عماد افروغ در گفت و گو با توداک:

کتمان تأثیرات دامنه دار افزایش قیمت‌ها، مدیریت مبتنی بر دروغ است

دکتر عماد افروغ عنوان می کند که اگر دولت از تأثیر افزایش قیمت چهار کالای اعلامی بر قیمت سایر کالاها و خدمات و… اطلاع داشته و از مردم پنهان کرده که این مصیبت است و مدیریت مبتنی بر دروغ می باشد. از سوی دیگر اگر دولت بی اطلاع از این تأثیرات و بازتاب ها بود که این مساله هم نشانه ضعف مدیریتی است.

اجرای طرح مردمی‌سازی یارانه ها و جراحی اقتصادی دولت سیزدهم موجب انتقادات و اما و اگرهایی از سوی کارشناسان و صاحب نظرها شده است و بحث های متعددی نیز در این زمینه و در مورد تبعات اجتماعی و اقتصادی این طرح‌ها درگرفته است. به همین جهت، توداک سراغ متخصصین و کارشناسان حوزه‌های مختلف جامعه رفته است و طی گفت‌وگوهایی نظرات آنها را جویا شده است. در ادامه متن گفت‌و‌گوی توداک با دکتر عماد افروغ،جامعه شناس و استاد دانشگاه را می خوانید.

با توجه به تجربه اعتراضات سال ۹۶ و ۹۸ به نظر جنابعالی چه عواملی موجب شده تا واکنش های اعتراضی و خیابانی مردمی چندانی پس از جراحی اقتصادی دولت و مردمی سازی یارانه ها برگزار نشود؟ این موضوع عجیب نبود؟ به عبارت ساده تر چه شد که اگرچه فراخوان های زیادی برای تجمعات اعتراضی داده شد؛ اما تجمعات اعتراضی چندانی برگزار نشد؟

متأسفانه در اجرای سیاست هایی که اتخاذ می کنیم به یک نگرش و عمل منظومه ای و سیستماتیک توجه نداریم به عنوان مثال یک تصمیم اقتصادی در ارتباط با یک دستگاه یا موضوع خاص می گیریم، اما توجه نداریم که دستگاه های دیگر هم باید هماهنگ عمل کنند و این عدم هماهنگی باعث یکسری عوارض و تبعات می شود. به عنوان نمونه، در دولت قبل، رییس جمهور گفتند که «من در جریان افزایش قیمت بنزین نبودم!» درباره درست یا نادرستی این جمله بحثی نمی کنم. مساله اصلی این است که به طور طبیعی افزایش قیمت بنزین باعث گرانی سایر اقلام اقتصادی می شود و مشکل اساسی اینکه دولت نتوانست قیمت سایر کالاها را کنترل کند.

نکته مهم دیگر اینکه مسئولین آن زمان در صحبت هایشان ادعا می کردند که قیمت ها را کنترل کردند و افزایش قیمت بنزین بر قیمت سایر کالاها تأثیری نگذاشته در صورتی که مردم در سطح جامعه شاهد گرانی بسیاری از کالاها بودند. «این نکته ای است که در حافظه تاریخی مردم ماندگار شد.»

 یعنی آقای رییسی حتی اگر سیاست های خوب اقتصادی، نظر و عمل سیستماتیک هم داشته باشد، باید متوجه شود در شرایطی تصمیم اقتصادی می گیرد که سرمایه اجتماعی دولت مبتنی بر اعتماد پایین است به عبارت دیگر مردم اعتمادشان را به دولت از دست دادند و با هر تغییر رویکرد و سیاستی واکنش هایی را انجام می دهند.

نکته دیگر اینکه در دولت فعلی، سیاست های دولت گذشته کماکان دنبال می شود. مسئولین توجه ندارند که تبعات اقتصادی افزایش قیمت چهار قلم کالا تنها محدود به این کالاها نمی شود و حتی امروز شاهدیم که قیمت سایر کالاها نیز افزایش یافته است. اگرچه وزیر کشور نسبت به افزایش قیمت سایر کالاها تهدید می کند و هشدار می دهد، اما در کنترل قیمت ها اتفاق محسوسی رخ نمی دهد. مسئولین باید توجه داشته باشند که قرار نیست فقط تهدید کنند بلکه باید پیش از این، تبعات سیاست های اقتصادی خاص را شناسایی می کردند، منفذها را کنترل می کردند و مانع آنها می شدند و اجازه نمی دادند چنین اتفاقی رخ دهد.

