دکتر حسین راغفر در گفت و گو با توداک:

فشارهای اقتصادی زمینه هر نوع جرم و جنایت و اعتراض را در آینده فراهم می کند

دکتر حسین راغفر معتقد است که البته نوع واکنش ها به گرانی ها نسبت به اعتراضات قبلی متفاوت شده و این اعتراض ها اکنون خود را در قالب رشد سرقت اموال عمومی چون ربودن سرپوش کانالهای شهری، پست های مخابراتی، دوربین های نظارتی و..همچنین افزایش میزان جرائم خشن، نشان می دهد.

اجرای طرح مردمی‌سازی یارانه ها و جراحی اقتصادی دولت سیزدهم موجب انتقادات و اما و اگرهایی از سوی کارشناسان و صاحب نظرها شده است و بحث های متعددی نیز در این زمینه و در مورد تبعات اجتماعی و اقتصادی این طرح‌ها درگرفته است. به همین جهت، توداک سراغ متخصصین و کارشناسان حوزه‌های مختلف جامعه رفته است و طی گفت‌وگوهایی نظرات آنها را جویا شده است. در ادامه متن گفت‌و‌گوی توداک با حسین راغفر، اقتصاددان و استاد دانشگاه را می خوانید.

  با توجه به تجربه اعتراضات سال ۹۶ و ۹۸ به نظر جنابعالی چه عواملی موجب شده تا واکنش های اعتراضی و خیابانی مردمی چندانی پس از جراحی اقتصادی دولت و مردمی سازی یارانه ها برگزار نشود؟ چه شد که گرچه فراخوان های زیادی برای تجمعات اعتراضی داده شد؛ اما تجمعات اعتراضی چندانی برگزار نشد؟

گرانی های اخیر و فشارهای اقتصادی که مردم با آزاد سازی قیمت کالاهای اساسی با آن مواجه اند، طوری شده که اعتراضات این روزها از سوی تک تک افراد در هر محفل و مجلسی به گوش می رسد، البته نوع واکنش ها به گرانی ها نسبت به اعتراضات قبلی متفاوت شده و این اعتراض ها اکنون خود را در قالب رشد سرقت اموال عمومی چون ربودن سرپوش کانالهای شهری، پست های مخابراتی، دوربین های نظارتی و..همچنین افزایش میزان جرائم خشن، نشان می دهد. از طرفی آستانه صبر و تحمل مردم به دلیل فشارهای اقتصادی به سررسیده که تبعات آن منجر رشد پرخاشگری، آسیب های روحی روانی، افسردگی، مهاجرت و رشد میزان خودکشی و کارتن خوابی شده است.

آن چیزی که گفته شد نوع واکنش های فردی ناشی از فشارهای اقتصادی و عواقب اثربخشی آن است که مردم  به عینه آن را در جامعه می بینند. اما واکنش های گروهای مختلف مردم به گرانی های حاصل از جراحی اقتصادی و افزایش قیمت همه کالاها در بازار که اخیرا به شکل اعتراض های خیابانی بعضا دیده می شود اکنون بیشتر از هر زمانی دیگر آستانه های تحمل مردم را لبریز کرده و این موضوع می تواند به وقوع هر حادثه ای که پیامدهای غیر قابل انتظاری را در پی داشته باشد منجر شود.

به نظر می رسد جنس اعتراضات در جامعه اکنون و برخلاف گذشته به سمت «سائو پائولویی» شدن از سوی گروههای جرم و جرائم سازمان یافته در کشور در حال شکل گیری است که این رویکرد نوعا بدنبال قربانی شدن مردم در سیاست های اقتصادی می باشد، چرا که اغلب این افراد معترض طبقات پایین دست جامعه هستند که از مسیر طبیعی جامعه طرد می شوند به همین دلیل شاهد رشد بی سابقه خفت گیری، و تعارض به گروههای آسیب پذیر چون سرقت اشیا قیمتی منجر شده که این چند وقت بشدت گسترش یافته است. اینها یک نوع از اشکال اعتراض در قالب اعتراض سائو پائولویی ناشی از آشفتگی اقتصاد بوده که مردم نابرابری های را می بینند.

مثلا ثروتمندانی که در مناطق خوب زندگی می کنند متمکن بوده و دارای محافظ هستند اما قشر متوسط و ضعیف جامعه که آسیب پذیراند شرایط بسیاری بدی را سپری می کنند که آمادگی برای هر اتفاقی را دارند. بنابراین آن چیزی که استنباط می شود و اتفاق خواهد افتاد جامعه در این شرایط بسمت قطبی شدن در حرکت بوده که به 2 گروه یکی صاحبان قدرت و ثروت که از مواهب اقتصادی مناسبی برخوردار بوده و آندسته دیگر قشر پایین دست معترضی که دوزخیان زمین نامیده می شوند تقسیم می شوند.

به طور مثال اگر جامعه را به 3 دسته طبقه بندی کنیم 50 درصد جمعیت پایین دست،  40 درصد میانه و 10 درصد در رفاه نسبی هستند.

