار می کند. آیا فردا بخش خصوصی خود را مکلف می داند آن مکان را در اختیار هیئت های ورزشی یا اداره ورزش و جوانان قرار دهد؟ قطعا این کار را نمی کند. چرا که نمی شود آنها هزینه کنند بازسازی کنند و ما استفاده کنیم. گفتن برخی از این مسائل سخت است. گاهی نمی توان به همه موارد اشاره کرد اما این امروز درد و مشکل ورزش ماست.

 

به نظر می رسد با این کار قصد کاهش هزینه هایشان را دارند اما با گران شدن ورزش، هزینه های درمان بالا نمی رود و دولت ناچار نیست تاوان سرفه جویی که در ورزش کرده بود را چند برابر پس دهد؟ با افزایش هزینه های درمان یا حتی افزایش سرانه بزهکاری؟

شما نگاه کنید در ورزش همگانی امروزه اگر سری به پارک ها بزنید اکثر افرادی که در حال ورزش کردن هستند افراد مسن هستند درحالی که ما باید فرهنگ سازی کرده و سن ورزش را پایین بیاوریم. افراد مسن ما زمانی که کار از کار گذشته به دکتر مراجعه می کنند و دکتر به آنها ورزش را توصیه می کند. توصیه تفریحات سالم می کند. کی؟ زمانی که سن جامعه بالا رفته است. درحالی که ما باید با برنامه ریزی ورزش را به سنین پایین تر بیاوریم. باید این فرهنگ سازی را در پارک ها و اماکن تفریحی و ورزشگاههایمان انجام دهیم و این کار، کار دولت است، کار وزارت آموزش و پرورش است، کار وزارت ورزش و جوانان است، کار فدراسیون ورزشهای همگانی است که در این حوزه باید ورود کنند اما با گران شدن ورزش کار را سخت می کنیم.

 

از شواهد و قرائن این طور برمی آید که ورزش ما بسیار پر هزینه است. اما آیا نمی توان این هزینه را به درآمد تبدیل کرد؟ یعنی هیچ راه کاری برای درآمدزایی از ورزش وجود ندارد؟

چرا می شود. طی همه این سالها ما می توانستیم با ساخت کمپ های ورزشی در کشور خودمان که یک کشور چهار فصل است اولا نیاز تیم ها را به برگذاری اردو در کمپ های خارجی برطرف کنیم تا مانع خروج ارز از کشور شویم و دوم اینکه شرایطی را فراهم کنیم تا کشورهای همسایه باری برپایی اردوهایشان از کمپ های ما استفاده کنند و به این طریق باعث ورود ارز به کشور شده و درآمد زایی کنیم. درست مشابه آن کاری که سالهاست ترکیه و امارات انجام می دهند. ساخت این کمپ ها آنقدر ها هم هزینه بردار نیست و اگر هم باشد خیلی زود می توان هزینه آن را جبران کرد. برای نمونه می توان به ساختمان پک اشاره کرد. ساختمانی که باید سالها قبل ساخته می شد اما با فشار و شاید هم بتوان گفت زور کی روش ساخته شد. نظیر این ساختمان سازی ها را می توان در کشتی یا رشته های دیگر هم دید. ساخت و سازهایی که با کمک اسپانسرها انجام می شود اما سودش در دراز مدت برای ورزش کشور است.

 

چرا شاهد این اتفاق های در ورزش ایران نیستیم یا اگر هستیم آنقدر کم است که به چشم نمی آید؟

 همه این مسائل به بحث مدیریتی برمی گردد. مثلا برای یک مدیری در زمان مدیریتش یکسری مساپل برایش اولویت های مهمی است که به آنها بها می دهد اما فردا که عوض می شود و مدیر جدید می آید، هر اندازه که اولویت ها و کارهای او خوب و مفید بوده باشد، مدیر جدید پا روی آن می گذارد و هیچ توجهی نمی کند. هر اندازه هم که مدیر دلسوزی باشد که به فکر جامعه باشد اما نمی خواهد راه مدیر قبلی را ادامه داده و کار او را به پایان برساند که مبادا کار به اسم مدیر قبلی تمام شود! متاسفانه این نگاه در ورزش ما کم نیست. وگرنه برای ما که میلیاردی برای تیم های ورزشی هزینه می کنیم ساخت یک کمپ در حد تیم های لیگ برتر که ارز ما به جیب کشورهای عربی و ترکیه نرود کار چندان سختی نیست. کجای هزینه یکسال تیم های فوتبال ماست که ما نمی توانیم؟ خب صد در صد من مدیری که میخواهم یکسال، دو سال نهایتا ۴ سال باشم که ما خیلی کم داشتیم، عمر مدیریت من کفاف نمی دهد که بیایم این کار را انجام بدهم و بعد دو سه سال بنشینم و نتیجه کارم را ببینم. چه بسا فردا اگر من نوعی بروم حتی به عنوان مهمان هم از من دعوت نمی کنند بگویند بیا بنشین تا کاری که استارتش را شما زدی ما به پایان رساندیم و شاهد افتتاح آن باش. این ها نگاههای ریز اما مهمی است که در ورزش ما وجود دارد.

 

یعنی در واقع مشکل مدیریت ورزش است و افرادی که در راس قرار دارند اما از تجربیات و علم لازم برای مدیریت برخوردار نیستند. این طور نیست؟

 در بحث مدیریت، یک مدیر یا باید علم داشته باشد یا تجربه. هرچند که با وجود داشتن علم اگر تجربه نداشته باشد فایده ای ندارد. مغز متفکر هر سازمانی یا مدیریت آن است یا هیئت مدیره یا هیئت رئیسه. اما شما نگاه کنید در ورزش ما در فدراسیون های ما چه کسانی تصمیم گیری می کنند. آیا از تجربه یا حتی علم کافی برخوردار هستند؟ این است که تصمیمات غلط گرفته می شود و اتفاقات ناگوار رخ می دهد. این می شود که ما داریم تاوان می دهیم و هیچ وقت نتوانستیم برنامه درستی ارائه بدهیم و متاسفانه داریم از کشورهای حوزه خلیج (شاخاب) همیشه پارس هم عقب می افتیم. چون مدیران ما براساس شایسته سالاری انتخاب نمی شوند. نگاه یا نگاه دولتی است. یا نگاه حزبی است یا نگاه دوستانه است. در صورتی که ورزش نباید این باشد. اما امروز مدیران سیاسی برای آنکه مانور بدهند می آیند در حوزه ورزش. چرا که هیچ کجا به اندازه ورزش سکوی پرتاب مدیران سیاسی نبوده است.حتی حوزه سیاست. به طوریکه شما اگر استاندار یک استان باشید به اندازه مدیرعامل یا حتی یک رئیس هیئت فوتبال یک استان دیده نمی شوید و برد ندارید. تا این اندازه پست های ورزشی مهم است. چرا که جامعه هدفشان گسترده است.

 

با گفت وگوشونده در اینجا، بیشتر آشنا شوید

(نظرات مطرح شده در گفت وگو، دیدگاه توداک نیست و صرفا برای تضارب آرا، بازتاب داده شده است)

تولید شده در تحریریه toudak.ir