در حال حاضر به نظر می رسد که ما فاقد یک ذهن و عمل سیستماتیک هستیم و صرفاً بسنده می کنیم به اینکه یک شوکی وارد شود و اتفاقی رخ دهد، ولی به نظر من این یک معضل اساسی است.

پیش بینی شما از رفتارهای فردی و اجتماعی در مواجهه با افزایش قیمت های مختلف در پی حذف ارز ترجیحی در آینده نزدیک یا بلند مدت چیست؟

یکی از چالش های امروز ما این است که نگاه و عمل منظومه ای نداریم و به تبعات فرهنگی این سیاست های اقتصادی هم توجه نمی کنیم. هر سیاست اقتصادی که در کشور دنبال می شود، تبعات فرهنگی دارد و متأسفانه نهادهای فرهنگی رسمی ما به جای اینکه در دستور کار خود به این تبعات مثبت و منفی فرهنگی بپردازند، تمام وظیفه و رسالت خود را این می دانند که سیاست اقتصادی فعلی را جا بیاندازند. یعنی فرهنگ را ذیل اقتصاد قرار دهند در حالی که فرهنگ باید در صدر باشد و رصد کند که این سیاست اقتصادی چه بازتاب فرهنگی دارد.

مثلاً یکی از بازتاب های منفی سیاست های اقتصادی در کنار همه دستاوردهای مثبت، این است که ما شاهد افزایش «حرص و ولع» مردم هستیم. این رفتارها با روح انقلاب اسلامی، با قناعت و نوع دوستی مغایرت دارد. مسئولین از یک طرف این شعارها را می دهند و از سوی دیگر رفتار و عمل آنان و حتی سیاست های اقتصادی که به کار می گیرند، با این شعارها تنافی دارد چرا که سیاست های اقتصادی که در دستور کار قرار دادیم، ولع زا و حرص زاست و این مایه تأسف است.

این مساله را به نوع پاداش دهی ما در ارتباط با وظایف و اهداف اقتصادی، سیاسی و فرهنگی ارتباط دهید، پاداش دهی ما مادی است و پاداش دهی معنوی نداریم. متأسفانه حرفش رو می زنیم اما عملاً همه چیز را با پول می سنجیم.

به طور خلاصه:

اول اینکه، دولت در شرایطی عهده دار امور شده که سرمایه اجتماعی مبتنی بر اعتماد به دولت، پایین است.  

دوم اینکه، در شرایطی شاهد تصدی دولت هستیم که فاقد یک نگرش و عمل سیستماتیک حتی در وجه اقتصادی بودیم و در ارتباط با تبعات اقتصادی فقط به حرف بسنده کردیم و متوجه نشدیم که این مساله به طور طبیعی آثار خاص افزایش قیمتی روی سایر کالاها می گذارد؛ باید این مساله مهم را از قبل تدبیر می کردند. و امروز برای جبران، باید متوجه این معنا باشند و یک رفتار و نگرش سیستماتیک را دنبال کنند.

سوم اینکه، به تبعات و عوارض فرهنگی سیاست های اقتصادی توجه خاص داشته باشند و اینطور نشود که کلاً فرهنگ ذیل اقتصاد تعریف شود بلکه اقتصاد باید ذیل فرهنگ باشد و به تبعات سوء فرهنگی هم توجه شود. من اطلاع دقیق دارم که حتی نهادهای فرهنگی بدون توجه به تبعات این سیاست های اقتصادی، تمام مأموریتشان این است که این سیاست ها را جا بیاندازند.

فراخوان های زیادی برای تجمعات اعتراضی داده شد؛ اما تجمعات اعتراضی چندانی برگزار نشد، دلایل این مساله را چطور تحلیل می کنید؟

شاید امروز اعتراضات به گرانی ها، شدیدتر از اعتراضات گذشته نباشد و شاید هم هنوز آن شدت را پیدا نکرده است؛ اما به نظر می رسد که سیاست های اقتصادی دولت با گذشته تفاوت هایی دارد.

نکته اول اینکه دولت ابتدا در پرداخت یارانه ها داشت به خطا می رفت و می خواست به نانواها یارانه بدهد که این تصمیم بسیار اشتباهی بود و منتفی شد و سپس تصمیم گرفته شد ذیل مصوبه مجلس یارانه به حساب مردم واریز شود که همین امر مقداری به آرامش یافتن مردم کمک کرد. چرا که وقتی یارانه به حساب مردم واریز می شود متفاوت است با اینکه قیمت ها افزایش پیدا کند یا اقلام دو قیمتی شود و بعد هم شاهد افزایش بسیاری از کالاها باشیم.