البته باید گفت که این روزها بخش قابل توجهی از 40 درصد میانی جامعه به دلیل افزایش هزینه های زندگی به سمت فرو دستان سرازیر شده اند  یعنی حدود 7 تا 8 درصد به دلیل سیاست های اقتصادی غلط و بروز گرانی ها به سمت پایین  سقوط کرده اند. قشر متوسطی که هزینه آموزش فرزندان و درمان اعضای خانواده آنها به دلیل گرانی ها سمت سوی قشر پایین دست تر رادر پیش گرفته اند.
نتیجه چنین اتفاقاتی علاوه بر مواردی که مطرح شد به رشد بی سابقه مهاجرت در کشور منجر شده که بسیار تهدید کننده است. فرصت هایی شغلی یکی یکی دارد از دست می رود و مهاجرت ها که قبلا از سوی قشرنخبگان جامعه صورت می گرفت اکنون به طبقات قشر کارگری نیز تبدیل شده تا خیلی ها به هر شکلی برای گذران یک زندگی بهتر کشور را ترک کنند پدیده ای که می توان نوع دیگری از واکنش های اعتراضی به سیاست های غلط اقتصادی قلمداد شود که بسیار تاسف بار و نگران کننده است.

اما قشر محروم جامعه که با اصطلاح مادون جامعه نام برده می شود به دلیل مشکلات اقتصادی توان گذران زندگی برای آنها بسیار سخت می شود که اغلب این قشر دچار بیماری روحی روانی، اعتیاد، و کارتخوابی شده و مسیر جرم و جنایت، سرقت را در پیش می گیرند تا آسیب های اجتماعی به شکل وسیعی گسترده شود.

 می توانید بگویید احتمال  گسترده شدن اعتراضات خیابانی چه زمان بیشتر و به چه دلیل و چه شکلی پیش بینی می شود؟

اعتراضات غیر مترقبه و بهتر بگویم مترقبه و پیش بینی شده در پی رشد روز افزون گرانی ها و ناتوانی های مدیریتی در اداره امور جامعه، هم اکنون یکی ازسری واکنش های افراد جامعه بوده که به صورت منسجم به علل در تنگناه قرار گرفتن معیشت و زندگی آنها احتمال آمدنشان به خیابانها دور از انتظار نیست.

این اعتراضات می تواند به هر انگیزه ای اتفاق بیفتد و چه بسا واکنش ها شاید فراتر از مسایل اقتصادی و به هر انگیزه دیگر نیز رقم خورد چرا که متاسفانه مردم دیگر صبر و تحمل ندارند و احتمال دارد اعتراضات به اشکال مختلف منجر به بروز خشونت های مستمر خشن و گسترده در شهرها و نقاط مختلف کشور دیده شود.

پیش بینی شما از رفتارهای فردی و اجتماعی در مواجهه با افزایش قیمت های مختلف در پی حذف ارز ترجیحی در آینده نزدیک یا بلند مدت چیست؟ آیا این احتمال وجود دارد  که در آینده نارضایتی های اقتصادی ناشی از گرانی های احتمالی بر نارضایتی های شغلی و درآمدی بارشود و اعتراضات فراگیر شود؟

همانطور که گفته شد مردم همچنان به سیاست گذاری های اقتصادی دولت که گرانی ها را به آنها تحمیل کرده است و از طرفی دولت می خواهند با پرداخت یارانه بی ارزش بر این گرانی های سر پوش بگذارند به شدت معترض اند. این اعتراضات به احتمال فراوان خود را در بلند مدت و حتی میان مدت نشان می دهد چرا که اقشار پایین درآمدی بخصوص افراد دارای شغل با حقوق ناکافی در مقابل افزایش سطح عمومی قیمت ها زیر فشار گرانی ها له شوند و نابرابری ها در جامعه نمایان می شود. ادامه این سیاست ها بی تردید فقر را در جامعه عمیق تر و شدیتر کرده آنطور که بیش از50 درصد جمعیت کشور به دلیل ضعف بنیه مالی در اداره امور خانوار بدنبال افزایش هزینه های زندگی به قشر پایین درآمدی جامعه خواهند پیوست.

در چنین شرایطی به بی تردید ناهنجاریها در جامعه بشدت رشد کرده و مهاجرتها به شکل وسیعی انجام می شود علاوه بر این اعتراضات در کف خیابانها نمایان می شود و این احتمال وجود دارد با یک جرقه در یک نقطه، آتش خشم مردم فرا گیر شود چرا که پرداخت یارانه با رقم های ناچیزدر مقابل رشد سرسام آور قیمت ها و افزایش هزینه های زندگی دیگر کار ساز نیست و دردی را دوا نمی کند از طرفی چون تامین منابع یارانه برای پرداخت به مردم با توجه به تورمی که از طریق چاپ پول ایجاد می کند ارزش آن به سرعت از دست می رود و قدرت خرید مردم بیش از پیش در آینده از دست خواهد رفت بنابراین فشارهای اقتصادی زمینه هر نوع جرم و جنایت و اعتراض را در آینده فراهم می کند.

یعنی 300 یا 400 هزار تومان رقم یارانه در مقابل سیل گرانی ها بی ارزش می شود؟  از طرفی دولت با حضور میدانی، اعطای یارانه دوماهه و ارائه برنامه توسط وزارتخانه اقتصاد و کار سعی در ایجاد آرامش و توجیه این سیاست داشته است این تصمیم دولت در بلندمدت در سرمایه اجتماعی اثر دارد یا خیر؟ عکس العمل مردم چه خواهد بود؟

همانطور که می دانید مثلا پرداخت 45 هزارتومان یارانه در گذشته که ابتدا در سال 89 پرداخت شد ارزش آن معادل 45 دلار بود اما اکنون رقم 400 هزار تومان را برای پرداخت یارانه در نظر گرفته شده است که با توجه به دلار 30 هزار تومانی کمتر از 14 دلار ارزش دارد یعنی عملا قدرت خرید یارانه فعلی حدود یک سوم قدرت خرید یارانه قبلی شده است. پس همانطور که گفته شد سرعت کاهش ارزش رقم یارانه در پی رشد بالای تورم بالاست و روز به روز بی ارزش تر خواهد شد. بنابراین نتیجه آن ادامه اعتراضات خواهد بود و مردم بابت مواجه با چنین بحرانی بی تردید دچار مشکل جدی می شوند و همانطور که گفته شد خود را برای وقوع هر حادثه ای آماده می کنند چرا که پرداخت یارانه در بلند مدت اثر خود را از دست می دهد و افزایش هزینه های زندگی مردم را به ستوه می آورد.

چه پیشنهاداتی به حاکمیت می توان ارائه داد تا اثرات منفی اجتماعی و التهابی این شوک اقتصادی هر چه بیشتر کاهش پیدا کند؟

ما بارها علل مشکلات و رفع آن را با راهکارهای اقتصادی درست مطرح کردیم اما هیچ اراده ای برای این کار وجود ندارد. به نظر می رسد راهکار اصلی کنترل فساد در کشور است که عمدتا در درون قدرت و حاکمیت به چشم می خورد. علاوه بر این  وجود نهادهای قدرت و حضور آنها در اقتصاد اکنون اختلال بزرگی را در کارکرد اقتصاد کشور ایجاد کرده است. بنابراین ضرورت خروج آنها در اقتصاد الزامی است. از طرفی اصلاح نظام مالیاتی کشور موضوع دیگری است که کمتر مورد توجه قرار دارد.

سئوال اینجاست، مگر کشورهایی که نفت ندارند که بفروشند چگونه کشورشان را با درآمدهای مالیاتی اداره می کنند؟ اما در کشور ما متاسفانه اکنون کسانی که مشمول پرداخت مالیات هستند از پرداخت آن طفره می روند. طبق گزارش های موجود رقم فرار مالیاتی کشور بیش از میزان رقمی است که سالانه در این بخش اخذ می شود، ( بیش از 500 هزار میلیارد تومان). علاوه بر این و از آن مهمتر پرداخت یارانه بسیار گسترده ای که به فعالین معادن، بنگاههای صنایع فولادی و پتروشیمی ها پرداخت می شود موضوع دیگری است که دولت و مسئولان نسبت به آن بی توجه اند. در حالی که این رقم رقمی بسیار نگران کننده و وحشتناکی است که دولت نسبت به این موضوع سهل انگار است در حالی که می توان این یارانه  را به جایی اینکه به این صنایع پردرآمد داد به مردم داده شود نه این که یارانه نان مردم را قطع کرد. یارانه ای که بسیار بیشتر از آن چیزی است که برای نیازهای اساسی در این صنایع و معادن مصروف می شود.  بنابراین توجهه به این موضوع می توان نکته کلیدی برای جلوگیری از اعتراضات و ایجاد رفاه نسبی مردم شود.

موضوع دیگر اصلاح ساختار نظام بانکی است.بانک هایی که متاسفانه خودشان یکی از دلایل رشد رکود و تورم در کشور به شمار می روند . آنها به جای اینکه نیاز مالی و سرمایه در گردش بخش مولد کشور را تامین کنند متاسفانه به فعالیت های سوداگری و سفته بازی روی آورده اند، طوری که بخش عمده ای از واردات کالاهای لوکس به کشور از طریق تخصیص منابع بانکی به وارداکنندگان صورت می گیرد تا سرمایه ها از کشور خارج شوند.

به هر حال راهکارها آشکار است اما عزم سیاسی برای مواجه و مقابله با موانع و مشکلات پیش رو وجود ندارد در حالی که اولین رمزی که باید گشوده شود عزم سیاسی مقابله با بحرانها و فساد است این در حالی است که فساد اکنون در درون قدرت رسوخ کرده و حضور مسئولان و اقوام آنها در حوزه فساد دیده می شود که این پدیده ای بسیار خطرناک است چون چنین رویکردی زایل کننده مهمترین سرمایه کشور یعنی اعتماد عمومی مردم است.