نکته دوم اینکه حاکمیت ما نسبت به گذشته یکدست تر شده و این حاکمیت یکدست باعث می شود که عدم هماهنگی رسمی بین نهادها را شاهد نباشیم که این خود اثربخش است. البته نظر من این است که حاکمیت یکدست مطلوب نیست اما واقعیت امروز کشور است و کمک می کند به اینکه حداقل در سطح نهادهای رسمی یک هماهنگی نسبی را شاهد باشیم و این هماهنگی نسبی بهتر از عدم هماهنگی است.

 اگر این هماهنگی نبود و اگر یارانه ها به حساب مردم واریز نمی شد، قطعاً با شدت واکنش ها، اعتراضات بیشتر و مضاعف تری رو به رو بودیم. در حال حاضر هم که در برخی از شهرستان ها تظاهراتی شده باید بررسی شود که ریشه های این اعتراضات چیست؛ آیا گرانی مردم قطع نظر از وعده های دولت را لمس کردند یا اینکه حسب سیاست ها و بی اعتمادی های گذشته یک واکنش احساسی نشان می دهند.   

پیش بینی شما از رفتارهای فردی و اجتماعی در مواجهه با افزایش قیمت های مختلف در پی حذف ارز ترجیحی در آینده نزدیک یا بلند مدت چیست؟

تغییر رفتارهای فردی و اجتماعی مهم ترین آسیب های فرهنگی که به آن اشاره کردم. یکی از رفتارهای فردی و اجتماعی که امروز به دلیل اتخاذ سیاست های اقتصادی شاهدیم این است که حرص و ولع مردم افزایش یافته است.

نوع مدیریت کشور بعد از جنگ ولع زا و حرص زاست. قول و عمل مسئولین یکی نیست. یک واقعیت تلخ و تأسف برانگیز است که در این کشور متأُسفانه فراموش کردیم که چگونه انقلاب، جنگ، دفاع و مقاومت شد. بعد از جنگ سیاست های توسعه ای ما به سمت یک تجمل گرایی رفت. ممکن است که لفظاً تجمل گرایی را رد کنیم، ولی زندگی واقعی و عملی مسئولین این تجمل گرایی را نشان می دهد و اثبات می کند که حرف و عمل آنان تناسب ندارد.

منشأ رفتارهای غیر مترقبه فرهنگی می تواند سیاست ها و رفتارهای اقتصادی باشد که در شرایط حاضر به نظرم یک ضرورت است که متولیان فرهنگی ما به این سوال پاسخ دهند که تبعات فرهنگی یک چنین سیاست هایی چیست؟ نباید فقط به تبعات اقتصادی بسنده کنند.

زمانی کسانی که در حوزه پیمایش های قبل از انقلاب کار کردند، تذکر دادند که مثلاً سیاست های توسعه ای شاه این تبعات فرهنگی را دارد، اما صاحبان قدرت قبل از انقلاب گوش شنوایی نداشتند و در نهایت منجر به انقلاب اسلامی شد. امروز هم ممکن است این تاریخ دوباره تکرار شود. امام خمینی(ره) تذکر دادند که نیاید روزی که یوم الله دیگری تکرار شود.

سیاست های اقتصادی دولت، تبعات فرهنگی و اجتماعی دارد؛ اما به این تبعات اصلاً توجه نمی کنند، به واکنش های مردم توجه نمی کنند و صرفاً می خواهند سیاست های اقتصادی را جا بیاندازند؛ در چنین شرایطی یک مرتبه یک اتفاق بزرگی تحت هر نام و عنوانی در این کشور رخ می دهد.

آیا این احتمال می رود که در آینده نارضایتی های اقتصادی ناشی از گرانی های احتمالی بر نارضایتی های شغلی و درآمدی بار شود و اعتراضات فراگیر شود؟

بله البته به شرطه ها و شروطه هاست. به طور طبیعی وقتی چهار کالا گران می شود ولو اینکه یارانه هم به اقشاری پرداخت شود، اما این افزایش قیمت، روی سایر کالاها هم بازتاب دارد و باید برای آن تدبیری بیاندیشیم.

سیاست ها و تجارب گذشته نشان می دهد که دولت توان، مدیریت و قدرت این را ندارد که تبعات خاص سیاست اقتصادی را از قبل پیش بینی کند. هر چند که ما توقع داریم یک دولت با کفایت این تبعات را پیش بینی کند و البته قابل پیش بینی است.

از گذشته این روال بوده که گرانی محدود به چهار کالا نمی شود، حال اگر دولت توانست به خوبی مدیریت کند و مانع بازتاب گرانی ها به سایر کالاها شود، هیچ اتفاق سوئی رخ نمی دهد، اما اگر با همین فرمانی که دولت های گذشته رفتند، دولت فعلی برود (که به نظرم با همان فرمان می رود) واکنش مردم را بر می انگیزد.

دولت پس از افزایش قیمت چهار کالای اساسی برای کنترل قیمت سایر کالاها یا جلوگیری از احتکار اقدام خاصی را انجام نداد، افزایش قیمت ها و احتکارها یعنی اینکه دولت نتوانست جلوی گرانی ها و احتکارها را بگیرد.

وقتی دولت می خواهد یک سیاست خاص اقتصادی را اتخاذ کند ولو درخصوص چهار قلم پیش از آن باید به فکر منفذهای احتکار باشد. مسئولین می گویند با گران فروشی برخورد می کنیم و مانع احتکار می شویم، اما در عمل این چنین نیست و این حرف ها فقط برای فریب توده هاست، اما توده دیگر باور نمی کند، توده وقتی باور می کند که احتکار و قاچاقی نبیند. نه اینکه گران فروشان و احتکار کنندگان را تهدید می کنید و از طرف دیگر مدام خبر می رسد که احتکارهایی صورت گرفته است. این مسایل نشان می دهد به رغم اینکه قدرت رسمی ما یکدست شده، اما در عمل هماهنگی وجود ندارد و فقط حرف است که چنین دولتی در نهایت با بن بست رو به رو می شود.  

ما با ایده آل های حکمرانی مطلوب بسیار فاصله داریم. حیف است این انقلاب و نظام و مبانی این نظام اسیر و گرفتار ندانم کاری و سوء مدیریت یا مدیریت ناهماهنگ و غیر منظومه ای شود.

چه پیشنهاداتی به حاکمیت می توان ارائه داد تا اثرات منفی اجتماعی و التهابی این شوک اقتصادی هر چه بیشتر کاهش پیدا کند؟

اول: وقتی یک تصمیم اقتصادی می گیرید حداقل به بازتاب این تصمیم اقتصادی روی سایر عرصه های اقتصادی توجه داشته باشید. گمان نکنید که اگر چهار کالا گران می شود، افزایش قیمت فقط به این اقلام بسنده می شود بلکه سایر کالاها و حتی حمل و نقل، خدمات، ویزیت پزشک و… نیز افزایش قیمت خواهند داشت و باید برای مدیریت این مساله پیش بینی های لازم را داشته باشید.

همچنین باید پیش بینی می شد که افزایش قیمت ها، احتکار را به دنبال خواهد داشت، بنابراین راه های ممانعت از احتکار را بررسی و انبارهای احتکار را رصد کنید و فعال باشید، فقط به تذکر و هشدار بسنده نکنید.

دوم: تصمیمات اقتصادی با هر شیوه و روش و منظومه ای و غیر منظومه ای خواه ناخواه بار و نتیجه و عوارض فرهنگی دارد، درباره این مساله به طور مستقل فکر کنید. به طور مثال همانطور که اشاره کردم، گرانی کالاها باعث افزاش حرص و ولع کاذب مردم شده است.

مشکلاتی که مردم در سطح جامعه با آن رو به رو هستند را نباید سانسور یا کتمان کنید. امروز رسانه ملی اخباری خلاف واقعیت منتشر می کند و همین تناقض سبب افزایش حرص مردم می شود.

اگر دولت از تأثیر افزایش قیمت چهار کالای اعلامی بر قیمت سایر کالاها و خدمات و… اطلاع داشته و از مردم پنهان کرده که این مصیبت است و مدیریت مبتنی بر دروغ می باشد. از سوی دیگر اگر دولت بی اطلاع از این تأثیرات و بازتاب ها بود که

این مساله هم نشانه ضعف مدیریتی است.

بنابراین پیشنهاد من این است که نگاه و عمل منظومه ای را مدنظر قرار دهند، به تبعات گرانی چهار قلم کالای مصوب در سیاست های خود بر سایر کالاها بیاندیشند و توجه به تبعات فرهنگی این سیاست ها چه در وجه محدود به آن کالا و چه در وجه تسری به سایر کالاها داشته باشند تا اتفاق سوء و غیر مترقبه ای رخ ندهد.